﴿ لشــــکـر مجاهدون✌🏻﴾
دوستی... معتقد بودن باید با خوش رویی و محبت افراد رو جذب کرد...بهترین راه برای جذب کردن افراد همینه
#اعضاپرسیدن
علاقهمندیها، دوستداشتنی های خاص آقامحمد
چهچیزایی بود؟
﴿ لشــــکـر مجاهدون✌🏻﴾
بله...آهنگ های مجاز گوش میدادن ایشون خیلی به روز بودن در ایام شهادت اهلبیت علیهمالسلام اصلا گوش نم
عذر میخوام وسط صحبتتون(:
راستش برام سوال شد آهنگای مجاز، تو چه سبکی؟ چه مدلی؟
میشه مثال بزنید؟
و اینکه آهنگ گوش دادنشون دائمی بود؟ یعنی مثلا تایم خاصی در هرروز رو به این کار اختصاص میدادن؟ یا نوع دیگری بود؟
#بنت_العباس
﴿ لشــــکـر مجاهدون✌🏻﴾
عذر میخوام وسط صحبتتون(: راستش برام سوال شد آهنگای مجاز، تو چه سبکی؟ چه مدلی؟ میشه مثال بزنید؟ و این
به عنوان اختلال در بحث
از کلمه اینگلیسی «تایم» استفاده نکن لطفا🌱
#بنت_الهدی
﴿ لشــــکـر مجاهدون✌🏻﴾
#اعضاپرسیدن علاقهمندیها، دوستداشتنی های خاص آقامحمد چهچیزایی بود؟
به هیئت رفتن علاقهی خاصی داشتن و میگفتن اگر یک شب در هفته برن کل اون هفته حالشون خوبه
در کنار اون کافه هم میرفتن و علاقه داشتن
به آهنگ گوش کردن علاقه داشتن
به کارشون هم خیلی علاقه داشتن
﴿ لشــــکـر مجاهدون✌🏻﴾
عذر میخوام وسط صحبتتون(: راستش برام سوال شد آهنگای مجاز، تو چه سبکی؟ چه مدلی؟ میشه مثال بزنید؟ و این
توی سبکای مختلف...خواننده های مختلف
وقتی باهم بودی یه پوشهی جدا آهنگای عاشقانه داشتن که پخش میکردن
معمولا هروقت حوصله داشتن گوش میدادن
نه اینکه یه زمان خاص باشه
معمولا وقتایی که توی ماشین بودن بیشتر گوش میدادن
﴿ لشــــکـر مجاهدون✌🏻﴾
توی سبکای مختلف...خواننده های مختلف وقتی باهم بودی یه پوشهی جدا آهنگای عاشقانه داشتن که پخش میکردن
میشه چند تا از آهنگا رو مثال بزنید؟
#بنت_العباس
﴿ لشــــکـر مجاهدون✌🏻﴾
میشه چند تا از آهنگا رو مثال بزنید؟ #بنت_العباس
مثلا آهنگ های محسن چاووشی یا رضا بهرام و...
﴿ لشــــکـر مجاهدون✌🏻﴾
به هیئت رفتن علاقهی خاصی داشتن و میگفتن اگر یک شب در هفته برن کل اون هفته حالشون خوبه در کنار اون ک
ممنون💛
از آقا محمد بیشتر میگید؟
از ملاکهای ایشون برای ازداوج..
از کار و مشغلههاشون..
از نگـاهشون به پدرو مادرشون..
و اینکه..
#اعضاپرسیدن
شهید از لحظه شهادتشون خبر داشتن آیا؟
﴿ لشــــکـر مجاهدون✌🏻﴾
ممنون💛 از آقا محمد بیشتر میگید؟ از ملاکهای ایشون برای ازداوج.. از کار و مشغلههاشون.. از نگـاه
ملاکشون برای ازدواج ایمان و اخلاق و این چیزها بود
ایشون به من گفتن که با خدا معامله کرده بودن اگر خانمی که میخوان اعتقاداتشون جوری باشه که دوست دارن چهره و ظاهر رو خدا خودش انتخاب کنه...
خیلی به کارشون اهمیت میدادن و اگر حتی چند دقیقه دیر میرسیدن مرخصی رد میکردن که زیر دِین نباشن..
گاهی ۲۴ ساعت کامل سرکار بودن، گاهی شبا خونه نمیومدن و...
خیلی احترام میذاشتن..اینجوری نبود که هیچوقت ناراحتشون نکنن ولی تا متوجه میشدن پدر و مادرشون ازشون ناراحت شدن عذرخواهی میکردن و از دلشون در میاوردن
خیلی از شهادت میگفتن...زیاد درمورد شهادتشون و کلا شهادت باهم حرف میزدیم
اما یه روز تقریبا چندماه قبل از شهادتشون به من گفتن وقتی شهید شدم بیا بالای سرم و موها و محاسنم رو شونه کن و من به وصیتشون عمل کردم
مطمئن بودم که یه روز شهید میشن، چون خیلی شبیه شهدا بودن
و شبی هم که اومدن خواستگاری به من گفتن که چه مشغله هایی توی کارشون هست و گفتن ممکنه یه روز از در خونه برن و دیگه برنگردن