هدایت شده از ۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
دیشب از شدّت غم، قلبِ مرا آزردی
تا خیالت چو غـزالی ز غزل میبردی
در تکاپوی وصالت، لبِ سوزانِ مرا
نَمی از لب زدی و حرفِ دلت را خوردی
منتظر، بود دلم تا بچشـم لعلِ تو را
جرعهای دادیّ و دل را به هوس بسپردی
به شمارش چو درافتاد نفس از نفست
مُردن و زنده شدنهای مـرا بشمردی
جانِ بیعشقِ مرا بازستاندیّ و ز نو
جانِ لبریز ز عشـقت به لبم آوردی
۱۴٠۳/٠۶/۱۲
-❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
#امید
#زندگی
پینوشت:
تصویر برگرفته از هوشِ مصنوعی در پاسخ به این سروده است. 🌱
غـزلـی نابتر از لعلِ لبت نیست که نیست
خوابیآشفتهتر از زلفِشبت نیست که نیست
تا غـزالـی ز خیالاتِ دلم در گذر است
رهزنی غیبتر از تابوتبت نیست که نیست
ای صفــای رخِ تو جلـوهی جانانهی صبح
سحری کو که خمار از طلبت نیست که نیست
نفــسِ پاکِ تو پیوســته و پاینـده بوَد
که لبی در هوسِ آن رطبت نیست که نیست
شــورِ پیدای تو از نورِ نهـــانت لبریز
عشقوعرفان به لطیفیِلبت نیست که نیست
۱۴٠۳/٠۷/۲۵
-❀✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
#امید
#زندگی
هدایت شده از ۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
دلتنـگـیِ تو موجبِ دلشـورهی من شد
گرمـای لبِ شعلهورت کورهی من شد
از آهِ تو و جامِ مـیِ نابِ لبِ لعــل
مستیوهوس، تاکِمن و غورهی من شد
چون نامِ مـرا برد، لبِ خوش نفــس تو
بر لوحِ دلم نقشِ رخت سورهی من شد
گیسوی تو چون پرچمِ پیروزیات افراشت
مــژگانِ روایتگرت اســطورهی من شد
۱۴٠۳/٠۶/۱٠
-❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
#امید
#زندگی
هدایت شده از ۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
تو، به لیموی خوش بوی بهاری
طـراوت بخـشِ جـانِ کوهـسـاری
ز لطفِ شب، ترنّم بر لبت مست
سـحــر با نالههای خود خمـاری
گهی در پردهی ساز و گهی زلف
به هر حلقـه نوای ناب داری
مگـر بر جامهی پاکـیزهی تو
نشیند از تفقّـدها غـباری؟
که زیر پا نداری التفاتی
به رسم دوستی و غمگساری
هزاران بار خواهش کردم از تو
مـبادا بیخـبر جـانم گـذاری
دوباره چشم من مانده به راهت
چه دردی بدتر از چشم انتظاری؟
دعای هر شبم صحّت به جانت
به جانت صحّتِ هر بیقـراری
قـراری یافتم در قعـر جـانم
که جانم یافته حُسنِ نگاری
۱۴٠۳/٠۱/٠۳
-❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
#امید
#زندگی
هدایت شده از ۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
55.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❀ ⃟ ⃟ •🍹یک نفس طراوت✓༺• ⃟ ⃟ ❀
سـینهات دکّان عـطّاری و قلبم مشـتری
هرچه از عطرِ وجودت میدمی دل میبری
-❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
#امید
#زندگی
#بله_بگو❤️🌱
بله بگو غزلی ناب، چون صفای دلت
ترانهای ز خـروشِ لطـیفِ آب و گِلت
تو از ترنّمِ باران بخوان و حاجتِ جان
نفس نفس چو معطّر شوی ز چایِ هِلت
طریقتی به جز از عشق نیست منطقِ دل
حکایتی به لب آور، ز حکـمــتانِ دلت
۱۴٠۳/٠۷/۲۸
-❀✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
#امید
#زندگی
خوابِ گرمی که به چشمانِ خمارت آید
شــورِ مســتی چه دلآویز کـنارت آید
نغمهیعشق، که صد چنگ زند بر خم زلف
نفـســی عطــرفشـــان، زان لبِ نارت آید
آه از این فاصلهها کز غمِ رویت لبریز
نالهها در پیِ دل در شبِ تارت آید
رخنهای کرده به هر روزنهی وهم و خیال
غـزلِ چشـمِ غـزالی که شکارت آید
هرچه وابستگیِ شعر به زلف افزونتر
واژه، وارســتهی گیســـوی نگارت آید
۱۴٠۳/٠۷/۲۹
-❀✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
#امید
#زندگی
تا تمـنّای وصـالت به شبم آه دمد
سوزِ جانکاهِ غزل، غم به دلِ ماه دمد
نی، حریفِ دل سودا زدهی عشّاق است
که دمش شورِ پیاپی به سحرگاه دمد
ما به تنهـــایی خود اُنس گرفتیم ولی
غمِ چشمانِ سیاهی است که گهگاه دمد
صبحِ روشن بوَد امّا نه برای دلِ من
شعرِ جانسوز که عمریاست شبانگاه دمد
بگذر از خوابِ خزانی که خمارت خواهد
به بهاری دلِ خود باز که دلخواه دمد
۱۴٠۳/٠۸/٠۱
-❀✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
#امید
#زندگی
تا خیالِ لطیفت در فضای دنج ذهنم متصوّر میشود، تمامِ جانم چشم میشود و قلبِ بیتابم، گوش! شمایل بیبدیل تو را با جانم میبینم و نوای خوش طنینِ قدومت را با قلبم میشنوم...
این چه خیالِ دوریاست و چه رویای غریبی!
که دنیای عاشقانهام را در این خیالِ دور و رویای غریب، ساختهام...
🌱
-❀✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
#امید
#زندگی
صورتِ مثلِ بلورِ تو تپشِ دلم را در خود نمایان میکند و با هر تپش، نقش محبّت روی گونهی حسن برانگیز تو طراوتِ بوسه را به رنگِ سرخِ شرم و خواهش،
گل انداخته است...
نَمی از آرامشِ دریایِ جانت را در کویرِ خشکِ جانم بیفکن که صد جوانهی شوق، همنوا با سرودِ نابِ عشق در فضای خلوت ذهنم ترانهای سر دهد که ای عقلِ خفتهی بیخبر از غوغای جنون، دمی از خود برون آی و به دنیای صمیمانهی دلهای بیقراران، قراری بیاب و صفایی بجوی...
🌱
-❀✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
#امید
#زندگی
دل که آویخته از زلـفِ کمـندی چندی
لبمم آمیخته با شعرِ چو قندی چندی
رهروِ عشق که آکنده ز لطفِ غمِ توست
دارد امّـید که سرمســت، بخـندی چندی
غزلی چشم به راهست و غزالی به گریز
در امان نیسـت، خیالی ز گزندی چندی
گرچه دنیای غریبی به دلم رخنهگر است
غـربتـم نیـک بوَد گـر بپســندی چندی
پرنـیـانِ خـمِ گیســـویِ تو و بادِ صـبا
شعرِ ناب است که تابیده پرندی چندی
دلِ سودازده را زآتشِ رخسارِ خوشت
به تبِ قهر بسوزی چو سپندی چندی
رو گرفـتی ز من و عشـوه کـنان جـان مرا
کو به کو بردی و بستی تو به بندی چندی
۱۴٠۳/٠۸/٠۳
-❀✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
#امید🌱
#زندگی🌱
شبنـمـی بر روی گـل افـشـاندهای با اشک خویش
شعرِ پر شوری به لعلت راندهای با اشک خویش
عشــق را در بندِ زلفت کرده مهرِ رویِ تو
آهِ پُر سوزی و بر لب ماندهای با اشک خویش
از قـلــــمفرســــایـیِ مـــژگانِ نورُســـــته خوش است
چشمِمخمورت کهشعریخواندهای با اشکخویش
هر که در آیینِ مستی، ذکرِ لعلی بر لب است
چون دلِ زارم ز لب واماندهای با اشک خویش
۱۴٠۳/٠۸/٠۷
-❀✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
#امید
#زندگی