💙🍃
🍃🍁
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝نسل سوختــه
#قسمت_صدویڪم((سواحل هاوایی))
💠✍🏻صداے سائیده شدن دندان هاش رو بهم می شنیدم. رفت پاےتخته امروز اول درس میدم، آخر ڪلاس تمرین ها رو حل می ڪنیم.و شروع ڪرد به درس دادن. تا آخر ڪلاس، اخم هاش توے هم بود. نه تنها اون جلسه، تا چند جلسه بعد، جز درس دادن و حل تمرین ڪار دیگه اے نمی ڪرد.
💠✍🏻جزء بهترین دبیرهاے استان بود و اسم و رسمی داشت. اما به شدت ضد نظام و آخر بیشتر سخنرانی هاش…
– آخ ڪه یه روزے برسه #سواحل_شمال بشه هاوایی. جانم ڪه چی میشه، میشه عشق و حال. چیه الان آخه؟ دریا هم بخواے برے باید سرت رو بیارے پایین. حاج خانم یا الله …
خوب فاطی ڪاماندو، مگه مجبورے بیاے حال ما رو هم ضد حال ڪنی؟
💠✍🏻دلم می خواد اون روزے رو ببینم ڪه همه این روحانی ها رو دسته جمعی بریزیم تو آتیش.
توے هر جلسه، محال بود ۲۰ دقیقه در مورد مسائل مختلف حرف نزنه. از سیاسی و اجتماعی گرفته تا… در هر چیزےصاحب نظر بود. یڪ ریز هم بچه ها رو می خندوند و بین اون خنده ها، حرف هاش رو می زد. گاهی حرف هاش به حدے احمقانه بود ڪه فقط بچه هاےالڪی خوش ٌڪلاس، خنده شون می گرفت.
💠✍🏻اما ڪم ڪم داشت همه رو با خودش همراه می ڪرد. به مرور، لا به لاے حرف هاش، دست به تحریف دین هم می زد و چنان ظریف، در مورد مفاسد اخلاقی و … حرف می زد ڪه هم قبحش رو بین بچه ها می ریخت، هم فڪر و تمایل به انجامش در ها شڪل می گرفت. و استاد بردگی فڪرے بود. ایرانی جماعت هزار سال هم بدوه، بازم ایرانیه. اوج هنر فڪریش این میشه ڪه به پاپ ڪورن بگه چس فیل. آخرش هم جاش همون ته فیله است.
💠✍🏻خون خونم رو می خورد اما هیچ راهڪارے براےمقابله باهاش به ذهنم نمی رسید. قدرت ڪلامش از من بیشتر بود. دبیر بود و ڪلاس توے دستش و ڪاملا حرفه اے عمل می ڪرد. در حالی ڪه من یه نوجوان ڪه فقط چند ماه از ورودم به ۱۸ سالگی می گذشت. حتی بچه هایی که دفعات اول مقابلش می ایستادند، عقب نشینی ڪرده بودن. گاهی توےخنده ها باهاش همراه می شدن.هر راهی ڪه به ذهنم می رسید، محڪوم به شڪست بود. تا اون روز خاص رسید.
.
✍ادامه دارد......
➢ @Ganje_aarsh ❤️
🍃🍁
💙🍃
💙🍃
🍃🍁
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝نسل سوختــه
#قسمت_صدویڪم((سواحل هاوایی))
💠✍🏻صداے سائیده شدن دندان هاش رو بهم می شنیدم. رفت پاےتخته امروز اول درس میدم، آخر ڪلاس تمرین ها رو حل می ڪنیم.و شروع ڪرد به درس دادن. تا آخر ڪلاس، اخم هاش توے هم بود. نه تنها اون جلسه، تا چند جلسه بعد، جز درس دادن و حل تمرین ڪار دیگه اے نمی ڪرد.
💠✍🏻جزء بهترین دبیرهاے استان بود و اسم و رسمی داشت. اما به شدت ضد نظام و آخر بیشتر سخنرانی هاش…
– آخ ڪه یه روزے برسه #سواحل_شمال بشه هاوایی. جانم ڪه چی میشه، میشه عشق و حال. چیه الان آخه؟ دریا هم بخواے برے باید سرت رو بیارے پایین. حاج خانم یا الله …
خوب فاطی ڪاماندو، مگه مجبورے بیاے حال ما رو هم ضد حال ڪنی؟
💠✍🏻دلم می خواد اون روزے رو ببینم ڪه همه این روحانی ها رو دسته جمعی بریزیم تو آتیش.
توے هر جلسه، محال بود ۲۰ دقیقه در مورد مسائل مختلف حرف نزنه. از سیاسی و اجتماعی گرفته تا… در هر چیزےصاحب نظر بود. یڪ ریز هم بچه ها رو می خندوند و بین اون خنده ها، حرف هاش رو می زد. گاهی حرف هاش به حدے احمقانه بود ڪه فقط بچه هاےالڪی خوش ٌڪلاس، خنده شون می گرفت.
💠✍🏻اما ڪم ڪم داشت همه رو با خودش همراه می ڪرد. به مرور، لا به لاے حرف هاش، دست به تحریف دین هم می زد و چنان ظریف، در مورد مفاسد اخلاقی و … حرف می زد ڪه هم قبحش رو بین بچه ها می ریخت، هم فڪر و تمایل به انجامش در ها شڪل می گرفت. و استاد بردگی فڪرے بود. ایرانی جماعت هزار سال هم بدوه، بازم ایرانیه. اوج هنر فڪریش این میشه ڪه به پاپ ڪورن بگه چس فیل. آخرش هم جاش همون ته فیله است.
💠✍🏻خون خونم رو می خورد اما هیچ راهڪارے براےمقابله باهاش به ذهنم نمی رسید. قدرت ڪلامش از من بیشتر بود. دبیر بود و ڪلاس توے دستش و ڪاملا حرفه اے عمل می ڪرد. در حالی ڪه من یه نوجوان ڪه فقط چند ماه از ورودم به ۱۸ سالگی می گذشت. حتی بچه هایی که دفعات اول مقابلش می ایستادند، عقب نشینی ڪرده بودن. گاهی توےخنده ها باهاش همراه می شدن.هر راهی ڪه به ذهنم می رسید، محڪوم به شڪست بود. تا اون روز خاص رسید.
.
✍ادامه دارد......
➢ @Ganje_aarsh ❤️
🍃🍁
💙🍃