فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥
❌چرا شیطان مانع قرآن خواندن میشود؟
🎙استاد رفیعی
@Gharargah_mehshekan
•┈┈••✾☘️📖☘️✾••┈┈•
#با_شهدا_در_ضیافت_نور
•┈┈••✾☘️📖☘️✾••┈┈•
❇️داوطلبان شب بیست و سوم:
🌱محسن مصاحب نیا
🌱علی محیطی
🌱حسین نورایی
🌱محمد سلطانی
🌱سیدحسن مهرحسینی
🌱امیرحسین یادگاری
🌱امیر پورصابری
🌱علی عارف زاده
🌱محسن کریمیان
🌱علی سهیدی
🌱سید مرتضی واعظی
🌱همایون جوهری
🌱سیدحسین علوی
🌱سیدعبدالرضا ناجی
🌱محمدجواد عموییان
🌱محمدباقر رضایی
🌱محمدمهدی عزلتی
🌱مجتبی شریعت جو
🌱روح الله عبداللهی
🌱علیرضا عبداللهی
🌷به یاد شهید سیدحسین هدایی
🌷 شهید حسین مالکی نژاد
•┈┈••✾☘️📖☘️✾••┈┈•
@Gharargah_mehshekan
🌷شهید سیدحسین هدایی:
«راه ما راه خداست، راه حسین و ائمۀ معصومین علیهم السلام است.
پیامی که من حقیر برای امت حزب الله دارم:
هیچگاه از ولایت فقیه جدا نشوید.»
@Gharargah_mehshekan
🌷شهید حسین مالکی نژاد:
«خدای من! کدامین جستجوگر به جستجوی تو برخواست و تو را پیدا نکرد
کدامین عاشق دلباخته به سوی تو پر کشید و به وصال تو نرسید.
آنان که در این دریای پرخروشِ حیات، به جستجوی تو برخواستند تو را یافتند و با دیده جان به دیدارت آمدند.
رحیما! این مرغ بال و پر بسته را از قفس مظالم نفس و بند شیطان رجیم آزاد کن و در هوای عشق و محبتت به او اجازه پرواز ده و مرحمتی کن تا بتواند به ثناخوانی تو مشغول باشد.»
@Gharargah_mehshek
قرارگاه فرهنگی مه شکن
🌷شهید حسین مالکی نژاد: «خدای من! کدامین جستجوگر به جستجوی تو برخواست و تو را پیدا نکرد کدامین عاشق د
•┈┈••✾🌷🕊🌷✾••┈┈•
هنوز ابتدایی را تمام نکرده بود که خیلی هوایی شده بود؛ دلش می خواست هر طور که شده به جبهه برود. خودش را به آب و آتش می زد تا به هر نحوی که شده خود رابه کاروان عاشقان برساند. وقتی برادرش از جبهه برایش نامه میفرستاد آن را با اشتیاق می خواند؛ سطر به سطر، واژه به واژه ی آن را بارها مرور میکرد تا حال و هوای آن دیار را از میان نامه های برادر جست و جو کند نامه رامی بویید تا بلکه شمیمی از عطر و بوی آن سرزمین مقدس و الهی را استشمام کند...
🌹قد و قواره ی حسین اصلاً با تفکراتش سازگاری نداشت!
هشت، نه ساله بود که همه ی آرزوهایش خلاصه شده بود در پیدا کردن یک لباس خاکی تا به تن کند و در میان گروه سرودشان با لباس بسیجی ظاهر شود. بعدها همین گروه سرود پای او را به جبهه ها باز کرد. وقتی که قرار شد گروه سرود به عنوان تشویق به مشهد مقدس اعزام شود با صفا و صداقت کودکانه اش از مسئوولان خواست که او را به جای زیارت مرقد امام به دیدار خود امام برساند! و این کنایه ی ظریف از یک دانش آموز نه ساله – که سر تا پا شوق دیدار بود – واقعاً شنیدنی است.
حسین دوازده سال بیشتر نداشت که احساس کرد جبهه خانه ی اوست؛ بنا براین در همان جا ماندنی شد. جسم و روح او با خاک و فضای آسمانی آن دیار، یکی شده بود؛ همه کاری در آنجا انجام می داد، اذان می گفت، مکبر نماز جماعت بود، مداحی می کرد؛ اسلحه به دست می گرفت و می جنگید. شده بود یک نیروی تمام عیار، که نه فقط به خود که به دیگران نیز می پرداخت و در سفر آسمانی خویش – در مداحیها و زمزمه هایش – دیگران را نیز هم بال و همسفر افلاکی خویش مس نمود...
در سخت ترین لحظه ها ی مبارزه در برابر دشمن، در سنگرها می چرخید و به تبسمی، به نگاهی حتی به ذکر نکته ای و لطیفه ای، خستگی از تن و غبار رنج از اینه ی دل بچه ها می زدود.
وقتی دربازه ی حسین با برادرش مداح اهل بیت حاج علی مالکی نژاد صحبت کردیم، احساس کردیم دنیایی از حرف برای گفتن دارد، با وجد و شور خاصی درباره ی او سخن می گفت:
وقتی حسین اذان می گفت خیلی از بچه های رزمنده، تحت تاًثیر حزن صدای او قرار می گرفتند و گاه در گوشه ای کز کرده و از عمق جان می گریستند. حسین قبل از اینکه مداح جبهه ها باشد به عنوان رزمنده در گردان های رزمی به انجام وظیفه مشغول بود و در کنار آن به مداحی نیز می پرداخت .
حاج علی با شور خاصی سخن می گفت، انگار که می خواست در این زمان محدود بیشترین حرفها را در مورد برادرش – که برادر و انیس همه رزمنده ها بود- با ما در میان بگذارد؛ اما در لابه لای آن همه وجد و شور، ناگهان مکثی کرد؛ انگار نکته ی خاصی به یادش آمده بود:
او خدای ادب بود؛ اصلاً اتفاق نمی افتاد که از من – که برادر بزرگش بودم – یک قدم جلوتر راه برود. با آنکه تفاوت سنی ما چند سال بیشتر نبود ... در گردانی که بود هیچ کس ندید او از فرمانده اش یک قدم جلوتر راه رود. تنها در یک مورد دیدم که از فرمانده گروهان پیشتر قدم برمی دارد؛ بعدها فهمیدم گفته: دیدم خاکریز کوتاه است خواستم خود را در مقابل او مانند سپری قرار دهم تا او بماند و بیشتر خدمت کند!
حسین- برادرم – همیشه به انجام وظیفه می اندیشید و حساسیت فوق العاده ای نسبت به آن داشت. من مطمئنم اگر امروز می بود و مداحی می کرد قطعاً در برابر انحرافات به وجود آمده در مداحی می ایستاد و سعی در خط دهی صحیح داشت؛ این لیاقت و شایستگی را قبلاً ثابت کرده بود. حسین در دورانی که در جبهه، اذان می گفت و مداحی می کرد، بسیاری از جوانان علاقه مند به شیوه ی او مداحی می کردند. به همین دلیل مطمئنم اگر حسین امروز می بود باز هم میتوانست تاثیر گذار باشد...
حاج علی، اخلاص را مهم ترین سرمایه ی برادرش می داند. او بر این باور است که حتی دلیل شاخص شدن او نیز بسته به همان اخلاص و سوز درونی او بوده است.
↩️ادامه👇
•┈┈••✾🌷🕊🌷✾••┈┈•
@Gharargah_mehshekan
•┈┈••✾🌷🕊🌷✾••┈┈•
🌹ماجرای آخرین سفر حسین مالکی نژاد که مقصد آن جاودانگی بود، شنیدنی است:
آخرین بار که می خواست اعزام شود با همه، برخوردهایی متفاوت داشت. به هر جا که می رفت می گفت این آخرین مرخصی من است؛ خلاصه به هر ترتیبی خداحافظی می کرد. به گونه ای برخورد کرده بود که دوستانش از این نحوه برخورد او شاکی شده بودند، شکایت می کردند و می گفتند حسین چرا اینطور برخورد می کند؟ به مادرش نیز بارها این مطلب را گفته بود؛ مادر هر چه سعی می کرد او را از این حرف برگرداند و به قول امروزی ها حرف تو حرف بیندازد، موفق نمی شد؛ تا بالاخره مادر تسلیم شد و گفت: من واهمه ای از شهادت شما ندارم! مگر در عملیات والفجر هشت که گفتند دو برادر با هم شهید شده اند، نگفتم که: آنها را به آتش انداخته ام و منتظر خاکسترشان هم نیستم! من نمی خواهم از زبان خودت بشنوم که این حرفها را بزنی. اما حسین در جواب مادر می گفت: می خواهم آماده ات کنم و خودش به حدی آماده بود که عکس حجله اش را نیز خودش آماده کرده بود...
حاج علی – برادرش- در این باره می گوید: برای خداحافظی که رفتیم حسین گفت: دوازده روز دیگر ان شاء الله تشییع جنازه ام خواهد بود و در حرم آقای عاصی مداحی خواهد کرد. به هرصورتی بود راهی منطقه شد. و من هنوز مات حرفهای او بودم که نکند ... چند روز گذشت و همان طور که منتظر بودم خبر شهادتش رسید، قرار شد جنازه اش با قطار بیاید، تا آن روز ده روز از اعزامش می گذشت و قرار بود جنازه ی حسین و یک شهید عزیز دیگر، با تعدادی ازحجاج جمعه خونین سال 66 با هم تشییع شود. ناگهان خبر رسید که برای اولین بار جنازه ی شهدا اشتباه به تهران برده و تا باز گردانده شود دو روز طول می کشد! بنا براین تشییع شهدای حج را هم عقب انداختند، تا با هم تشییع شوند و همین باعث شد آن دوازده روزی که حسین وعده داده بود تحقق یابد.
تشییع جنازه برپا شد حرم حضرت معصومه مملو از جمعیت بود. مداحان دیگری قرار بود مداحی کنند اما هر کدام به دلیلی موفق به حضور نشدند بطور اتفاقی آقای عاصی را در خیابان دیدیم و قرار شد در برنامه مراسم، مداحی داشته باشند و این شد که آنچه حسین با چشم دل، مدتها قبل دیده بود ما با چشم سر، شاهد شدیم و دیدیم.
و نکته ی آخر اینکه حسین که می خواست اعزام شود ایام حج بود حسین گفت: حاجی ها لباس احرام میپوشند و ما این لباس را – اشاره به لباس بسیجی – و چه تقارن جالبی که حسین در ایام برگزاری حج هم احرام بست و هم در منای دوست قربانی شد و به زیارت خود خداوند رفت.
•┈┈••✾🌷🕊🌷✾••┈┈•
@Gharargah_mehshekan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏝 مگر در شب قدر چه اتفاقی میافتد که عبادت چنین ارزش وصفناپذیری پیدا میکند؟🏝
🎙 #استاد_مطهری
@Gharargah_mehshekan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹چون نامه جرم مابه هم پیچیدند
بردند به دیوان عمل سنجیدند
بیش ازهمگان گناه مابود ولی
ما را به محبت علی(علیه السلام)بخشیدند
التماس دعا🤲
@Gharargah_mehshekan
✳️فرازی از #دعای_افتتاح(35)
💚خدایا با ظهور امام زمان سینه های ما را شفا ببخش.
@Gharargah_mehshekan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 غربت امام زمان
👤 استاد #شجاعی
🔺 امشب به این نکته خیلی فکر کنید...
🌌 ویژهٔ #شب_قدر
@Gharargah_mehshekan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️تو امشب، خودت وسط گودی!
سهمت رو از #ليلة_القدر بگیر!
#استادشجاعی
#استادپناهیان
#حدیث_نفس 🦋
@Gharargah_mehshekan
مرگ آگاهی _ شب قدر.mp3
1.92M
🌷سخنان تاثیرگذار شهیدحاج قاسم سلیمانی در رابطه با شب قدر
.
.
#شب_قدر
@Gharargah_mehshekan
جبرائیل شنید: «لبیک لبیک، بندهام لبیک»
هرچه گشت، بندهای را نیافت که هنگام عبادت و پرستش اینگونه شایسته لبیک باشد.
پرسید که خدا این بنده کیست که نیافتمش؟
حضرت حق نشان بنده را داد و جبرائیل، آنجا تنها بت پرستی دید که در مقابل بتی آن را میستاید!
الهی او که بتی را میپرستد نه تو را!!
پروردگار فرمود: او نمیداند معبودش کیست؛
منکه میدانم!!!
هیچکس را نمیرانی ز در!
الهی، محبوبم، معبودم، در ظاهر میگویم: «لا إلهَ إلاَّ اللَّه» روی زبانم جاری میشود که «أَشْهَدُ أَنَّ لاَ إِلٰهَ إِلاَّ الله وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ» اما گاهی شریک میگیرم، گاهی خوشیها، عشقها، مادیات، آدمها، دنیا، امیال و آرزوها جای تو را میگیرند.
خدایا مرا ببخش، هدایت کن تا تنها و تنها تو را عبادت کنم..
یا من هو اله کل شی...
(برداشتی از فراز شانزدهم جوشن کبیر..)
@Gharargah_mehshekan
قرارگاه فرهنگی مه شکن
💠دعای روز بیست و سوم ماه رمضان @Gharargah_mehshekan
🔰سی گام خودسازی: بر پایه دعاهای روزانه ماه مبارک رمضان
♦️گام بیست و سوم خودسازی : توبه (پیراستن از آلودگی)
«اللّهمَّ اغْسِلْنی فیهِ مِنَ الذُّنُوبِ وَطَهِّرْنی فیهِ مِنَ الْعُیُوبِ»
«بار خدایا مرا از گناهان شسته و از عیبها پیراسته کن».
🔹شب قدر، شب توبه و بازگشت به درگاه خداوند متعال و شب شستشوی اندام از آلودگی به گناهان است؛ این شب، شب پیراستن روح و جان از عیوب معنوی مانند کبر، ریا، حسد و عُجْب با آب توبه است که همه ی گناهان را پاک میکند؛ در همین زمینه فرمودند: «التائب من الذنب کمن لاذنب له»، «توبه کننده از گناه گویی هیچ گناهی مرتکب نشده است».
🔹فیض بی کران خداوندی در طول ماه مبارک رمضان، که ماه ضیافت الهی است، بر همگان جاری است و گسترده ترین اش در شبهای مبارک قدر است. سالک همواره انتظار چنین لحظاتی را میکشد تا نفخه ی رحمانی بوزد و دل مرده اش با نسیم بهاری و نغمه ی ملکوتی زنده شود.
👌پیر هرات در میدان توبه پیرامون آیه شریفه: «توبوا الی اللّه توبة نصوحأ»
«به درگاه خدا با توبه ای بی بازگشت توبه کنید»، گوید:
«توبه نشانِ راه است و سالار بارگاه و کلید گنج و شفیع وصال و میانجی پذیرش و شرط قبولی عمل و سرِّ همه شادی ها.
🔻ارکان توبه سه چیز است. پشیمانی در دل، پوزش خواهی به زبان و بریدن از بدی و بَدان.
🔺و اقسام توبه سه است: توبه ی مطیع، توبه ی عاصی و توبه ی عارف.
توبه ی مطیع از بسیار دیدن طاعت است، توبه ی عاصی از اندک دیدن معصیت و توبه ی عارف از نسیان است و منت.
🔘بسیار دیدن طاعت را سه نشان است: یکی خود را به کردار خود ناجی دیدن،
دیگر مقّصران را به چشم خواری نگریستن و سه دیگر عیب کردار خود باز ناجستن.
🔳و اندک دیدن معصیت را سه نشان است: یکی خود را مستحق آمرزش دیدن، دیگر بر اصرار آرام گرفتن و سه دیگر با بَدان الفت داشتن.
◼️نسیان و منت را سه نشان است: چشم احتقار از خود بر گرفتن، حال خود را قیمت نهادن و از شادی آشنایی فرو ایستادن».
📗سی گام خودسازی بر پایه دعاهای روزانه ماه مبارک رمضان.و...
🖌محمود صلواتی
@Gharargah_mehshekan
🔴ما باید کاری کنیم که یک مهره آمریکا رئیسجمهور ما نباشد.
🔸روایت جزئیات حادثه هفتم تیر ۱۳۶۰ ابعاد گوناگون تاریخی را بر نسل امروز هویدا میکند. حجتالاسلام مسیح مهاجری از اعضای وقت حزب جمهوری و از بازماندگان حادثه هفتم تیر در خاطرات خود به خوبی جزئیات این حادثه را روایت میکند.
🔸حجتالاسلام مهاجری با اشاره به جلسات برگزار شده در روز هفت تیر میگوید: روز هفتم تیر سه جلسه برگزار شد. یکی جلسه هیأت اجرایی بود که عصر برگزار شد. بعد از آن تا مغرب جلسه شورای مرکزی تشکیل و بعد از نماز مغرب و عشا جلسه حزب با مسئولین سه قوه برگزار شد که همین سومین جلسه بود که منفجر شد و این فاجعه هفتم تیر در این جلسه بوجود آمد.
🔹مهاجری آخرین جملات #شهید_بهشتی را اینگونه روایت میکند: من و آقای درخشان و آقای صادق اسلامی وارد جلسه شدیم که این دو نفر شهید شدند و من مجروح شدم. وقتی وارد جلسه شدیم آقای بهشتی مقداری از صحبتهایشان را کرده بودند.
جملهای که من بعد از نشستن در جلسه از آقای بهشتی شنیدم این بود که گفتند:
«این بار ما باید کاری کنیم که یک مهره آمریکا رئیسجمهور ما نباشد.»
همین جمله را که گفتند آنجا منفجر شد. در همان مرحله اول هم به شهادت رسیدند و کار اصلی که بمب کرد در واقع به شهادت رساندن ایشان بود...
🗃 منبع: پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی
@Gharargah_mehshekan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠آفت انقلاب اسلامی از زبان شهید مظلوم آیتالله بهشتی(رحمة الله علیه):
«آفت این انقلاب اسلامی این است که دچار بازیگرانی باشد که اسلام و انقلاب و هر چیزی را دکان کنند. دکان قدرت، دکان ثروت، دکان شهرت، دکان ریاست .
باید سخت مراقب باشیم که این خطری که در طول تاریخ همیشه انقلابهای الهی را تهدید کرد و به آنها ضربه زد، بلکه این بار جلویش را بگیریم.
@Gharargah_mehshekan