eitaa logo
قرارگاه فرهنگی هنری حوزه بسیج حضرت زهراس
47 دنبال‌کننده
20.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
76 فایل
🌸کانال فقط مخصوص گزارشات🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
💠"توجه شهدا به نماز اول وقت " 🔹اواسط دهه هفتاد بود در ستاد تفحص مهران در غرب کشور فعالیت داشتیم. عصر بود که یکی از رفقای قدیمی تماس گرفت. او اهل همدان بود اما از کرمانشاه زنگ میزد. گفت: «بلیط گرفته ام و ان شاء الله تا غروب به شما ملحق میشوم. ما هم منتظر بودیم نماز مغرب را خواندیم و شام را هم خوردیم اما از دوست ما خبری نشد نگرانش بودیم در جاده بلایی بر سرش آمده باشد جاده های مرزی در طول شب رفت و آمد کمتری داشتند. 🌙اواخر شب با خستگی زیاد و نگرانی خوابیدیم هنوز چشمان ما گرم نشده بود که یک دفعه با فریاد یکی از بچه ها از جا پریدیم خواب دیده بود. 😳مرتب با تعجب به اطراف نگاه میکرد. پرسیدم: چی شده؟ گفت: «کجا رفتند؟! بعد ادامه داد: الان چند تا جوان خوش سیما اینجا بودند، از داخل اتاق معراج بیرون آمدند و سلام کردند و گفتند: نگران دوست همدانی نباشید الان میرسد. تأخیر او به خاطر نماز اول وقتش بوده، سلام شهدا را به او برسانید. بعد هم به سمت اتاق معراج برگشتند. اتاق معراج محلی بود که شهدا را داخل آن نگه میداشتیم تا به ستاد ارسال کنیم با هم به معراج رفتیم، پیکرهای چند شهید که بیشتر آنان گمنام بودند کنار اتاق بود چند لحظه ای نگذشته بود که دوست ما از راه رسید. از اینکه همه منتظرش بودیم تعجب کرد همگی از او یک سؤال داشتیم و آن اینکه نماز مغرب را کجا و چگونه خواندی؟ او هم با حالت تعجب گفت: با راننده اتوبوس صحبت کردم و گفتم برای نماز اول وقت نگه دارد اما قبول نکرد من هم گفتم نگه دار من پیاده میشوم کنار جاده نمازم را اول وقت خواندم و بعد هرچه معطل شدم هیچ وسیله ای نبود تا اینکه چند ساعت بعد شخصی مرا سوار کرد و آمدم.» 📎منبع:شهید گمنام ص165 📝راوی:یکی از بسیجیان تفحص 💫🌙💫🌙💫 🌷🎍🌷🎍🌷 ᨖᨖᨖᨖᨖ❥ᨖᨖᨖᨖ  ᨖᨖᨖᨖᨖ❥ᨖᨖᨖᨖ
✅"تعمیر انگشتر بعد از شهادت" 🔷محمدرضا، انگشتر عقیقی داشت که سالها زینت بخش انگشتش بود. رکاب انگشتر در تمرینات نظامی ترک برداشته بود. 🔶وقتی در سال ۱۳۶۲ عازم جبهه بود انگشتر را به مادرش سپرد و سفارش کرد که از آن خوب نگهداری کند تا پس از بازگشت تعمیرش کند. ✳️محمدرضا در عملیات خیبر مفقود الاثر شد و بعد از آن این انگشتر مونس و همدم مادرش بود، تا اینکه شب سه شنبه پانزدهم فروردین ۱۳۷۹ شهید با دو نفر از دوستانش را در خواب دیدم دوستان خود را برای پذیرایی به منزل آورده بود و بعد از پذیرایی و گفت وگو با دوستانش وقتی داشتند از منزل خارج میشدند. دوستان شهید به من اشاره کردند و گفتند: حالا که تا اینجا آمدیم، لا اقل پدرت را از خواب بیدار کن تا تو را ببیند. محمدرضا گفت: «نه، به علت علاقه ای که ایشان در بین برادران به من دارد اگر بیدارش کنم دیگر نمیگذارد من برگردم تا بیدار نشده برویم،من آثاری از خودم برایش گذاشتم . ❇️بیدار که شدم با کسی در مورد این خواب صحبت نکردم، اما دائم چشمم دنبال آثاری از شهید بود که به آن اشاره کرده بود. یک هفته بعدِ هفتم محرم بود، زمانی که مادر شهید به سراغ انگشتر می رود، متوجه می شود که انگشتر از محل شکستگی به هم متصل شده بلافاصله مرا خبر کرد و دیدم که انگشتر کاملاً سالم است. 💠 این انگشتر در موزه شهدای تهران نگهداری میشود. 📎منبع:وبلاگ کمیته ی جست و جوی مفقودین 📝 راوی:پدر پدر شهید محمدرضا خانه عنقا 🌙⭐️🌙💫⭐️🌙 🌷🎍🌷🎍🌷 ᨖᨖᨖᨖᨖ❥ᨖᨖᨖᨖ  @golzreshd  ᨖᨖᨖᨖᨖ❥ᨖᨖᨖᨖ
💠من در پارک آبشار هستم ✅من از اهالی شهرستان خرامه هستم و فعلاً در استهبان زندگی میکنم. در شب تولد حضرت ثامن الحجج امام رضا( علیه سلام ) در عالم رویا دیدم که به زیارت قبر شهدای گمنام واقع در پارک آبشار شهر استهبان رفته ام. آنجا دیدم که یک بسیجی به ستون مقبره شهدای گمنام تکیه داده و بعد از سلام و احوالپرسی گفت : یک زحمت برای شما دارم. مادر من مریض است ، به اینجا نمی آید. برو به او بگو سر قبر من که در گلزار شهدا می روی، خالی است و من اینجا کنار این شهیدان در محل پارک آبشار هستم. 🌊بعد مرا به سوی آبشار و چشمه ای که مثل خورشید می درخشید راهنمایی کرد و گفت: ما هر روز در اینجا وضو می گیریم ولی کسی ما را نمی بیند. ازش پرسیدم: اسمت چیست؟ گفت: «اسمم جواد است و استهباناتی هستم و چند سال است که اینجا هستم و هیچ کسی نمی داند. 🏠بعد مرا به سوی خانه شان راهنمایی نمود و برادر و مادرش را به من معرفی کرد و گفت: اگر حرف تو را باور نکردند، به برادرم بگو شما یک امانت دست من داری و من هم یک امانت دست شما دارم. این موضوع را با بنیاد شهید ،فرماندار، امام جمعه و دیگر مسئولین مربوطه در میان گذاشتم و آنها پس از تحقیقات جامع و کامل با خانواده معظم شهید مفقودالاثر در میان گذاشتند و پس از بررسی های لازم و همچنین نشانه های ویژه مشخص شد این نام و نشانی ها مربوط به شهید عزیز جواد خریدار است که در تاریخ ۲۲ فروردین ۱۳۶۲ در منطقه شرهانی به درجه رفیع شهادت نائل شده و تا به حال مفقود الاثر بوده است. 💠من همیشه به زیارت این شهیدان عزیز می رفتم و قبور آنها را با گلاب عطرافشان می کردم و از آنها طلب حاجت داشتم. 🌺من خانواده این شهید عزیز را هرگز ندیده بودم و هیچ آشنایی با آنها نداشتم و چند روز بعد که با مسئولین به خانه آنها رفتم با کمال تعجب متوجه شدم که مادر و برادر شهید جواد خریدار همان کسانی هستند که آن شهید عزیز در خواب به من معرفی کرده بود و اشک از چشمانم جاری شد. 💠🌷💠🌷💠🌷💠 📎منبع:کتاب ما زنده ایم ( حکایت های شگفت انگیز از زنده بودن شهدا ) 🌙⭐️🌙💫⭐️🌙 🌷🎍🌷🎍🌷 ᨖᨖᨖᨖᨖ❥ᨖᨖᨖᨖ  @golzreshd  ᨖᨖᨖᨖᨖ❥ᨖᨖᨖᨖ