eitaa logo
قصه های کودکانه
34.7هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
917 ویدیو
324 فایل
قصه های زیبا،تربیتی و آموزنده کودکانه 🌻مطالب کانال را با ذکر آدرس کانال ارسال نمایید 🌻ارتباط باما: @admin1000 🌸 کانال تربیتی کودکانه 👇 @ghesehaye_koodakaneh کتاب اختصاصی کودکانه👇 https://eitaa.com/ketabeh_man تبلیغات👇 https://eitaa.com/tabligh_1000
مشاهده در ایتا
دانلود
6.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_آموزشی #آموزش_قرآن 🍃📖🍃ترتیل قرآن با تکرار کودکانه 🍃 #سوره_مبارکه_بینه 🍃 💠 کانال قصه های کودکانه @Ghesehayekoodakane
@Ghesehayekoodakane الحمدلله رب العالمین ❤️ حالا که ما سلامتیم 😇 شاداب وخوب وراحتیم 😍 باید با شکر از خدا 🤗 اون که داده مامان ،بابا ☺️ قدر همه نعمتها رو بدونیم 😌 آیه ی شکر گزاری رو بخونیم 😇 الحمدلله رب العالمین 😍 شکر خدای آسمان وزمین🤗 🍁🍃🌸🍁🍃🌸🍁 کانال قصه های کودکانه @Ghesehayekoodakane
همسایه ها.mp3
25.92M
🆔 @Ghesehayekoodakane 📖 داستانی از 📚ترجمه ✅با ذکر نام کانال قصه های کودکانه ارسال نمایید. 🍁🍂🌼🍃🌸🍂🍁 کانال قصه های کودکانه @Ghesehayekoodakane
@Ghesehayekoodakane 🚹🚺🚼 ‌ به هر کجا که میرویم در اوّل هر کلام              می روید رو لب ما             گلبوته ها ی سلام  قدیمی ها می گفتن            چقدر خوب و زیبا              سلامتی می آره                 سلام برای دلها دوستی ها بر پا میشه           با یک سلام وخنده             درخت دشمنی ها              ازریشه میشه کنده ای چشمه محبّت               سلام بکن تو هر بار            این هدیة قشنگیست           درلحظه های دیدار @Ghesehayekoodakane 🚹🚺🚼
یکی بود یکی نبود کپل بچه موشی بود که با برفی برادرش، پدر و مادرش در لانه شان در صحرا زندگی میکردند. کپل خیلی تنبل بود و تمام مدت روی صندلی مخصوصش نشسته بود و از خوراکی هایی که آنها به لانه میآوردند میخورد و ایراد میگرفت :اینها چیه دیگه؟ یه چیز خوشمزه تر بیارید! .آن ها از دستش خسته شده بودند و هر چه اعتراض می کردند فایده ای نداشت. تااینکه یک روز که کپل بیرون لانه در حال استراحت در آفتاب بود وبقیه داخل لانه بودند باد شدیدی وزید و او را به جای دوری برد. وقتی کپل چشمانش را باز کرد خودش را کنار یک برکه دید. او خسته وگرسنه بود وحتی بلد نبود برود وبرای خودش غذا پیدا کند. کپل شروع به گریه کرد . کلاغی صدای او راشنید واز روی درخت پرسید : چرا گریه میکنی ؟ کپل ماجرا را برای او تعریف کرد. کلاغ گفت: اگر همیشه منتظر باشی تا دیگران کارهایت را انجام دهند هیچ وقت چیزی یاد نخواهی گرفت. کپل گفت :درست است . من قول می دهم تنبلی را کنار بگذارم . کلاغ گفت: من هم تو را پیش خانواه ات میبرم. کپل خوشحال شد و به همراه کلاغ به لانه اش برگشت و از آن روز تنبلی را فراموش کرد. @Ghesehayekoodakane
#یک_نیم_سالگی @Ghesehayekoodakane
کودکتان را در آغوش بگیرید. تماس جسمانی بسیار مهم است. تماس جسمانی و نوازش کردن به رشد مغز و بدن کودکتان کمک می کند. دکتر هلاکویی @Ghesehayekoodakane
☀️✨☀️✨☀️✨ سلام كرده ام من سلام كار خوبيست دوباره صبح آمد يك صبح خوب و زيبا سلام كرده ام من به مامان و به بابا به خانم مربي به دوستان زيبا به سبزه ها و گل ها به خورشيد تابان سلام كرده ام من سلام كار خوبيست دوباره من گرفتم از خدا نمره بيست ▬▬▬▬▬ஜ●🎀●ஜ▬▬▬▬ @Ghesehayekoodakane
💵💰قصه پول💰💵 @Ghesehayekoodakane در زمانهای قديم مرد كفاشی زندگی می كرد . او كفشهايی را كه می دوخت با چيزهايی كه لازم داشت عوض می كرد. به نانوا كفش می داد و بجايش از او نان می گرفت. به شكاری كفش می داد و از او گوشت می گرفت. ولی اين كار بی دردسر هم نبود... چون يك روز كه پيش نانوا رفت تا از او نان بگيرد ، نانوا به او گفت من به كفش احتياجی ندارم . كوزه سفالي من شكسته است ، برو يك كوزه بيار و بجايش نان ببر . كفاش نزد كوزه گر رفت و از او كوزه خواست. كوزه گر هم به او گفت : من به كفش احتياج ندارم ولی كمی گوشت لازم دارم . اگر برايم كمی گوشت بياوری من هم به تو كوزه می دهم . كفاش نزد شكارچي رفت ، ولي او هم كفش لازم نداشت و يك عدد چاقو ميگی خواست. شكارچی گفت : چاقوی من شكسته برايم يك چاقو بياور تا به تو گوشت بدهم . كفاش نزد چاقو ساز رفت ، اما او هم كفش نمي خواست پيرمرد خسته شده بود. اين مشكل هر روز بدتر می شد. او با خود گفت: آيا برای بدست آوردن يك كالا بايد اين همه سختی كشيد پيرمرد به ميدان ده رفت و مردم را جمع كرد و مشكلش را گفت . همه مردم با او موافق بودند چون آنها هم دچار همين مشكل بودند . با خود گفتند بايد فكر كنيم و راه حلی پيدا كنيم . فردی از داخل جمعيت فرياد كشيد ، من فهميدم ، من راه حل را پيدا كردم . بايد چيزهايي كه به آن نياز داريم با طلا يا نقره يا يك چيز با ارزشی كه بتوان آن را مدت طولانی نگه داشت عوض كنيم . يكي گفت : درست است ، چون نان فاسد می شود ، كاسه می شكند و چاقو زنگ می زند و كفش هم كهنه مي شود ولی طلا و نقره هميشه سالم می ماند . مرد ديگر گفت : آنها را به اندازه يك بند انگشت می سازيم و اسمشان را هم سكه می گذاريم . همه خوشحال شدند و اين كار را انجام دادند ديگر از آن به بعد خريد كردن خيلی آسان شد سالها و سالها گذشت همه مردم برای كارهايشان از سكه استفاده مي كردند تا اينكه باز دچار مشكل شدند . چون وزن تعداد زيادز سكه خيلي سنگين بود و براي اينكه پول زيادی همراه خود ببرند دچار مشكل می شدند . باز نشستند و تصميم گرفتند كه از پولهای كاغذس استفاده كنند و اسم آنرا اسكناس گذاشتند تا سبك باشد و مردم بتواند پول زيادی را به راحتی همراه خود ببرند. http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
❣✨حسادت✨❣ حسود نباش حسادت مثل آتیش می مونه تمام خوبیاتُ حسادت میسوزونه حسود همیشه غمگین حسود همیشه تنهاست دلش پر از کینه ها پر از غصه و غمهاس ولی یه بچه خوب بیزاره از حسادت با هر کی مهربونه اون میکنه رفاقت @Ghesehayekoodakane 🚺🚹🚼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ اشتباهات #رایج والدین در زمان‌ونحوه #خواب فرزند #کودکان قبل‌از خواب چیکار نکنند⁉️ @Ghesehayekoodakane