eitaa logo
۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
114 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
601 ویدیو
197 فایل
‌‌ ✨﷽✨‌ ‌‌‌📜از ازل خیالِ حوصله‌ی بحر می‌پزیم تا شعر بتراود؛ زندگی در جریان باشد و عشق بر لحظه ها چیره گردد. آری... شعر، نبض زندگی است. ‌ 🍃🌺🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
افرادقوی به تنهایی شبها درد می‌کشند. روزها لبخند می‌زنند. به دوستانشان نصف قضیه را می‌گویند. و به والدین خویش هیچی نمی‌گویند. تا... 😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Arman Garshasbi - Dar Havaye Sahar.mp3
8.65M
🎼در هوای سحر 🎙خواننده: ترانه: می‌روم بی‌دل و بی یار و یقین‌می‌دانم که منِ بیـدل بی یار نه مـرد سفرم خاک‌من زنده به تأثیرهوای لب‌توست سـازگاری نکـند آب و هوای دگـرم 🎗
زیر پایت را نگاهی کن که دل بشْکُفد همچون گُلی از جانِ گِل پایِ سیمـینت دل‌افروزِ من است شعله‌ی آه است و جانسوز من است جانِ شیداییِ من در پای تو از تمــنّای تو شد رسوای تو زیر لب با ذکرِ وصلت هرنفس پا به پایت می‌دود شـورِ هوس پایِ عهدت عمرِ من بر باد رفت بر وجودِ لحـظه‌هـا بیـداد رفت از لطیفی‌ات چه‌گویم؟ هرچه‌هست پای ســـرو بوســتانی را شکســت پای رفتن نیست در سروِ سهی ور نه افتد در پیِ مهـرِ مهـی در خمارین چشمکِ آهوی تو کِـی ز پا افتد؟ تبِ جادوی تو خلقِ عالم واله‌ی حالِ تواند پایمـردانِ پر و بالِ تواند دل نمـانده که نبرده موی تو پای درسِ عشقِ مهرِ روی تو روی تو چون موی تو آشفته است در سراپایت هوس‌ها خفـته است تا هوس بیدار گردد یک زمان شور برپا می‌کند شوقِ نهان کی به پایت می‌رسد پایِ غزال رقـص آهـویِ جمـالت در خیال شعرِ من از رقصِ گیسو پا گرفت تا سراغـی از دلِ شــیدا گرفت چون نسیمی در سحرگاهی دمَد دل به پا دارد که وی آهی دمَد ۱۴٠۳/٠۸/۱۶ -❀✍️رشوند ﴿
همزمان مشغولِ سرایشِ سه شعر، هستم. دو غزل و یک مثنوی. پس از تکمیلِ اشعار، در کانال بارگذاری خواهد شد.
گویا نفست نسیمِ صبح است زلفِ سیهت حریمِ صبح است صبح است و دلم فدای رویت رویت شـده مبتـلای مویت مویت به کمندِ آسمانی دارد چه اســیرِ بی‌زبانی با نغمه‌ی خوش به چنگ دارد جـانـی کـه دلِ ترنگ دارد با خنجــرِ ابروانت ای مسـت زخمی بنشان به غافل از دست هـر تار ز زلـفِ خوشـنوازت شرحی بدهد ز سوزِ سازت شوری که به قصدِ دلربایی آغشته شده به هر نوایی از گرمـیِ هـر نوازشِ شعر باریده هوس ز خواهشِ شعر از رامـشِ دل به هر ترانه صد شعله ز جان کشد زبانه دل، واله‌ی رویِ لاله زارت اشکی شده رویِ گلعذارت از بی‌خبـری دلم به جـان است چشمم به ره و تنم خزان است عمری است که دل ز جان رمیده جانم ز پی‌اش چه خوش خزیده امّـیــدِ وصـالِ تو خــیالی است بوسیدنِ لعلِ تو چه حالی است روز و شبِ عاشقانِ مدهوش فرقـی نکـند ز شـوقِ آغـوش الطافِ نهـــان و آشـــکارا شوری بدمد ز دور ما را ۱۴٠۳/٠۸/۱۸ -❀✍️رشوند ﴿