✨💠✨
🔷 اسرار وضو
✍️آیت الله جوادی آملی:
🔹معنای وضو گرفتن - شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها در وضو، رازی دارد: شستن صورت در وضو یعنی خدایا هر گناهی که با این صورت انجام دادم آن را شستو شو میکنم که با صورت پاک به جانب تو عبادت کنم و با پیشانی پاک سر بر خاک بگذارم . شستن دستها در وضو یعنی خدایا از گناه دستشستم، و گناهانی را که با دستم مرتکب شدهام، دستم را تطهیر میکنم . مسح سر در وضو یعنی خدایا از هر خیال باطل و هوس خام که در سر پروراندهام سرم را تطهیر میکنم و آن خیالهای باطل را از سر به دور میاندازم . مسح پا یعنی خدایا من از جای بد رفتن پا میکشم و این پا را از هر گناهی که با آن انجام دادهام تطهیر میکنم . اگر کسی بخواهد نام مبارک حق تعالی را بر زبان آورد، باید دهان را تطهیر کند . مگر میشود انسان با دهان ناشسته نام خدا را ببرد، باید دهان را با آب مضمضه کند و بشوید .
این گوشه ای از اسرار وضو گرفتن است . اگر ما میبینیم از نماز و عبادت لذت نمیبریم برای آن است که به این اسرار آشنا نیستیم . آنها که از عبادت لذت میبرند چیزی را به این عبادت تبدیل و تعویض نمیکنند.
@Gharargah_mehshekan
•┈┈••✾☘️📖☘️✾••┈┈•
#با_شهدا_در_ضیافت_نور
•┈┈••✾☘️📖☘️✾••┈┈•
❇️داوطلبان شب سوم:
🌱محمدجواد عموییان
🌱محمدباقر رضایی
🌱حسین نورایی
🌱محسن مصاحب نیا
🌱محمد محمدی ارهانی
🌱 روح الله عبداللهی
🌱 سید مرتضی واعظی
🌱علی محیطی
🌱محمد مهدی عزلتی
🌱سید حسین علوی
🌷به یاد شهید مهدی گلزار و
🌷شهید سید مرتضی طباطبایی
•┈┈••✾☘️📖☘️✾••┈┈•
@Gharargah_mehshekan
🌷شهید سید مرتضی طباطبایی:
«خدایا! این قطره خون ناچیز و جان ناقابل مرا برای گسترش اسلام بپذیر و اگر جانمان آن ارزش را دارد که برای اسلام فدا شود و اسلام پیش رود، صدها بار به ما جان بده تا مبارزه کنیم و شهید شویم."
@Gharargah_mehshekan
🗓هشتم اردیبهشت سالروز شهادت خلبانی که رکود ساعت پرواز در دنیا راشکست...
🌹شهید علی اکبر شیرودی.🌹
@Gharargah_mehshekan
•┈┈••✾☘️📖☘️✾••┈┈•
#با_شهدا_در_ضیافت_نور
•┈┈••✾☘️📖☘️✾••┈┈•
❇️داوطلبان شب چهارم:
🌱حسین یزدی
🌱علی محیطی
🌱سید محمد امین واعظی
🌱حسین نورایی
🌱محمدباقر رضایی
🌱روح الله عبداللهی
🌱محمدمهدی عزلتی
🌱محمدجواد عموییان
🌱سیدحسین علوی عدل
🌱محسن مصاحب نیا
🌷به یاد شهید محمود بیدگلی
🌷 شهید مصطفی کلهری
•┈┈••✾☘️📖☘️✾••┈┈•
@Gharargah_mehshekan
هدایت شده از قرارگاه فرهنگی مه شکن
🌷 فرازی از وصیتنامهی
شهید محمود بیدگلی:
📝«ای جوانان اسلام!
بدانید که ارزش شما بیش از این
ظاهرسازی و مد پرستیها
و ارضاء خواستههای نفسانی است،
پس بیشتر به خداوند روی آورید...»
┈┈•✾🌷🕊🌷✾•┈┈
@Gharargah_mehshekan
🌷شهید مصطفی کلهری:
«برادران و خواهرانم!
فرزندانتان را در راه اسلام تربیت کنید. نگاه به زیر دستان خود کنید که خدا از شما راضی باشد. خدا را شکر کنید و نگاه به بالا دست خود نکنید که طمع دنیا شما را بگیرد. در سختی ها آن قدر صبر کنید که صبر از دست شما خسته شود. زمانی که دنیا رو به شما آورد، پشت به دنیا کنید. از هرچه که به سر شما می آید راضی باشید البته آزاده باشید، تا می توانید به فقیران کمک کنید. روزی را از خدا بخواهید، نه از بنده خدا.»
@Gharargah_mehshekan
قرارگاه فرهنگی مه شکن
🌷شهید مصطفی کلهری: «برادران و خواهرانم! فرزندانتان را در راه اسلام تربیت کنید. نگاه به زیر دستان خود
┈┈•✾🌷🕊🌷✾•┈┈
زمستان سال 1338 در شب ميلاد با برکت حضرت ختمي مرتبت، محمد مصطفي (ص) در خانواده اي مذهبي به دنيا که آمد او را «مصطفي» ناميدند. «مصطفي» گويي از ابتدا «برگزيده» بود، وجود او هماره مايه خير و برکت براي خانواده اش بود... دوران تحصيلات او کوتاه بود، تا دوره راهنمايي؛ به قول پدر بزرگوارش «مصطفي» پسري بود خيلي غيرتي؛ نمي توانست تحمّل کند که خود تحصيل کند ولي ديگران کار کنند. با وجود اين دانش آموز ممتازي بود درس را رها نمود و به سوي کار شتافت.
يکي از همکلاسي هاي قديمي او تعريف مي کند که: «هر وقت زنگ تعليمات ديني بود، معلم از «مصطفي» مي خواست که «پرده برداري» کند؛ او هم هميشه با خوشحالي قبول مي کرد؛ داستانهايي که بيشتر تعريف مي کرد، ماجراي «حرّ و زاير کربلا»، داستان «مختار»، داستان «طفلان مسلم» بود. «مصطفي» «مصطفي» داستان «حرّ» را بسيار دوست مي داشت و هر وقت که اين داستان را شروع مي نمود، با شور و حال خاصيّ آن را باز مي گفت؛ شايد به اين دليل که شباهتي لفظي بين نام «حرّ» با نام فاميلي او بود...»
پس از ترک تحصيل به «بناّيي» روي آورد و تا پيروزي انقلاب، به اين شغل پرداخت. در جريان مبارزات سياسي عليه رژيم، فعاليت هاي مستمر و قابل توجهي داشت و يکي دو بار هم مجروح و دستگير شد. پس از آزادي از زندان و پيروزي مبارزات به ورزش روي آورد در «کاراته» موفقيت هايي کسب نمود.
پس از پيروزي انقلاب، «مصطفي» در نهادهاي مختلف به خدمت پرداخت، از ديگر کارهاي او تشکيل يک «تعاوني کشاورزي» به کمک چند تن از دوستان همفکرش بود که هدفي جز کمک در امر خودکفا شدن مهين اسلامي نداشت. در همين زمان بود که جنگ تحميلي آغاز شد؛ «مصطفي» دست از کار کشيد و راهي جبهه شد، يکي از همرزمانش در اين باره مي گويد:
«وقتي جنگ شروع شد، مصطفي نتوانست نسبت به تجاوز دشمن به ميهن بي تفاوت باشد؛ به ما گفت که برادران! جنگ بر اينِ کار، مقدم مي باشد. بياييد سلاح برداريم و از ارزشهاي ملي و معنويمان دفاع کنيم.»
«مصطفي» مدتي در غرب و پس از آن در جنوب، جبهه ها را در نورديد و حماسه هاي بزرگ و با شکوه را ببآفريد... در غرب بود که با آتش پدافند، سوخوي متجاوز عراقي را سرنگون ساخت، مدتي هم فرمانده خط غرب گشت؛ در اين مدّت نگذاشت دشمن، ذره اي تحّرک و فعاليّت داشته باشد.
در جنوب، از «عمليات رمضان» تا «عمليات بدر» حضوري مستمر و مفيد داشت. شهامت و استواري و رشادت او زبان تحسين همگان را گشوده بود؛ حماسه آفريني هاي او در «عمليات خيبر» که منجر به تثبيت خط پدافندي «جزاير جنوبي مجنون» شد همگان را به تعجب واداشت، حتي به پاس مقاومت و نبرد غرور آفرين و سرنوشت سازش، تقديرنامه اي از «قرارگاه خاتم النبياء» دريافت کرد؛ اگرچه ـ هيچکس به جز تني چند از دوستانش ـ از آن مطلع نشد.
«مصطفي» با همين شيوه و از همين کارها به «خلوص» رسيد. اوج اين اخلاص را مي شد در رفتارهاي او، پس از حماسه «خيبر» يافت؛ پس از عمليات، ديگر او چهره آشناي لشگر شده بود، همه جا صحبت از وي و رشادت هاي گردانش ـ سيدالشهداء (ع) ـ بود... او اين مراتب تحسين و تقدير را مي ديد و مي شنيد اما هميشه با همان صداقت و خلوص و سادگي زايدالوصفش مي گفت: «به خدا قسم اشتباه مي کنيد! اين من نيستم که .... اين خود سيدالشهداءست که نظر دارد بر اين گردان...»
«مصطفي» از ابتدا «برگزيده» بود و حيات مادي و زندگي در اين دنيا، آزموني بزرگ براي او بود تا مقام بلند «قرب به حق» را بيابد و «عمليات بدر» وعده گاه تحقق پيمان او با معشوق ازلي بود... «مصطفي» بر همگان ثابت کرد که روح او آماده پرواز است... اين را مي شد از حلاليت طلبيدن او در شب عمليات، فهميد:
«بچه ها! من کلهرم! شما را به خدا مرا حلال کنيد... من روسياه، من گنهکار را حلال کنيد!»
آري! او برگزيده خدا بود و به خدا پيوست. اميد آن که هدايتگر حقيقي ما را از رهروان حقيقتِ راه او قرار دهد ان شاءالله.
┈┈•✾🌷🕊🌷✾•┈┈
@Gharargah_mehshekan