کشتهی عشقم و جز عشق، مرا نیست پناه
رحمتی کن که شـدم محو تو و چشــمِ سیاه
#حوصلهی_بحر
هدایت شده از ۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
شاید این آخرین غزل باشد
همدمم بعد از این اجل باشد
ای که دوری ز دیدگانِ ترم
بنْگر اشکم چه بیخلل باشد
غـمِ رویت تنیده هر لحـظه
سوز عشقی که از ازل باشد
عـزم تو در فراقِ ما تا کی؟
عمرِ وصلت چه بیبدل باشد
جرعهای از لبانِ غنچهی تو
در خیالم گل و عسـل باشد
طالعِ نحسِ ما بدین منوال
اثرِ زُهـره و زُحـل باشد،
که نبینیم رویِ هم چندی
اُف به علمی که بیعمل باشد
۱۴٠۳/٠۴/۲۲
-❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
هدایت شده از ۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
مرگ، از راه مـیرســد آرام
گرم، چون ماه گُل کند در جام
نور و سـوری پدید میآید
دستِ غیبی درافکند اوهام
شور نابی به دل زند چنگی
نَفَسی پاک میدمد در کام
رحمـتِ بیبدیلِ روحـانی
مینِهد برتر از تنم یک گام
صورتی خاص میکند تصویر
فکـرتی خوش برآوَرَد اَفهام
عالمی ماورای هر ادراک
متصوّر شود به هر اِفهام
-❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
شبنـمـی بر روی گـل افـشـاندهای با اشک خویش
شعرِ پر شوری به لعلت راندهای با اشک خویش
عشــق را در بندِ زلفت کرده مهرِ رویِ تو
آهِ پُر سوزی و بر لب ماندهای با اشک خویش
از قـلــــمفرســــایـیِ مـــژگانِ نورُســـــته خوش است
چشمِمخمورت کهشعریخواندهای با اشکخویش
هر که در آیینِ مستی، ذکرِ لعلی بر لب است
چون دلِ زارم ز لب واماندهای با اشک خویش
۱۴٠۳/٠۸/٠۷
-❀✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
#امید
#زندگی
#دلنوشتههای_من، چشم به راه ترنّم باران است و گوش به زنگِ ترانهی جانان...
🌱