eitaa logo
🙏دعاهای مشکل گشا 🙏
92هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
5.5هزار ویدیو
25 فایل
‍ ❣دوست واقعى فقط خداست "خدا" تنها دوستيه ❣ ڪه هيچوقت پشتت رو خالى نمیڪنه و ❣ تنها دوستيه ڪه هميشه محبتش یڪ ❣طرفه است با خدا دوستى ڪن ❣ڪه محتاج خلق نشی تبلیغاتــــ ما🤍👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1016528955C6f8ce47ae9
مشاهده در ایتا
دانلود
🙏دعاهای مشکل گشا 🙏
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 #خوابهای_پریشان 🎭🔪🚬🎲 #پارت_پانزدهم روسری اش را درآورد. به موهای بلندش نگاه کردم . با خودم
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🎭🔪🚬🎲 برای لحظاتی به صورتم زل زد و بعد گفت: تاحالا کسی بهت گفته لبخندت چقدر قشنگه گفتم: عادت به تعارف ندارم حاج خانم.خندید و گفت: من مشرف نشدم. 😄 و در مقابل نگاه متعجبم ادامه داد: من نرفتم حج ...و اگه بهم بگی فاطمه خوشحالم میکنی...در ضمن من اهل تعارف نیستم یه مدت که باهام بگردی خودت می بینی.روسری  بستنش را تماشا کردم و گفتم: بعید میدونم بخوای با آدمی مثل من بگردی.این را گفتم و زدم بیرون. با اینکه حرفهایش در وجودم کشش ایجاد میکرد و ذهنم را به تکاپو انداخته بود، زیاد از او خوشم نمی آمد. شاید هم حسادت می کردم. به هر حال تصمیم داشتم سرم به کار خودم باشد و از او فاصله بگیرم. 😞 فردای آن روز ظهر که شد اینبار خیلی ها به طرف نمازخانه رفتند. با اینکه کنجکاو بودم بدانم امروز چه بحثی را شروع میکند و اصلا با دسته لات کانون چطور میخواهد کنار بیاید، اما در محوطه ماندم. چند روزی گذشت بااینکه هربار سعی میکردم در ساعت رفت و آمدش در رهرو یا نزدیک در نباشم اما هرازگاهی که مرا میدید، حتی وقت هایی که دور و برش شلوغ بود، به من سلام می کرد. منهم گاهی علیکش را میخریدم و گاهی خودم را به نشنیدن میزدم. تا اینکه یک روز درست چند دقیقه قبل از تمام شدن نماز ظهر، در محوطه چرخ میخوردم که سر دسته لات های کانون با دو سه نوچه اش  راهم را سد کردند. سردسته شان ترانه نامی بود، جلوتر از بقیه ایستاد و گفت: جایی میری دماغ عملی؟ نگاهم را از او برگردانم و گفتم: قبلا بهت گفتم دماغمو عمل نکردم خوشمم نمیاد اینجوری صدا بزنی...یکدفعه یکی از نوچه هایش سیه سپر کرد که: هوی صداتو بیار پایین با  خانوم درست حرف بزن حالیته؟ترانه به او اشاره کرد که سر جایش برگردد و رو به من گفت: خیالی نیس یه چی دیه صدات میکنیم مثلا مبارک، به قد دراز و سیاسوختگیتم میاد...🤣 صدای خنده نوچه هایش که بلند شد، گفتم: خوبه منم از این به بعد علف صدات میکنم چون یهو عین علف هرز جلو آدم سبز میشی.یکدفعه سیلی زیر گوشم خاباند و همانطور که یقه ام را در مشتش میفشرد گفت: علف هرز که به سابقه تو بیشتر میخوره دختره ی ...🤬 اما همان لحظه با سقلمه یکی از نوچه هایش ناسزایش را قورت داد. یقه ام را رها کرد و گفت: راست میگه لی لی الان واس دعوا نیومدیم. ببین بچه کوچولو حواسم بهت  هست این چند روزه تو ... چی بود رفقا؟....هان دورهمی زیبای خفته، نمیری مثل اینکه توهم دل خوشی از وِر وِراش نداری...و در مقابل سکوتم ادامه داد: اگه پایه باشی یه حال اساسی بهش بدیم. ادامه دارد.... به قلم ✍️: سین. کاف. غفاری ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @Ganje_arsh
🙏دعاهای مشکل گشا 🙏
#آخرین_عروس #پارت_پانزدهم #بشارت_آسمانی_برای_قلب_من به شهر سامرا می رسند. نزدیک غروب است. وارد شه
! یکسال بعد سامرا :( امام هادی علیه السلام توسط معتز عباسی شهید شدند و امام حسن عسکری علیه السلام  را معتز عباسی در سخت ترین شرایط قرار داده است و هیچ کس نمی تواند به صورت علنی به دیدار ایشان برود .) خورشید روز دوشنبه 27 رجب سال 255 طلوع می کند، امروز سالروز بعثت پیامبر است . از خیابان صدای سرو صدای زیادی به گوش می رسد ولی این سرو صدا برای شادی نیست . همه سپاهیان بیرون ریخته اند آنها شرورش کرده اند . آنها همان نیرو های نظامی این حکومت هستند و خودشان  باید با شورشیان مقابله کنند ،چه شده است که خودشان هم شورش کرده اند . آنها  به سوی قصر معتز می روند ،شمشیر در دست هایشان می رقصد و فریاد میزنند (یا پول یا مرگ ) منظور آنها چیست ؟ بشر در گوشه ایی ایستاده مردی جلو می رود و از او می پرسد چه اتفاقی افتاده علت این شورش چیست؟ بشر می گوید :(چوب خدا صدا ندارد ،خداوند می خواهد معتز را به سزای اعمالش بزساند. او که افراد زیادی زا مظلومانه به قتل رسانیده و امام هادی علیه السلام را نیز شهید کرده است امروز روز سختی برایش خواهد بود . ماجرا از این قرار است که که مدتی است که وزیر معتز با مادر معتز همدست شده و پول های حکومت را برای خود برداشته اند . آنها خزانه دولت را خالی کرده اند. مادر خلیفه که به جواهرات بسیار علاقه دارد با پول حقوق  سپاهیان برای خود جواهرات زیادی خریده است . یاقوت لولو و زبر جد های زیادی را می توان در قصر مادر خلیفه پیدا کرد . ارزش جواهرات او بیش از یک ملیون دینار می شود . سپاهیان که ماهاست حقوق نگرفته اند دست به شورش زده اند . بیشتر آنها ترک هستند (عباسیان ای رانی ها را از حکوت خود بیرون کرده اند و به جای آنها افرادی را از ترکیه آورده اند .) ابن وصیف یکی از بزرگان ترک هاست که اکنون به نزد خلیفه می رود تا بتواند با صلح و صلاح اوضاع را آرام کند . ادامه دارد.... ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @Ganje_arsh
🙏دعاهای مشکل گشا 🙏
#آخرین_عروس #پارت_پانزدهم #بشارت_آسمانی_برای_قلب_من به شهر سامرا می رسند. نزدیک غروب است. وارد شه
! یکسال بعد سامرا :( امام هادی علیه السلام توسط معتز عباسی شهید شدند و امام حسن عسکری علیه السلام  را معتز عباسی در سخت ترین شرایط قرار داده است و هیچ کس نمی تواند به صورت علنی به دیدار ایشان برود .) خورشید روز دوشنبه 27 رجب سال 255 طلوع می کند، امروز سالروز بعثت پیامبر است . از خیابان صدای سرو صدای زیادی به گوش می رسد ولی این سرو صدا برای شادی نیست . همه سپاهیان بیرون ریخته اند آنها شرورش کرده اند . آنها همان نیرو های نظامی این حکومت هستند و خودشان  باید با شورشیان مقابله کنند ،چه شده است که خودشان هم شورش کرده اند . آنها  به سوی قصر معتز می روند ،شمشیر در دست هایشان می رقصد و فریاد میزنند (یا پول یا مرگ ) منظور آنها چیست ؟ بشر در گوشه ایی ایستاده مردی جلو می رود و از او می پرسد چه اتفاقی افتاده علت این شورش چیست؟ بشر می گوید :(چوب خدا صدا ندارد ،خداوند می خواهد معتز را به سزای اعمالش بزساند. او که افراد زیادی زا مظلومانه به قتل رسانیده و امام هادی علیه السلام را نیز شهید کرده است امروز روز سختی برایش خواهد بود . ماجرا از این قرار است که که مدتی است که وزیر معتز با مادر معتز همدست شده و پول های حکومت را برای خود برداشته اند . آنها خزانه دولت را خالی کرده اند. مادر خلیفه که به جواهرات بسیار علاقه دارد با پول حقوق  سپاهیان برای خود جواهرات زیادی خریده است . یاقوت لولو و زبر جد های زیادی را می توان در قصر مادر خلیفه پیدا کرد . ارزش جواهرات او بیش از یک ملیون دینار می شود . سپاهیان که ماهاست حقوق نگرفته اند دست به شورش زده اند . بیشتر آنها ترک هستند (عباسیان ای رانی ها را از حکوت خود بیرون کرده اند و به جای آنها افرادی را از ترکیه آورده اند .) ابن وصیف یکی از بزرگان ترک هاست که اکنون به نزد خلیفه می رود تا بتواند با صلح و صلاح اوضاع را آرام کند . ادامه دارد.... ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @Ganje_arsh