روضه فاطمیه را امسال، خون گرم شهید می خواند
روضه فاطمیه را امسال
خون گرم شهید میخواند
حال پهلو شکسته را یاران
یار پهلو شکسته میداند
حاج قاسم! چو لاله های دگر
از ازل، داغدار زهرایی
گفته بودی که فاطمیهی بعد
نیستی! در کنار مولایی
ابروانت صلابت شمشیر
چشمهایت تلاوت باران
در دلت آتشی قدیمی بود
داغِ جاماندن از صف یاران
بر مزارت نوشته ای: سرباز
تا چنین ساده، جاودانه شود
نور بودی و حضرت زهرا
خواست تدفین تو شبانه شود
مثل امشبی زهراروآماده کرد،کمک حالی نداشت فقط اسماکنارش بوداسماآب میریخت علی غسل میداد
بریزآب روان اسما ولی آهسته آهسته
دلشب درخونه بازشدجنازه بیرون آمد،دوتاسه تابچه دنبال جنازه میدویدن به سروسینه میزدن،این فاطمیه خیلی ذهن منودرگیرکرده همش باخودم میگم وقتی میخواستی دفن کنی مردی کنارت نبودکی بودشمابگیدبه من سلمان وابوذرکه نامحرم بودن،وقتی امیرالمومنین داخل قبررفت چه کسی این بدن روبه دست علی داد😭
تو همیشه شهید بودی و حال
زنده تر از همیشه با مایی
با همین دستهای غرقه به خون
تو علمدار فتح فردایی
اربااربا شدی به راه علی
تا در این جبهه باز جمع شویم
موج در موج در صف پیکار
چون صفوف نماز جمع شویم
اربااربا شدی که پیش ستم
لحظه ای سر فرو نیاندازیم
این صدای رسای غیرت توست:
اهل سازش شویم می بازیم
زنده از خون تو شده بغداد
زنده از خون تو شده صنعا
اینک این حنجر بریده توست
گرم فریادمرگ آمریکاست
مانگیریم یک نفس آرام
تانگیریم انتقامت را
سحری رابه مسجدالاقصی
میرسانیم ماسلامت را
حاج قاسم قیامتی کردی
بال وپرسوخته خداحافظ
توبه زهراسلام مابرسان
روزشهادته امروزبچه هاش طعم بی مادری ومیچشن،علی امروزتنهاترازهمیشه س زهرارفتی علی وتنهاگذاشتی ،ااای حاج قاسم توبه زهرابگوکه سوخته ای شعله درشعله ازغم آن در،،این درنیم سوخته ماروبیچاره کرده
توبه زهرابگوکه جان دادی لحظه لحظه به غربت حیدر
میخوام شهادت امیرالمومنین براتون روایت کنم
باراول شهیدشدحیدر باندای غریب یاابتا
یک نفربین درودیوارمونده بودیه نفربین درودیوارصدامیزدیاابتا(هکذا یفعل وابنتک )بیاببین بادخترت چی میکنن،خودشم تعریف کردگفت چه اتفاقاتی افتاده( ورکل الباب بالرجله )چنان بالگدبه این درزد (وانا حامل )بارداربودم ای کاش همین جاختم میشدجلواومددلش آروم نشداگه روزشهادت نبودمحال بودبگم( فیضربنی بیده) نه یه بارنه دوبارهمش به صورتم میزد،انقدرابن ضربه محکم بود گوشواره هام پراکنده شدیازهرا😭
اخ بمیرم ابنجابه نفردیگم صدازدیافضه خذینی فضه بیابه دادم برسم والله
اگه امروزروضه نخونیم شایدضررکنیم شایددیگه بعدانتونم روزشهادت برات نوکری کنم اخ بمیرم همین جورکه روزمین افتاده بوددیدریختن داخل حالازیردست وپامونده علی روبردن طناب به دست مولاش بستن باهزار زحمت ازجابلندشدحال خوبی نداشت من نمیدونم اگه دخترش ازکربلا بیرون اومدبه سمت قتلگاه میدویدهی زمین میخوردهی بلندمیشدابنجام احتمالا مادرش وقتی دنبال حیدرمیدویدازسینه اش خون میچکیدهی باصورت به زمین میخورد،،
باراول شهیدشدحیدر باندای غریب باابتا
باردوم شهیدشدچون دید جای سیلی به صورت ماه
نفسم حبس شددلم لرزید وای اگرچشم خویش وانکند
همه امن یجیب میخواند خانه بی فاطمه خدانکند
اون لحظه که اومدکناربسترش نشست زهرادردمیکشیدروایت میگه..
دربسترافتاده بودازشدت دردبه چپ وراست میغلتیدبه خودش میپیچیدعلی همش باهاش حرف میزدجواب نمیداد،سرش روبلندکرداولین باره این جمله ازمن میشنوید،سرزهراروبه سینه چسبانیدفقط یه جمله گفت اگه میخوای وصیت کنی بگو علی جان منوشبانه غسل بده شبانه کفنم کنیدعلی بعضی هانمیخوام بیان ازشون راضی نیستم،یه وقت زهراصدازدعلی جان برای من تابوت درست میکنی؟
غمت انداخته مرا ازپای ،من دیگه علی سابق نیستم ببین افتاده شدم شکسته شدم
چشم بگشا که میروم ازدست
ای فدای نوای تسبیحت
بی توتسبیح هرشبم آه است
زهرای من خورشیدخانه ام
کارمن سخت میشودبی تو
راحت روح من خداحافظ
شبنم گریه ام به چهره توست
گل مجروح من خداحافظ
#روضه_حضرت_زهرا_س
#شهید_قاسم_سلیمانی
#التماس_دعا🤲
[@Bankmaddahi]👈