نیایش صبحگاهی 🌺🍃🌺
ای کریمی که بخشندة عطایی♥️
و ای حکیمی که پوشنده خطایی
و ای صمدی که از ادراک ما جدایی
و ای احدی که در ذات و صفات بیهمتایی
و ای قادری که خدایی را سزایی
و ای خالقی که گمراهان را راهنمایی
جان ما را صفای خود ده
و دل ما را هوای خود ده
و چشم ما را ضیای خود ده
و ما را از فضل و کرم خود آن ده، که آن به.
این بنده چه داند که چه میباید جُست؟
داننده تویی هر آنچه دانی، آن ده!🌷🍃
آمیـــن یا اَرْحَمَ الرّاحِمین 🙏
ای مهربان ترین مهربانان 🙏
■⇨ @Ganje_arsh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام به صبح دل انگیز زمستانی❄️
سلام به زندگی
سلام به دوستان عزیز🤍
سهشنبه ۱۲ بهمن ماهتون
پر از احساس خوشبختی
جاده زندگی تون هموار❄️
و توأم باسلامتی و کامیابی☺️
صبحتون شکوفا و پُر انرژی ☕️😊
■⇨ @Ganje_arsh
#زیارت_روز_سہ_شنبہ
⇦زیارت امام زین العابدین (ع)
⇦ وامام محمدباقر(ع)
⇦و امام جعفرصادق(ع)
■⇨ @Ganje_arsh
✨﷽✨
💠 تلنگر 💠
✍مقیم لندن بود، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که برمی گرداند ۲۰ سنت اضافه تر می دهد!
میگفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی … گذشت و به مقصد رسیدیم . موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم . پرسیدم بابت چی ؟ گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم . با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم . فردا خدمت می رسیم!
💥تعریف می کرد : تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد . من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می فروختم …
■⇨ @Ganje_arsh
امیرالمؤمنین #امام_علی علیه السلام:
💠 لا يَكُن حُبُّكَ كَلَفا، ولا بُغضُكَ تَلَفا؛ أحبِب حَبيبَكَ هَونا ما، وأبغِض بَغيَضكَ هَونا ما
❇️ دوستىات، [در حدّ] شيدايى و دشمنىات [مايه ]هلاكت نباشد. دوستت را به اندازه دوست بدار و دشمنت را به اندازه دشمن بدار.
📚 بحارالأنوار، ج۷۴، ص۱۷۸
■⇨ @Ganje_arsh
✨﷽✨
✍نهی از ارتباط با مخالفین دین حق
💠 سلیمان جعفری گوید: امام هادی علیه السلام به من فرمودند: «چرا نزد عبدالرحمن بن یعقوب می روی؟» عرض کردم: «او دایی من است» فرمودند: «او در مورد خداوند حرفهای بزرگی می زند؛ خداوند را (به صفات محدود) توصیف می کند حال آنکه خداوند از هر وصفی بالاتر است؛ پس تو یا با او هم نشین باش و دیگر نزد ما نیا! و یا هم نشین ما باش و او را ترک کن!»
عرض کردم: «او هر چه میخواهد بگوید! از او چه ضرری به من میرسد وقتی من حرفهای او را باور ندارم؟»فرمودند: «نمی ترسی عذابی بر او نازل شود و تو را هم دربرگیرد؟ مگر خبر نداری از آن کسی که خودش از اصحاب موسی علیه السلام بود و پدرش از اصحاب فرعون؛
آنگاه که لشکر فرعون به حضرت موسی رسید، آن مرد از ایشان جدا شد تا پدرش را نصیحت کند و او را به حضرت موسی ملحق کند؛ پس پدرش می رفت و او با پدر بحث میکرد؛ تا اینکه به کنار دریا رسیدند و هر دو غرق شدند. این خبر به موسی علیه السلام رسید؛ فرمود: او در رحمت خداست ولی وقتی عذاب نازل شود، کسی که نزدیک گناهکار شده باشد، امنیت نخواهد داشت.»
📚 «کافی» ج ۲ ص ۳۷۴
■⇨ @Ganje_arsh
#سوره_درمانی
🍃🍂 شِـڪم درد 🍃🍂
🖊 امام صادق (؏) :
جهت رفع درد شڪم سوره مبارڪه
حجرات را هفت مرتبه بخوانند
📚 ختوم و اذکار
■⇨ @Ganje_arsh
🔆 #پندانه
✍ پرندهات را آزاد کن!
🔹پسربچهای پرنده زيبايی داشت و به آن پرنده بسيار دلبسته بود.
🔸حتی شبها هنگام خواب، قفس آن پرنده را كنار رختخوابش میگذاشت و میخوابید.
🔹اطرافيانش كه از اين همه عشق و وابستگی او به پرنده باخبر شدند، از پسرک حسابی كار میكشیدند.
🔸هر وقت پسرک از كار خسته میشد و نمیخواست كاری را انجام دهد، او را تهديد میکردند كه الان پرندهاش را از قفس آزاد خواهند كرد و پسرک با التماس میگفت: نه، كاری به پرندهام نداشته باشيد، هر كاری گفتيد انجام میدهم.
🔹تا اينکه یک روز صبح برادرش او را صدا زد كه برود از چشمه آب بياورد و او با سختی و كسالت گفت، خستهام و خوابم مياد.
🔸برادرش گفت: الان پرندهات را از قفس رها میکنم، كه پسرک آرام و محكم گفت: خودم ديشب آزادش كردم رفت، حالا برو بذار راحت بخوابم، كه با آزادی او خودم هم آزاد شدم.
🔰اين حكايت همه ما است. تنها فرق ما، در نوع پرندهای است كه به آن دلبستهایم.
🔺پرنده بسياری پولشان، بعضی قدرتشان، برخی موقعيتشان، پارهای زيبایی و جمالشان، عدهای مدرک و عنوان آكادمیک و خلاصه شيطان و نفس، هر كسی را به چيزی بستهاند و ترس از رها شدن از آن، سبب شده تا ديگران و گاهی نفس خودمان از ما بيگاری كشيده و ما را رها نكنند.
■⇨ @Ganje_arsh
#چه_جالب シ
🍃🍂 ایمنی از فقر 🍃🍂
🖊 هرڪس ۴۰ چهارشنبه متوالے
به حمام رود از فقر و ندارے ایمن
خواهد شد ➣
■⇨ @Ganje_arsh
✅چرا افسوس خوردن؟
✍️پیری برای جمعی سخن میراند، لطيفهای برای احضار تعریف کرد و همه دیوانهوار خندیدند. بعد از لحظهای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند. او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.
پیر لبخندی زد و گفت: وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفههای یکسان بخندید، پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئلهای مشابه ادامه میدهید؟ امام علی علیه السلام: غصههای گذشته را بر قلب خود باز نکن، زیرا تو را از آینده و آماده شدن برای زندگی نو مشغول میسازد.
📚غرر الحکم، ص321
■⇨ @Ganje_arsh
✨﷽✨
#پندانه
🔴پرندهات را آزاد کن!
✍پسربچهای پرنده زيبايی داشت و به آن پرنده بسيار دلبسته بود. حتی شبها هنگام خواب، قفس آن پرنده را كنار رختخوابش میگذاشت و میخوابید. اطرافيانش كه از اين همه عشق و وابستگی او به پرنده باخبر شدند، از پسرک حسابی كار میكشیدند.
هر وقت پسرک از كار خسته میشد و نمیخواست كاری را انجام دهد، او را تهديد میکردند كه الان پرندهاش را از قفس آزاد خواهند كرد و پسرک با التماس میگفت: نه، كاری به پرندهام نداشته باشيد، هر كاری گفتيد انجام میدهم.تا اينکه یک روز صبح برادرش او را صدا زد كه برود از چشمه آب بياورد و او با سختی و كسالت گفت، خستهام و خوابم مياد.
برادرش گفت: الان پرندهات را از قفس رها میکنم، كه پسرک آرام و محكم گفت: خودم ديشب آزادش كردم رفت، حالا برو بذار راحت بخوابم، كه با آزادی او خودم هم آزاد شدم. اين حكايت همه ما است. تنها فرق ما، در نوع پرندهای است كه به آن دلبستهایم.
🔺پرنده بسياری پولشان، بعضی قدرتشان، برخی موقعيتشان، پارهای زيبایی و جمالشان، عدهای مدرک و عنوان آكادمیک و خلاصه شيطان و نفس، هر كسی را به چيزی بستهاند و ترس از رها شدن از آن، سبب شده تا ديگران و گاهی نفس خودمان از ما بيگاری كشيده و ما را رها نكنند.
■⇨ @Ganje_arsh
#ختومات_مجرب
🍃🍂 رفع اختلاف زوجین 🍃🍂
🖊 به نیت مهر و محبت چنین
کنند بسیار مجرب است ↯
⇦ یک صلوات
⇦ سوره نساء
⇦ یازده صلوات
Ⓜ️ ختومات و اذکار
■⇨ @Ganje_arsh