#قسمت نودویکم
#مكرزنان دركشتن شترصالح
مدت مدیدی روح ناپاك قوم صالح، آنان را به كشتن شتر ترغیب می كرد، ولی ترس از جان خود، آنان را باز می گرداند. كسی جرات اذیت و آزار شتر را نداشت و هیچكس برای این امر پیشقدم نمی شد، لذا برای پایان دادن به این قضیه، به استفاده از زنان و ناز و كرشمه آنان متوسل شدند.
در این راه زنها با واگذاری عفت و پاكدامنی خود، مردان را شیدای زیبایی خود می كنند و آنها را به دام می اندازند تا به مقصد خود برسند با چنین وضعی هر گاه زن دستوری صادر كند مردهای هوسران تسلیم دستور او هستند و هر گاه آرزویی در دل داشته باشد برای تحقق آن بر یكدیگر سبقت می گیرند.
ذی صدوق دخترمحیّا كه دارای زیبایی و جمال بود خود را بر مصدع بن مهرج عرضه داشته و گفت اگر ناقه صالح را پی كنی تسلیم تو هستم.
پیرزنی از كفار بنام عنیزه، قدار بن سالف را به منزل خود دعوت نموده و یكی از دختران خود را بر وی عرضه داشت و گفت: من شیربها از تو نمی خواهم، هدیه نامزدی یا ثروت از تو طلب نمی كنم، فقط باید آن شتری را كه قلبها را تسخیر كرده و شراره ایمان را در دل مردم شعله ور می سازد و با این اوصاف، خواب راحت را از ما ربوده و آب آشامیدنی ما را به خود اختصاص داده و حیوانات ما را رم می دهد، نابود سازی.
این حیله زنانه، انگیزه ای قوی و علاقه ای شدید در آنها ایجاد كرد و نیروی عشق و جوانی قدرت آنها را مضاعف كرد و جرات و شهامت به ایشان بخشید، لذا ایشان در بین مردم و جوانان قبیله، به جستجوی چند نفر نیروی كمكی پرداختند، تا بتوانند در كشتن شتر از آنها كمك بگیرند.
پس از گردش در شهر هفت نفر دیگر به آنان پیوستند و همگی در كمین ناقه به انتظار نشستند تا موقعی كه شتر از آبشخور بازگشت و به آرامی شروع به حركت كرد، مصدع تیری به سمت استخوان ساق پای شتر رها كرد كه استخوان آنرا شكست و قدار با شمشیر به جانب آن شتافت و بر پای حیوان فرود آورد، شتر به زمین سقوط كرد، سپس نیزه ای به سینه آن زد و شتر را كشت و به خیال خود این بار گران و غم سنگین را از دوش خود برداشت و با كمال خرسندی بشارت قتل شتر را برای مردم آوردند.
مردم همانند استقبال از فرماندهان پیروز و قهرمانان كشور گشا به استقبال این دو قاتل ناقه شتافتند و برای بازگشت آنان به شادی پرداختند و در حالی كه تاجهایی برای ستایش آنان بافته بودند با مراسمی مهیج مقدمشان را گرامی داشتند.
مخالفین صالح علیه السلام پای ناقه را قطع كردند و آنرا كشتند، از دستور خدای خویش سرپیچی كردند، و از ذات خود پرده برداشتند و به تهدید صالح اعتنایی نكردند و آنرا نادیده گرفتند و به او گفتند: ای صالح اینك اگر راست می گویی و پیغمبر خدایی، آنچه ما را به آن تهدید می كردی نازل كن!
🏴@Ganjhayemanaviy