eitaa logo
✍️قلم زنی✒️
229 دنبال‌کننده
642 عکس
117 ویدیو
3 فایل
من خسی بی سر و پایم که به سیل افتادم ذره ای بودم و مهـــر تو مـرا بالا برد اینجا محفلی است، برای قلم زنی در عرصه‌ی نگارش دل‌نوشته‌های تحلیلی، تاریخی و ناگفته‌هایی از جنس افکار زن نگار ارادتمند #فاطمه_شکیب‌رخ دکتری تاریخ @Shakibrokh
مشاهده در ایتا
دانلود
اَللَّهُمَّ عَظُمَ بَلاَئِى، وَأَفْرَطَ بِى سُوءُ حَالِى... وَقَصُرَتْ بِى أَعْمَالِى، وَقَعَدَتْ بِى أَغْلاَلِى خدايا ! بلاى من بزرگ است، و بدى حالم از حد گذشته است و اعمالم چنان اندك و كم و كوتاه است كه نمى تواند مرا به نجات و سعادت برساند و زنجيرهاى وابستگى هاى بى اندازه ام به دنيا و تعلّقاتم به امور مادى و ديگر صفات ناپسند، مرا زمين گير نموده و از پاى انداخته و به ناتوانى و عجز نشانده است. @Ghalamzaniii
2.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این روزها حالم‌ بده آقا حس می کنم سر تا به پا دردم… @Ghalamzaniii
پشت در اتاق عمل، ثانیه ها بی تابند؛ گاهی می گذرند، گاه ساکن از همه هستی، مرا را جا می گذارند؛ تا با بی خبری از زمان این دنیا، خاطرات مهربانی ات را مرور کنم! ایکاش که به سلامت بر گردی، ای آنکه ذرات وجودم از تو آبستن گرفته… یا غیاث المستغیثین @Ghalamzaniii
«الهي رِضاً بِقَضائِكَ و تَسْليماً لِامْرِكَ وَ لا مَعْبودَ سِواكَ يا غِياثَ الْمُستَغيثين»😭 احرام تو اینبار کفن شد… روز عرفه خون به دلم شد… ای یار که احرام به یار بستی و رفتی از قلب من انگار نفس کندی و رفتی😭 إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ مادرم پرکشید… @Ghalamzaniii
شکست جان آدمی، زنگ پایان زندگی نیست؛ بلکه آغاز حیات واقعی است، اگر که هنر زندگی کردن را آموخته باشیم! به آینه بنگر که بهنگام شکست، بی هنر آن را به زباله دان می رساند و هنرمند از آن اثری ماندگار و درخشنده خلق می کند! که چشم را روشن می سازد و دل را می نوازد! حرمش را با آینه های شکسته، پر کرده اند؛ تا به هنگام پابوسی انس و ملک، از یاد نرود که اگر در حریم کبریا شکسته بال قدم نهیم؛ به لطف مرحمت او، قیمت می یابیم و چشم نواز خواهیم شد! شهد شیرین زیارت حضرات عالم تاب، گوارای وجود زائران پیاده بالِ این روزها باد، گرچه از مسیر جامانده ایم، اما با جان های شکسته ی خویش در تمام سفر کنارتان هستیم. ✍🏻فاطمه شکیب‌رخ @Ghalamzaniii
عالم آل محمد امام صادق علیه السلام فرمودند؛ خداوند طینت ما و شیعیان‌ما را با هم سرشت و (أبدان) ما را با (ارواح) آن‌ها مخلوط نمود. پس هر آن کس که در او مقداری از طینت ما باشد، روحش به سمت ما پَر می‌کشد! سپس دگر بار فرمود؛ پس به خدا قسم، شما جزئی از ما هستید. به قربان آن مهربانی و محبت شما که منیت را در جان های ما می شکند؛ زیرا که شما پاکان بی‌همتایی هستید که خداوند متعال، برای خود برگزید و شما در نهایت بزرگواری، ما را برای خویش بر گزیده اید! بصائر الدرجات، ج۱ ص۵۵ ✍🏻فاطمه شکیب‌رخ @Ghalamzaniii
خسته‌ام به قدر و‌ وسعت معنای تمام این واژه… چون کوهی شکسته‌ام که سنگینی کوهی دگر را بر کول خود احساس می‌کند… گاه صدای شکستن اعماقم را در این فشار تنگاتنگ می شنوم و گاه می ترسم‌ از غلیان آتش فشانی که بخار جوشش آب‌هایش، هوای داغ کنونم را مملو گردانیده… دگر باز، معرکه‌ی اعتراف و التماس را بر من گشوده‌ای تا با تمام شکستن‌هایم بخوانمت؟! به قداست‌ِ انتظارِ منتظرانِ موعدت سوگند که مکتب الحسین (ع)، ما را برای سوختن در راه تو سال‌‌های پیش؛ آماده ساخته‌است.. رحمی کن که از صدای اندوه این روزهایم، حتی کهکشان‌های آسمان، رخت ماتم به خود گرفته‌اند… بی آنکه بخواهم، تمام آنچه در من است تو را می خواند؛ وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ‌ (شعرا:۸۰) و هرگاه بيمار شوم پس او مرا شفا مى‌دهد… ✍🏻فاطمه شکیب‌رخ @Ghalamzaniii
✍️قلم زنی✒️
به عالم گر تهی دستی به درگاه رضا رو کن کز این در هیچ کس با دست خالی برنمی گردد میسر گرنشد لطفش برو
دخیل می بندم از این راه دور بر پنجره فولاد، آقاجان قبولش کن دخیلم را که بر مهربانی‌ات بستم، آقاجان ✍🏻فاطمه شکیب‌رخ @Ghalamzaniii
کاش در بحران‌ها و چالش‌ها اندکی از پنجره دیدگاه افراد در معرکه، آنان را درک می کردیم! کاش به جای جستجو از چرایی واقعه و علت ها در تکمیل اطلاعات خودمان، به فکر همدردی، همدلی و هم فکری بودیم! کاش به جای برداشتن چاقوی تیز قضاوت، به دنبال حل مسئله بودیم! کاش بیاموزیم که هر سوالی جایی دارد، زمانی دارد، موقعیتی دارد! باورم اینست که فرهنگ جاری مردم ما به جراحی جهادی نیازمنداست؛ به تزریق شعور و فهمِ شرایط دیگران محتاج است! گاه از خود بپرسیم؛ زخم دیده را صله بر زخمش می گذارند یا با تجسس از ابعاد زخم، رنج او را بیشتر می کنند؟! الهی من همانم که زخم روزگارم، مرا به اضطراری کشنده رسانده است و تو همانی که در این سال‌ها، بی آنکه مرا برنجانی، دست یاری‌ات را همیشه، همراه مهربان من ساخته‌ای، مرا که کنون به معجزه تو نیازمندم دریاب… «یا الهنا بحق مولانا صاحب الزمان (عج الله تعالی فرجه) أغثنی و لا تهلکنی» ✍🏻فاطمه شکیب‌رخ @Ghalamzaniii
«مضطر استوار» به شما زیاد می اندیشم! به شمایی که این روزها به اضطرار قلب‌تان، خدا را بیشمار سوگند داده‌ام! گاه با خویش نجوا می کنم، چگونه ممکن است، قلبی که از اضطرار لرزان است؛ چنان یک کوه استوار باشد و صحنه گردان واقعه ای تاریخ ساز شود؟! خدارا چگونه با وجود خویش نظاره کرده بودید بانو که در عین اضطرار، اقتدار عالمتاب از شما نمایان گشت! بانوی من، تمام وجودم شما را صدا می زند و این نیاز، تنها بخاطر زخم سوزناک این روزهایم نیست؛ بلکه از جانبِ فهم آن دردی ست که بر قلب شما نیز چیره شده بود! آنچنان که سال هاست در تلخی این غم، مولای غریبمان اشک می ریزد… ✍🏻فاطمه شکیب‌رخ @Ghalamzaniii
نیمه شب یلدا در راه است و اضطرابی طولانی در جانم موج می زند. گویی که یلدای من امسال با ابتلای این روزهایم پیوند خورده است! با هر نگاه بر چهره‌ات کودکی های تو، در برابر چشمانم حاضر می شوند؛ کجای این دنیا بروم که لحظه‌ای از سوز جانکاه‌ برجانم رها شوم؟! لای لایی می خوانم برای تویی که چندی پیش، جایگاهت سینه پر مهر من بود و اکنون دور از نگاهم، با مصائب دنیا دست و پنجه نرم می کنی… هنوز هم اشک های جاری تو در برابر ضریح شش گوشه، تنم را می لرزاند… داشتی میگفتی آقا جان دوستت دارم، خودم آوای درونت را از چشمانت می خواندم! از نگاه قفل شده بر گنبد طلایی بین الحرمین مولایمان، می فهمیدم! اشک هایم امانم را بریده است، با من سخن بگو، با منی که نفس هایم به شمارشی تلخ افتاده؛ چه شد که مرا توانای عطای چنین بلایی دریافتی؟! با من سخن بگو، با منی که ‌هنوز هم امید به رحمت تو را رها نکرده‌ام، درحالی‌که دلم به پرتگاه تنهایی رسیده و چشمانم به مرز نابینایی نزدیک گشته است! بگو که گلویم را از این استخوان تیز، رها خواهی کرد… بامن سخن بگو، سینه‌ام به فشار مرگ نزدیک است، بگو که این لحظه همان وعده‌ی موعودی ست که فرج در یک قدمی آن اذن ورود می خواهد… با من سخن بگو، با منی که از تمام غیر تو‌بریده‌ام… ✍🏻فاطمه شکیب‌رخ @Ghalamzaniii