🗓22ذی الحجه؛ 🏴شهادت #میثم_تمار، صحابی امیرالمومنین علیه السلام🏴
#مناسبت
📌 قرارگاه معنویت 👇
╭┅─────────────┅╮
🌹 @Gh_Manaviyat 🌹
╰┅─────────────┅╯
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🗡 شهادت در راه خدا آرزوى بزرگ «#ميثم_تمار» و «#حبيب_بن_مظاهر» بود. و هردو به اين آرزو رسيدند; حبيب در ركاب #حسين (ع) و ميثم در مبارزه با طغيان «ابن زياد».
🌹 روزى ميثم در مجلس «بنى اسد» با حبيببن مظاهر ملاقات كرد. مدتى باهم گفتگو كردند. در پايان اين ديدار حبيببن مظاهر گفت: گويا پير مرد خربزهفروشى {يكى از حرفهها و شغلهاى ميثم} را مىبينم كه در راه دوستى فرزندان و خاندان پيامبر او را به دار مىآويزند و بر چوبه دار شكمش را مىدرند. (اشاره به شهادت ميثم در كوفه)
ميثم هم در پاسخ گفت: من هم گويا مردم سرخرويى را مىبينم و مىشناسم با دو دسته موى بر سر كه براى يارى فرزند دختر پيامبرش قيام مىكند و كشته مىشود و سرش در كوفه گردانده مىشود. (اشاره به شهادت حبيب در كربلا) پس از اين گفتگو از هم جدا شدند و رفتند.
🥀 اهل آن مجلس كه آن دو را به دروغ متهم مىكردند هنوز متفرق نشده بودند كه «#رشيد_هجرى» يكى از ياران على«ع» فرا رسيد و سراغ ميثم و حبيب را از آنان گرفت. گفتند: اين جا بودند و شنيديم كه چنين و چنان گفتند. گفت: خدا ميثم را رحمت كند! فراموش كرد اين را هم به گفتهاش بيفزايد كه: «به آن كس كه سربريده حبيب را به كوفه مىآورد صد درهم بيشتر داده مىشود.» و ... رفت. آنان گفتند: اين ديگر از آن دو هم دروغگوتر است! ولى چند روزى نگذشت كه ميثم را بردار آويخته ديديم و سر حبيب را هم پس از كشتنش آوردند و هرچه را كه آن دو گفته بودند به همان صورت اتفاق افتاد.
📚 سفينة البحار ج1 ص205; نفس المهموم ص60؛ میثم تمار، محدثی.
🌹قرار ما، قرارگاه معنویت 👇
┏━━━━━━🌸🍃┓
🆔 @Gh_Manaviyat 🇮🇷
┗🌸🍃━━━━━━┛