eitaa logo
قصه های کودکانه
34.5هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
917 ویدیو
323 فایل
قصه های زیبا،تربیتی و آموزنده کودکانه 🌻مطالب کانال را با ذکر آدرس کانال ارسال نمایید 🌻ارتباط باما: @admin1000 🌸 کانال تربیتی کودکانه 👇 @ghesehaye_koodakaneh کتاب اختصاصی کودکانه👇 https://eitaa.com/ketabeh_man تبلیغات👇 https://eitaa.com/tabligh_1000
مشاهده در ایتا
دانلود
؟ دوستم با دستت دوستم با مویت می‌زنی من را گاه به سرت، بر رویت کوچکم من، اما قدرتم زیاد است درد و بیماری از کار من بیزار است می‌شناسی من را؟ اسم من «صابون» است دل بیماری از دست من پرخون است😍👏👏 🦋🌼🌸🦋 ✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز می‌باشد. 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
کادوی تولد_صدای اصلی_327557-mc.mp3
12.05M
🎁کادوی تولد 🌸فردا روز تولد بهارک است و نازلی دوست بهارک می خواهد برای او یک کادوی قشنگ بخره . نازلی و مادرش برای خرید هدیه به بازار میروند و نازلی به این فکر میکنه که چه چیزی میتونه با پولی که داره بخره تا اینکه به یک مغازه ای رسیدند که ...... 🌼 ثروتمند کوچک برنامه ای است برای کودکان که با هدف آموزش سواد مالی و مباحث اقتصادی برای کودکان ساخته و تولید می شود. 🦋🌼🌸🦋 ✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز می‌باشد. 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
ماجرای شتر کوچولو_صدای اصلی_50919-mc.mp3
13.6M
🌃 قصه شب 🌃 🐫ماجرای شتر کوچولو 🌸شتر کوچولو و مادرش توی ظهر بیرون آمده بودند و شتر کوچولو سایه خودش را روی زمین دید، تعجب کرد که دوتا کلاه بزرگ روی پشتش برای چیست. شتر کوچولو دیگه خجالت میکشید که از خانه بیرون برود و حیوانات دیگر او را مسخره کنند. شتر کوچولو یک روز آرام و بی صدا به جنگل رفت و به حیوانات دیگر مثل اسب و بز و گوسفند نگاه کرد و دید که آنها ... 😍کانال قصه های کودکانه به ترویج فرهنگ قصه گویی برای کودکان در بین والدین و تقویت شادابی و روحیه ی کودکان کمک میکند. 🌸🌸🌸🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🦋🌼🌸🦋👦 😕😍 خرس کوچولو از خواب بیدار شد. دلش می خواست برای صبحانه یک دل سیر عسل بخورد. به طرف کندوی زنبورها به راه افتاد. اما چون هنوزخواب آلود بود و حواسش جمع نبود، وقتی به کندوی عسل رسید بی‌اجازه انگشتش را در ظرف عسل زنبورها زد و یک انگشت عسل برداشت. زنبورها از این کار خرس کوچولو عصبانی شدند و افتادند به جان او و شروع کردند به نیش زدن. خرس کوچولوی بیچاره از ترس به سمت رودخانه فرار کرد و شیرجه زد توی آب. این طوری زنبورها مجبور شدند دست از سر خرس کوچولو بردارند. خرس کوچولو دلش شکست و به خانه رفت و تصمیم گرفت دیگر سراغ عسل نرود.😰 اما دو روز بعد اتفاق دیگری افتاد. وقتی خرس کوچولو کنار درختی نشسته بود، ناگهان سر و صداهای زیادی از سمت کندوها شنید. خرس کوچولو جلوتر رفت و دید کندوی زنبورهای عسل آتش گرفته است📛. خرس کوچولو با دیدن این صحنه بدون معطلی به سمت رودخانه رفت و سطلش را پر از آب کرد و برای نجات زنبورها برد. خرس کوچولو خیلی زود آتش را خاموش کرد و زنبورها را نجات داد و به خانه‌اش برگشت. زنبورها بعد از این اتفاق تازه متوجه شدند که چه اشتباهی کرده‌اند. آن‌ها حالا حسابی شرمنده شده بودند. دلشان می خواست بروند و از خرس کوچولو تشکر کنند اما به خاطر کار بدی که قبلاً کرده بودند خجالت می‌کشیدند. زنبورها تصمیم گرفتند هر طوری شده از خرس کوچولو تشکر کنند. به خاطر همین یک ظرف بزرگ از عسل برداشتند و برای خرس کوچولو بردند. اما چون از او خجالت می‌کشیدند ظرف عسل را پشت در خانه‌اش گذاشتند و روی آن نوشتند لطفاً ما زنبورها را ببخشید. خرس کوچولو وقتی در را باز کرد یک ظرف عسل خوشمزه پیدا کرد و خوشحال شد. 🦋🌼🌸🦋 ✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز می‌باشد. 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
مشکل چراغ راهنما_صدای اصلی_56785-mc.mp3
12.55M
🌃 قصه شب 🌃 🚦مشکل چراغ راهنما 🚕توی یک شهر شلوغ که پر از ماشین بود، یک چراغ راهنمایی بود که کارشو دوست نداشت و دلش میخواست یک ماشین بشه. چراغ راهنمایی سر چهار راه با حسرت تاکسی ها رو نگاه میکرد و همیشه وقتی تاکسیها به چهاراه میرسیدند چراغ را برایش سبز میکرد. یک شب چراغ راهنمایی خواب دید که یک تاکسی شده و... 🌸🌸🌸🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌸کوچ پرستوها پرستوها برای کوچ کردن آماده شدند. آسمان آبی و صاف بود و نسیم ملایمی در حال وزیدن بود. پرستوهای جوان با شوق و هیجان در اطراف لانه‌هایشان پرواز می‌کردند و صدای جیک‌جیکشان در هوا پیچیده بود. یکی از پرستوهای جوان به نام "تیز بال" به دوستانش گفت: "چقدر هیجان‌انگیز است! ما به سفر خواهیم رفت و دنیای جدیدی را کشف خواهیم کرد!" پرستوهای دیگر با خوشحالی پاسخ دادند: "بله! ما به سمت جنوب پرواز خواهیم کرد و در آنجا آب و هوای گرم و خورشید درخشان را خواهیم دید!" اما پرستوهای بزرگ‌تر، که تجربه بیشتری داشتند، به جوان‌ترها گفتند: "یادتان باشد که در سفر باید مراقب باشید. تغییرات آب و هوا و طوفان‌ها می‌توانند ما را به چالش بکشند. اما با همکاری و اتحاد، می‌توانیم از پس هر مشکلی برآییم." تیزبال با دقت به صحبت‌های بزرگ‌ترها گوش داد و گفت: "ما با هم خواهیم بود و هرگز یکدیگر را تنها نخواهیم گذاشت!" سپس، پرستوها به سمت آسمان پرواز کردند. آن‌ها به صورت گروهی پرواز می‌کردند و با هم هماهنگ بودند. تیزبال و دوستانش در کنار هم پرواز می‌کردند و از مناظر زیبای زمین زیر پایشان لذت می‌بردند. در میانه راه، ناگهان طوفانی شدید به وجود آمد. بادهای تند و باران شدید به آن‌ها حمله کرد. تیزبال و دوستانش ترسیده بودند و نمی‌دانستند چه کار کنند. اما بزرگ‌ترها به آن‌ها گفتند: "نگران نباشید! به هم نزدیک شوید و با هم پرواز کنید. ما می‌توانیم از این طوفان عبور کنیم!" پرستوها به هم نزدیک شدند و با هم پرواز کردند. آن‌ها به یکدیگر کمک کردند و با هم از طوفان عبور کردند. وقتی طوفان تمام شد، آسمان دوباره صاف و آبی شد و خورشید درخشان به آن‌ها خوشامد گفت. تیزبال با خوشحالی گفت: "ما موفق شدیم! با همکاری هم توانستیم از این خطر عبور کنیم!" پرستوها با شادی و سرزندگی به سفرشان ادامه دادند. آن‌ها یاد گرفتند که با اتحاد و همکاری می‌توانند بر هر مشکلی غلبه کنند و به سوی مقصدشان پرواز کنند. 🦋🌼🌸🦋 ✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز می‌باشد. 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
آرزوی ستاره کوچولو_صدای اصلی_54218-mc.mp3
12.65M
🌃 قصه شب 🌃 🌼آرزوی ستاره کوچولو 🌸شب بود و همه مردم در خواب بودند، ماه آسمان به ستاره ها گفت همه چشم هایتان را ببندید تا یک قصه خوب از خورشید خانوم برایتان بگویم. ستاره کوچولو اما خوابش نمی برد، بیدار ماند و منتظر شد تا خورشید را ببیند. ماه به ستاره کوچولو گفت... 😍کانال قصه های کودکانه به ترویج فرهنگ قصه گویی برای کودکان در بین والدین و تقویت شادابی و روحیه ی کودکان کمک میکند. 🌸🌸🌸🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🐰خرگوش و هویج‌ها یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود، در یک جنگل زیبا و سرسبز، خرگوشی به نام "بنی" زندگی می‌کرد. بنی خرگوشی بسیار شاد و پرانرژی بود و همیشه به دنبال ماجراجویی‌های جدید می‌گشت. یک روز، وقتی که بنی در حال بازی با دوستانش بود، ناگهان بوی خوشی به مشامش رسید. او با کنجکاوی گفت: "چی بوی خوشی میاد؟" دوستش، سنجاب گفت: "به نظر می‌رسد بوی هویج‌های تازه است! من شنیدم که در باغچه‌ای نزدیک اینجا، هویج‌های خوشمزه‌ای رشد کرده‌اند." بنی با شوق گفت: "بیایید به سمت باغچه برویم و هویج‌ها را جمع کنیم!" دوستانش، سنجاب و جوجه‌تیغی، با خوشحالی موافقت کردند و سه‌تایی به سمت باغچه حرکت کردند. وقتی به باغچه رسیدند، دیدند که هویج‌های بزرگ و نارنجی در خاک رشد کرده‌اند و بوی خوشی از آن‌ها به مشام می‌رسید. بنی با هیجان گفت: "وای! چقدر هویج‌های زیبا و خوشمزه‌ای هستند! بیایید شروع کنیم به جمع کردن آن‌ها." آن‌ها شروع به کندن هویج‌ها کردند و هر کدام چند هویج بزرگ برداشتند. اما ناگهان، صدای عجیبی از دور شنیدند. صدای غرش یک حیوان بزرگ بود. بنی و دوستانش ترسیدند و به هم نگاه کردند. بنی گفت: "چی کار کنیم؟ ما باید مراقب باشیم!" سنجاب گفت: "ما می‌توانیم هویج‌ها را سریع‌تر جمع کنیم و بعد به خانه برویم." آن‌ها با سرعت بیشتری به جمع‌آوری هویج‌ها ادامه دادند. وقتی که سبدشان پر شد، ناگهان یک خرس بزرگ از پشت درخت‌ها بیرون آمد. خرس با صدای بلند گفت: "سلام بچه‌ها! من فقط می‌خواستم بگویم که این هویج‌ها مال من هستند!" بنی و دوستانش ترسیدند و به هم نگاه کردند. اما بنی به خود جرأت داد و گفت: "ما فقط می‌خواستیم کمی هویج برای خودمان جمع کنیم. آیا می‌توانیم کمی از آن‌ها را برداریم؟" خرس با لبخند گفت: "البته! اما باید با هم تقسیم کنیم. من هم خیلی دوست دارم هویج بخورم." بنی و دوستانش خوشحال شدند و با خرس تصمیم گرفتند که هویج‌ها را با هم تقسیم کنند. آن‌ها دور هم نشسته و هویج‌ها را خوردند و از طعم خوشمزه آن‌ها لذت بردند. از آن روز به بعد، بنی و دوستانش با خرس دوست شدند و هر بار که به باغچه می‌رفتند، با هم هویج‌ها را جمع می‌کردند و با هم می‌خوردند. 🦋🌼🌸🦋 ✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز می‌باشد. 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
خروس باهوش🐓 مزرعه بزرگی در كنار جنگل قرار داشت. اين مزرعه پر از مرغ و خروس بود . يک روز روباهی گرسنه تصميم گرفت با حقه ای به مزرعه برود و  مرغ و خروسی شكار كند. رفت و رفت تا به پشت نرده های مزرعه رسيد. مرغ ها با ديدن روباه فرار كردند و خروس هم روی شاخه درختف پريد.  روباه گفت : صدای قشنگ شما را شنيدم برای همين نزديكتر آمدم تا بهتر بشنوم، حالا چرا بالای درخت رفتی؟ خروس گفت : از تو می ترسم و بالای درخت احساس امنيت مي كنم. روباه گفت : مگر نشنيده ای كه سلطان حيوانات دستور داده كه از امروز به بعد هيچ حيوانی نبايد به حيوان ديگر آسيب برساند؟ خروس گردنش را دراز كرد و به دور نگاه كرد. روباه پرسيد: به كجا نگاه می كند؟ خروس گفت: از دور حيوانی به اين سو می دود و گوشهای بزرگ و دم دراز دارد. نمی دانم سگ است يا گرگ!  روباه گفت : با اين نشانی ها كه تو می دهی ، سگ بزرگی به اينجا می آيد و من بايد هر چه زودتر از اينجا بروم. خروس گفت : مگر تو نگفتی كه سلطان حيوانات دستور داده كه حيوانات همديگر را اذيت نكنند، پس چرا ناراحتی؟ روباه گفت : می ترسم كه اين سگه دستور را نشنيده باشد. و بعد پا به فرار گذاشت. و بدين ترتيب خروس از دست روباه خلاص شد. 🦋🌼🌸🦋👦 ✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز می‌باشد. 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
هر کاری وقتی داره_صدای اصلی_56872-mc.mp3
11.83M
🌃 قصه شب 🌃 🌼هر کاری وقتی داره 🐒میمون کوچولویی بود که هر کس کاری به او می سپرد، پشت گوش می انداخت و فراموش می کرد. آهو خانم یکبار از میمون کوچولو خواست که سبد میوه برای آهو خانوم بچیند اما به دنبال بازی رفت و ... 😍کانال قصه های کودکانه به ترویج فرهنگ قصه گویی برای کودکان در بین والدین و تقویت شادابی و روحیه ی کودکان کمک میکند. 🌸🌸🌸🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بمناسبت شهادت امام موسی کاظم علیه السلام 🌸🏴🍃🕌🌱🌸 🔸شعر ﴿ امامِ هفتمِ ما ﴾ ✨🍃✨ 🌼 امامِ هفتمِ ما 🌱 که قلب مهربان داشت 🌸 آیه‌ی کاظمَ الغیظ 🌱 همیشه بر زبان داشت 🌸🍃 🌼 این آیه تا به آخر 🌱 عطرِ گلابِ نابه 🌸 وقتی که خونده میشه 🌱 خشم وغضب میخوابه 🌸🍃 🌼 صبوریِ امامم 🌱 معروفه تویِ عالَم 🌸 خشمو فرو میبردن 🌱 تا غصه‌ها بشه کم 🌸🍃 🌼 خوشنودیِ خدا هم 🌱 همیشه در همینه 🌸 که دور بشه‌غضب تا 🌱 شادی‌ به‌جاش‌بشینه 🌸🍃 🌼 امامِ هفتمِ ماست 🌱 الگویِ هر مسلمان 🌸 زیارتش توو دنیاست 🌱 همیشه آرزومان 🌸🍃 🌼 ضریحِ باصفاشون 🌱 توو کاظمینه آقا 🌸 زیارتش خدایا 🌱 نصیبمون بفرما 🌸🌼🍃🌼🌸 شاعر سلمان آتشی 🌸🕌🏴🌸 ‌‌🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸 🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4 🌼🌼🍃🌸🌸 👈 کانال تربیت کودکانه 👈کتاب اختصاصی کودکانه