eitaa logo
قرارگاه معنویت
189 دنبال‌کننده
874 عکس
591 ویدیو
77 فایل
🌷زیر نظر گروهی از طلاب شهرستان میبد🌷 🌹منبر 🌹مسابقه 🌹مشاوره 🌹تفسیر 🌹احکام 🌹حدیث 🌹 ... 🔹پاسخ به سؤالات احکام (برادران) 👇 @sheikhy1 🔹پاسخ به سؤالات احکام (بانوان) 👇 @adhami1358 🔹پاسخ به شبهات مهدویت 👇 @seyedmahdi62 🔹ارتباط 👇 @Alamdar1366
مشاهده در ایتا
دانلود
🗓 سوم فروردین۱۳۰۱ - تأسیس توسط طاب ثراه ✅ یک قرن جود و جهاد و اجتهاد با محصولی چون انقلاب اسلامی با پرورش رهبری چون ره - ✳️در شصت كيلومتري يزد در روستاي مهرجرد؛ مرد پاكدل و پرهيزگاري به نام محمّد جعفر زندگي مي‌كرد. او چون نياكان خود به كار كشاورزي اشتغال داشت و از همين راه امرار معاش مي‌كرد. محمّد‌جعفر پس از آن‌كه جواني برومند گشت، از همان روستا همسري انتخاب كرد و زندگي تازه‌اي را آغاز نمود و با اشتياق به انتظار فرزندي نشست. امّا اين انتظار سال‌ها طول كشيد، جوانيِ او سپري گشت و دوران نشاطش به سرآمد، امّا او همچنان بدون فرزند بود. ديگر زندگي در نظرش تاريك مي‌نمود؛ از يك طرف سپري شدن دوران جواني و از طرف ديگر اشتياقِ داشتنِ فرزند، آرامش را از وي سلب و زندگي شيرين و بي‌دغدغه‌اش را ناآرام ساخته بود. در چنين شرايط روحي تصميم گرفت براي صاحب فرزند شدن ازدواج كند. ابتدا قضيه را با همسرش در ميان نهاد و رضايت او را به دست آورد، سپس با هدفي مقدّس از بيوه زني، كه خود فرزند يتيمي نيز داشت، تقاضاي ازدواج موقّت كرد. چند روزي گذشت؛ آن روز براي اوّلين بار محمّد‌جعفر به خانة همسر دومّش رفته بود. آن زن براي راحتي شوهرِ جديدش، مي‌خواست دختر يتيمش را از خانه به بيرون بفرستد، ولي دخترك يتيم قبول نمي‌كرد، از قضا هوا هم سرد بود و دخترك مي‌لرزيد و مي‌گفت:« مادر! من در اين هواي سرد به كجا بروم؟» مادر هم سعي مي‌كرد او را به عناويني راضي كند كه بيرون برود. محمّدجعفر اين صحنه را مي‌بيند و بسيار ناراحت مي‌شود. همان لحظه بقية مدّت باقيماندة مقرّر در عقد ازدواج را مي‌بخشد و مَهرية او را به تمام و كمال مي‌دهد و با خداوند به اين مضمون مناجات مي كند: ‏ 🤲‏ «خدايا! من ديگر براي فرزند به خانة كسي نمي‌روم تا مبادا دل طفل يتيمي براي خاطر من آزرده شود، تو اگر مي‌خواهي قدرت داري كه از همان زن كه تا به حال فرزند نياورده به من فرزند عطا كني و اگر نخواهي هم خود داني. خدايا! امر موكول به توست. مي‌خواهي فرزند از همان اوّلي بده، مي‌خواهي نده.» اين روز در زندگي محمّدجعفر روز فرخنده و مباركي گرديد. در اين روزِ به يادماندني، خلوص و صفاي دل محمّدجعفر با زبان نيايش او به هم آميخت و دعايش در پيشگاه خداوند مورد اجابت قرار گرفت. به طوري كه سال بعد خانة پر از صفاي او به نور جمال كودكي منوّر گرديد. اين كودك بعدها حوزة علمية قم را تأسيس كرد. او (حدود 1280-1355 قمري) بود. خود او بعدها نقل مي‌كرد: «وقتي كه بچّه بودم به مقتضاي كودكي خيلي شيطنت مي‌كردم، در اين مواقع مادرم مي‌گفت: تقصيري نداري! بچّه‌اي كه به زور از خدا بگيري، بهتر از اين نمي‌شود.»😁 📚 ر.ک: سرّ دلبران ص 44. 💐 قرار ما، قرارگاه معنویت 👇 ╭┅────🇮🇷🇮🇷───┅╮ 🆔 @Gh_Manaviyat 🌹 ╰┅──────────👆👆