eitaa logo
قصه های کودکانه
34.6هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
917 ویدیو
327 فایل
قصه های زیبا،تربیتی و آموزنده کودکانه 🌻مطالب کانال را با ذکر آدرس کانال ارسال نمایید 🌻ارتباط باما: @admin1000 🌸 کانال تربیتی کودکانه 👇 @ghesehaye_koodakaneh کتاب اختصاصی کودکانه👇 https://eitaa.com/ketabeh_man تبلیغات👇 https://eitaa.com/tabligh_1000
مشاهده در ایتا
دانلود
نوك قرمزي و لونه بزرگ🌳 وسط باغ آلبالو ، یه لونه ي بزرگ بود كه همه پرنده ها دوست داشتن ، زمستونا به خاطر گرم بودن ، تو اون زندگي كنن ولي براي اينكه صاحب لونه بشن بايد با هم مسابقه مي دادن.🕊 زمستون نزديك شده بود و طلايي و نوك قرمزي كه مي خواستن لونه ي بزرگ براي اونا باشد، پيش داركوب دانا كه صاحب لونه بود رفتن و گفتن: ما مي خوايم با هم مسابقه بديم تا بتونيم زمستون در لونه ي بزرگ زندگي كنيم.☃🌨 داركوب دانا گفت: فردا صبح تا غروب وقت داريد تا دونه جمع كنيد، هر كدومتون بيشتر دونه جمع كنيد، صاحب لونه مي شيد. طلايي صبح زود شروع كرد به جمع كردن دونه ، تا غروب دونه هاي زيادي را جمع كرد و نزديكي هاي غروب از خستگي زياد كنار دونه ها خوابش برد، ولي نوك قرمزي كه تا نزديكياي ظهر خوابيده بود و بعدم مشغول بازي شده بود، نزديك غروب كه ديد طلايي دونه هاي زيادي جمع كرده و كنار دونه ها خوابش برده، دور و اطراف را نگاه كرد و وقتي ديد كسي اونجا نيست، بيشتر دونه هاي طلايي را برداشت و به لونه ي خودش برد.🐤🐔 شب كه شد، داركوب دانا پيش طلايي و نوك قرمزي اومد و وقتي دونه هاي نوك قرمزي را ديد گفت: امسال لونه ي بزرگ براي نوك قرمزيه.🐤 طلايي كه تعجب كرده بود گفت: دونه هاي من خيلي زياد بود ولي نمي دونم چه اتفاقي افتاده؟ اون شب نوك قرمزي به لونه ي بزرگ رفت و خوابيد. تازه خوابش برده بود كه در خواب ديد يك پرنده ي زيبا پيشش اومد. پرنده زيبا تا نوك قرمزي را ديد گفت: خيلي كار بدي كردي دونه هاي طلايي را برداشتي؟ نوك قرمزي گفت: تو از كجا مي دوني؟ كسي اونجا نبود كه منو ببينه؟ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 پرنده ي زيبا گفت: هر كسي دو تا فرشته داره كه يكي كاراي خوب و ديگري كاراي بد او نو مي نويسه و هميشه كنارشه. نوك قرمزي گفت: يعني فرشته كار بد من رو نوشته ؟ پرنده ي زيبا گفت: هنوز نه ، چون فرشته اي كه كارهاي بد رو مي نويسه به كسي كه اون كار رو كرده، هفت ساعت وقت مي ده تا پشيمون بشه و عذرخواهي كنه و تو هنوز فرصت داري. در همين موقع باد تندي وزيد و از صداي باد نوك قرمزي از خواب پريد و به ياد كار بد و خوابي كه ديده بود افتاد و به لانه ي طلايي رفت و ماجرا رو گفت و ازش معذرت خواهي كرد و قرار شد اون سال نوك قرمزي و طلايي دوتايي در لونه ي بزرگ زندگي كنن. ⭕️كپی و ارسال مطالب فقط به صورت فوروارد مجاز است _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ ✅ اولین كانال تخصصی قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh لطفا مارا به دوستان خود معرفی نمایید👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4