اژدهای مهربون.mp3
4.62M
#قصه_صوتی
اژدهای مهربون🐉
🐉🐉🐉🐉
⭕️كپی و ارسال مطالب فقط به صورت فوروارد مجاز است
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _
✅ اولین كانال تخصصی قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لطفا مارا به دوستان خود معرفی نمایید👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#آموزه_های_قرانی
#داستان_کودکانه
نوك قرمزي و لونه بزرگ🌳
وسط باغ آلبالو ، یه لونه ي بزرگ بود كه همه پرنده ها دوست داشتن ، زمستونا به خاطر گرم بودن ، تو اون زندگي كنن ولي براي اينكه صاحب لونه بشن بايد با هم مسابقه مي دادن.🕊
زمستون نزديك شده بود و طلايي و نوك قرمزي كه مي خواستن لونه ي بزرگ براي اونا باشد، پيش داركوب دانا كه صاحب لونه بود رفتن و گفتن: ما مي خوايم با هم مسابقه بديم تا بتونيم زمستون در لونه ي بزرگ زندگي كنيم.☃🌨
داركوب دانا گفت: فردا صبح تا غروب وقت داريد تا دونه جمع كنيد، هر كدومتون بيشتر دونه جمع كنيد، صاحب لونه مي شيد.
طلايي صبح زود شروع كرد به جمع كردن دونه ، تا غروب دونه هاي زيادي را جمع كرد و نزديكي هاي غروب از خستگي زياد كنار دونه ها خوابش برد، ولي نوك قرمزي كه تا نزديكياي ظهر خوابيده بود و بعدم مشغول بازي شده بود، نزديك غروب كه ديد طلايي دونه هاي زيادي جمع كرده و كنار دونه ها خوابش برده، دور و اطراف را نگاه كرد و وقتي ديد كسي اونجا نيست، بيشتر دونه هاي طلايي را برداشت و به لونه ي خودش برد.🐤🐔
شب كه شد، داركوب دانا پيش طلايي و نوك قرمزي اومد و وقتي دونه هاي نوك قرمزي را ديد گفت: امسال لونه ي بزرگ براي نوك قرمزيه.🐤
طلايي كه تعجب كرده بود گفت: دونه هاي من خيلي زياد بود ولي نمي دونم چه اتفاقي افتاده؟
اون شب نوك قرمزي به لونه ي بزرگ رفت و خوابيد. تازه خوابش برده بود كه در خواب ديد يك پرنده ي زيبا پيشش اومد. پرنده زيبا تا نوك قرمزي را ديد گفت: خيلي كار بدي كردي دونه هاي طلايي را برداشتي؟ نوك قرمزي گفت: تو از كجا مي دوني؟ كسي اونجا نبود كه منو ببينه؟
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
پرنده ي زيبا گفت: هر كسي دو تا فرشته داره كه يكي كاراي خوب و ديگري كاراي بد او نو مي نويسه و هميشه كنارشه. نوك قرمزي گفت: يعني فرشته كار بد من رو نوشته ؟ پرنده ي زيبا گفت: هنوز نه ، چون فرشته اي كه كارهاي بد رو مي نويسه به كسي كه اون كار رو كرده، هفت ساعت وقت مي ده تا پشيمون بشه و عذرخواهي كنه و تو هنوز فرصت داري.
در همين موقع باد تندي وزيد و از صداي باد نوك قرمزي از خواب پريد و به ياد كار بد و خوابي كه ديده بود افتاد و به لانه ي طلايي رفت و ماجرا رو گفت و ازش معذرت خواهي كرد و قرار شد اون سال نوك قرمزي و طلايي دوتايي در لونه ي بزرگ زندگي كنن.
⭕️كپی و ارسال مطالب فقط به صورت فوروارد مجاز است
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _
✅ اولین كانال تخصصی قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لطفا مارا به دوستان خود معرفی نمایید👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
جوجه کوچولو.mp3
7.66M
#قصه_شب
#جوجه_کوچولو🐥
🐥🐥🐥🐥🐥🐥
⭕️كپی و ارسال مطالب فقط به صورت فوروارد مجاز است
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _
✅ اولین كانال تخصصی قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لطفا مارا به دوستان خود معرفی نمایید👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه #قصه_متن
#مردی_که_یک_روز_راه_رفته_بود
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
مردی که یک روز راه رفته بود و خسته بود، به کنار جوی آبی رسید. جوراب هایش را در آورد و پاهایش را شست. بعد، جوراب هایش را هم شست و روی علف ها انداخت تا خشک شود. خودش هم خوابید. مرد که خوابش برد، جوراب ها بلند شدند و توی آب شیرجه زدند و شناکنان دور شدند.
کمی که رفتند، یک لنگه از جوراب ها به علف های کنار جوی گیر کرد و هر کاری کرد، نتوانست خودش را نجات بدهد و همان جا ماند. اما لنگه ی دیگر جوراب همراه آب رفت و رفت تا این که دو تا ماهی آن را دیدند.
یکی از ماهی ها تپل بود و یکی لاغر. ماهی لاغر گفت: « اول من دیدمش. مال من است. » ماهی تپل گفت: « کجای کاری؟ من از آن دور دورها دیده بودمش. مال من است. » ماهی ها سر لنگه ی جوراب دعوا راه انداختند و هر کدام یک سر جوراب را گرفتند و کشیدند. ماهی تپل گفت: « این جوراب من است. ولش کن! » ماهی لاغر گفت: « جوراب تو؟ این جوراب مال من است! »
همین موقع اردکی که یک لنگه جوراب به پا داشت، از راه رسید و بگو مگوی آن ها را شنید. خندید و با منقار خود، جوراب را از دست آن ها بیرون کشید و گفت: « جوراب ما کسی است که پا دارد. » جلوی چشم ماهی ها لنگه ی دوم جوراب را هم پوشید؛ قِری به کمرش داد و گفت: « قشنگه؟ بهم میاد؟ »
صاحب جوراب از راه رسید و داد زد: « دزد! دزد جوراب! » و دنبال اردک دوید. ماهی لاغر گفت: « چه خوب که ما اهل دزدی نیستیم. » و شناکنان رفتند پی کارشان. از آن طرف، مردی که یک روز راه رفته بود، به اردک رسید. او را گرفت و خواست جوراب ها را از پایش در بیاورد که پشیمان شد. با خودش گفت: « کی تا حالا اردک جوراب پوش دیده!؟ اما مردِ جوراب پوش تا دلت بخواهد بوده و هست! »
🍃🌹🍃🌹
⭕️كپی و ارسال مطالب فقط به صورت فوروارد مجاز است
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _
✅ اولین كانال تخصصی قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لطفا مارا به دوستان خود معرفی نمایید👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
.
🌼 #اصل #مهارت #تشویق و تنبیه #فرزندان 🌼
.
👈 مهارت های تشویق فرزندان 🎁 😂
.
💜 کار #بچه ها را تشویق کنیم نه خود آنها را
.
💚 در تشویق #افراط نکنیم
.
💙 تشویق متناسب عمل باشد یعنی کار کوچکتر، تشویق کمتر و کار بزرگتر، تشویق بیشتر
.
💛 #جایزه دادن، نباید به شرطی شدن #کودک ، منجر شود
.
❤ کودک باید دقیقا بداند بخاطر کدام کارش تشویق شده است
.
👈 مهارت های تنبیه فرزندان 😭
.
💜 تنبیه بابد بعنوان آخرین راهکار بکار گرفته شود
.
💚 نباید بین تنبیه و رفتار #بد انجام شده، فاصله بیفتد
.
💙 کودک باید بداند برای چه چیزی تنبیه می شود
.
💛 تنبیه نباید برای خنک شدن دل #والدین باشد
.
❤ تنبیه جایی معنا دارد که کودک آگاهانه کار اشتباهی انجام داده باشد
.
💟 تنبیه باید متناسب با #عمل باشد
@Ghesehaye_koodakaneh
💢فرزندم حرف گوش نمیده چجوری باید حرف بزنم تا گوش کنه؟؟
✅صدای آهسته و محبت آمیز
✅کلمات شمرده شمرده
✅نگاه مهربان و ارتباط چشمی در فهم و درک کودک از حرفهای شما تاثیر مستقیم و زیادی دارد.
@ghesehaye_koodakaneh
آرزوهای مانی.mp3
12.1M
#قصه_شب
#آرزوهای_مانی
🍂🍃🍂🍃🍂
⭕️كپی و ارسال مطالب فقط به صورت فوروارد مجاز است
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _
✅ اولین كانال تخصصی قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لطفا مارا به دوستان خود معرفی نمایید👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه
🌲🌳با درخت پیر قهر نکنید🌳🌲
کلاغ شروع کرد به غار غار کردن، درخت پیر گوشهایش را گرفت و با صدایی لرزان گفت: هیس.... آرام باش. آواز نخوان. سرم درد می گیرد... حوصله ندارم... کلاغ ساکت شد و آرام روی شاخه نشست.
دارکوب نشست روی شاخه ی دیگر و شروع کرد به نوک زدن و تق تق کردن. درخت پیر شروع کرد به ناله کردن و گفت نه نه نزن. خواهش می کنم نوک نزن. من طاقت ندارم... اعصاب ندارم... زود خسته می شوم... دارکوب ناراحت شد و رفت.
پرستو دوستانش را دعوت کرده بود به لانه اش، که روی یکی از شاخه های درخت پیر بود. درخت پیر تا دوستان پرستو را دید، گفت: خواهش می کنم سر و صدا نکنید من می خواهم بخوابم... مریضم ... حوصله ندارم... پرستو هم از درخت پیر دلگیر شد.
غرزدن و زود خسته شدن درخت پیر، کم کم همه ی پرندگان را ناراحت کرد. پرنده ها یکی یکی با درخت پیر قهر کردند و رفتند و فقط کلاغ پیش او ماند. کلاغ، از بقیه ی پرنده ها باوفاتر بود و درخت پیر را خیلی دوست داشت. او یادش می آمد که از زمانی که یک جوجه کلاغ بود روی شاخه های همین درخت زندگی کرده بود. یادش می آمد که چقدر همین درخت، که الان پیر و کم حوصله شده است، با او مهربان بود و به او محبت می کرد. به خاطر همین هیچ وقت حاضر نبود از پیش او برود.
کلاغ پیش او ماند اما بدون سر و صدا و وروجک بازی . کلاغ آرام و با حوصله با درخت پیر زندگی می کرد.
یک روز درخت پیر که خیلی دلتنگ شده بود، به کلاغ گفت: دلم برای پرستو و دارکوب تنگ شده است. ای کاش آنها هم مثل تو کمی مهربان بودند و با من قهر نمی کردند. من دیگر پیر شده ام و نمی توانم سروصداهای زیاد را تحمل کنم. نمی توانم مثل قبل، زحمت بکشم و کار کنم. بیشتر وقتها می خواهم بخوابم اما همه ی پرنده ها را مثل تو دوست دارم و دلم می خواهد هر روز آنها را ببینم اما آنها خیلی زود از دست من عصبانی می شوند و با من قهر می کنند.
کلاغ حرفهای درخت پیر را شنید و خیلی غصه خورد او تصمیم گرفت هر طوری شده به بقیه ی پرنده ها یاد بدهد که چگونه با درختان پیر با مهربانی رفتار کنند. کلاغ هر روز با پرنده ها صحبت کرد و از مهربانی های قدیم درخت پیر برایشان خاطرات زیادی نقل کرد.
پرنده ها دوباره دلشان برای درخت پیر تنگ شد و پیش او برگشتند اما از این به بعد وقتی پیش درخت پیر می آمدند آرام حرف می زدند و مراقب رفتارشان بودند تا درخت پیر اذیت نشود. اینطوری دوباره شادی و صفا در بین شاخ و برگ درخت پیر پیدا شد و همه از هم راضی و خوشحال بودند.
#قصه
🌳
🌲🌳
🌳🌲🌳
🌲🌳🌲🌳
🌳🌲🌳🌲🌳
⭕️كپی و ارسال مطالب فقط به صورت فوروارد مجاز است
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _
✅ اولین كانال تخصصی قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لطفا مارا به دوستان خود معرفی نمایید👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#تربیتی
🖍برای از بین بردن اضطراب کودکان، بهتر است به روانشناس مراجعه کنیم یا روانپزشک؟
🔹روانشناس با روانکاوی، و روانپزشک با دارو، اضطراب را درمان میکنند.
🔹با توجه به آثار منفی داروهای شیمیایی، توصیه میکنم ابتدا به روانشناس مراجعه کنید و اگر روانشناس تشخیص دهد برای درمان اضطراب، به روانپزشک نیاز است، بیمار را به او ارجاع خواهد داد.
🔹روانشناس، افزون بر روانکاوی، از روشهای درمان طبیعی در برابر درمان شیمیایی برای از بین بردن اضطراب استفاده میکنند؛ از جمله «آروماتراپی» (Aromatherapy) که استفاده از روغنهای مخصوص و ماساژ روی پوست است. «هیپنوتراپی» (Hypnotherapy)، تمرکز روی یک تصویر ذهنی تسکین بخش است. «رفلکسولوژی» (Reflexology) که از نقاط فشار در پاها استفاده میشود، و «شیاتزو» (Shiatsu) که با نقاط سوزنی سر و کار دارد.
استاد دهنوی
@Ghesehaye_koodakaneh
#تربیتی
⚠️گاهی رفتارهای تهاجمی کودک و کتک زدن همسالانش در زمان پرخاش و عصبانیت، یکی از رفتارهای نگران کننده برای والدین بوده زیرا ممکن است در این شرایط به طرف مقابلش آسیبهای جدی برساند.
⚠️اولین گام در پیشگیری از چنین رفتارهایی در کودکان این است که والدین خود، الگوی مناسبی برای او باشند و در هنگام عصبانیت هرگز وسیلهای را پرتاب نکرده و با احترام با طرف مقابل رفتار شود تا کودک نیز نحوه کنترل خشم و عصبانیت را بیاموزد.
⚠️هنگامی که کودک رفتار ناشایستی را انجام داده از تنبیه بدنی و کتک زدن برای این رفتارش دوری کنید، زیرا راه این کار را برایش باز کرده و به او این رفتار زشت را میآموزید همچنین بردن کودک نزد مشاور برای درمان این رفتار بسیار مهم است.
⚠️با کودک در مورد علت این رفتارش صحبت کنید و به او یاد دهید که با کتک زدن نه تنها نتیجهای در رسیدن به اهدافش نگرفته بلکه موجب لجبازی طرف مقابل شده و پاداشی در صورت کنترل پرخاش و عصبانش برای او در نظر بگیرند.
فریبا احدی بیگلو_روانشناس
@Ghesehaye_koodakaneh
4_333153732613114061.pdf
3.19M
#قصه_پی_دی_اف
اردک سحرآمیز
گربه چکمه پوش
سفیدبرفی و هفت کوتوله
مار و لاکپشت
ترجمه محمدرضا جعفری
⭕️كپی و ارسال مطالب فقط به صورت فوروارد مجاز است
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _
✅ اولین كانال تخصصی قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لطفا مارا به دوستان خود معرفی نمایید👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4