💙🍃
🍃🍁
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝نسل سوختــه
#قسمت_صد_و_شانزدهم ((بزرگی خالق))
💠✍🏻ڪسی جلودار حرف ها و حدیث ها نبود. نقل محفل ها شده بود غیبت ما. هر چند حرف هاےنیش دارشون، جگر همه مون رو آتش می زد، اما من به دیده حسن بهش نگاه می ڪردم. غیبت ڪننده ها، گناه شور نامه اعمال من بودن و اون هایی ڪه تهمت رو هم قاطیش می ڪردن و اونهایی ڪه آتش بیارے این محفل ها بودن.ته دلم می خندیدم و می گفتم:
💠✍🏻بشورید، ۱۸ سال عمرم رو، با تمام #گناه ها، اشتباه ها، نقص ها، ڪم و ڪاستی ها، بشورید. هر حقی رو ڪه ناخواسته ضایع ڪردم، هر اشتباهی رو ڪه نفهمیده مرتڪب شدم، هر چیزے ڪه حالا به لطف شما، همه اش داره پاڪ میشه.اما اون شب، زیر فشار عصبی خوابم نمی برد. همه چیز مثل فیلم از جلوےچشم هام رد می شد ڪه یهو به خودم اومدم.
💠✍🏻مهران، به جاے اینڪه از فضل و #رحمت_خدا طلب بخشش ڪنی، از گناه شورے اونها به وجد اومدے؟
گریه ام گرفت. هر چند این گناه شورے، وعده خدا به غیبت ڪننده بود، اما من از خدا خجالت ڪشیدم.این همه ما در حق لطف و ڪرمش ناسپاسی می ڪنیم. این همه ما … اون نماز شب، پر از شرم و خجالت بود. از خودم خجالت ڪشیده بودم. خدایا ! من رو ببخش ڪه دل سوخته ام رو نتونستم ڪنترل ڪنم. اون ها عذاب من رو می شستن و دل سوخته ام خودش را با این التیام می داد.
💠✍🏻خدایا ! به حرمت و بزرگی خودت، به رحمت و بخشندگی خودت، امشب، همه رو حلال ڪردم و به خودت بخشیدم. تمام غیبت ها، زخم زبون ها و هر ڪسی رو ڪه تا امروز در حقم نامردے و ظلم ڪرده، همه رو به حرمت خودت بخشیدم.تو خدایی هستی ڪه رحمتت بر خشم و غضبت پیشی گرفته، من رو به حرمت رحمت و بخشش خودت ببخش.و دلم رو صاف ڪردم.براے شبیه خدا شدن، براے آینه #صفات_خدا شدن، چه تمرینی بهتر از این. هر بار ڪه زخم زبانی، وجودم رو تا عمقش آتش می زد، از شر اون آتش و وسوسه شیطان، به خدا پناه می بردم و می گفتم:خدایا ! بنده و مخلوقت رو، به بزرگی خالقش بخشیدم.
.
✍ادامه دارد......
➢ @Ganje_aarsh ❤️
🍃🍁
💙🍃
💙🍃
🍃🍁
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝نسل سوختــه
#قسمت_صد_و_شانزدهم ((بزرگی خالق))
💠✍🏻ڪسی جلودار حرف ها و حدیث ها نبود. نقل محفل ها شده بود غیبت ما. هر چند حرف هاےنیش دارشون، جگر همه مون رو آتش می زد، اما من به دیده حسن بهش نگاه می ڪردم. غیبت ڪننده ها، گناه شور نامه اعمال من بودن و اون هایی ڪه تهمت رو هم قاطیش می ڪردن و اونهایی ڪه آتش بیارے این محفل ها بودن.ته دلم می خندیدم و می گفتم:
💠✍🏻بشورید، ۱۸ سال عمرم رو، با تمام #گناه ها، اشتباه ها، نقص ها، ڪم و ڪاستی ها، بشورید. هر حقی رو ڪه ناخواسته ضایع ڪردم، هر اشتباهی رو ڪه نفهمیده مرتڪب شدم، هر چیزے ڪه حالا به لطف شما، همه اش داره پاڪ میشه.اما اون شب، زیر فشار عصبی خوابم نمی برد. همه چیز مثل فیلم از جلوےچشم هام رد می شد ڪه یهو به خودم اومدم.
💠✍🏻مهران، به جاے اینڪه از فضل و #رحمت_خدا طلب بخشش ڪنی، از گناه شورے اونها به وجد اومدے؟
گریه ام گرفت. هر چند این گناه شورے، وعده خدا به غیبت ڪننده بود، اما من از خدا خجالت ڪشیدم.این همه ما در حق لطف و ڪرمش ناسپاسی می ڪنیم. این همه ما … اون نماز شب، پر از شرم و خجالت بود. از خودم خجالت ڪشیده بودم. خدایا ! من رو ببخش ڪه دل سوخته ام رو نتونستم ڪنترل ڪنم. اون ها عذاب من رو می شستن و دل سوخته ام خودش را با این التیام می داد.
💠✍🏻خدایا ! به حرمت و بزرگی خودت، به رحمت و بخشندگی خودت، امشب، همه رو حلال ڪردم و به خودت بخشیدم. تمام غیبت ها، زخم زبون ها و هر ڪسی رو ڪه تا امروز در حقم نامردے و ظلم ڪرده، همه رو به حرمت خودت بخشیدم.تو خدایی هستی ڪه رحمتت بر خشم و غضبت پیشی گرفته، من رو به حرمت رحمت و بخشش خودت ببخش.و دلم رو صاف ڪردم.براے شبیه خدا شدن، براے آینه #صفات_خدا شدن، چه تمرینی بهتر از این. هر بار ڪه زخم زبانی، وجودم رو تا عمقش آتش می زد، از شر اون آتش و وسوسه شیطان، به خدا پناه می بردم و می گفتم:خدایا ! بنده و مخلوقت رو، به بزرگی خالقش بخشیدم.
.
✍ادامه دارد......
➢ @Ganje_aarsh ❤️
🍃🍁
💙🍃