eitaa logo
قصه های کودکانه
34.7هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
919 ویدیو
329 فایل
قصه های زیبا،تربیتی و آموزنده کودکانه 🌻مطالب کانال را با ذکر آدرس کانال ارسال نمایید 🌻ارتباط باما: @admin1000 🌸 کانال تربیتی کودکانه 👇 @ghesehaye_koodakaneh کتاب اختصاصی کودکانه👇 https://eitaa.com/ketabeh_man تبلیغات👇 https://eitaa.com/tabligh_1000
مشاهده در ایتا
دانلود
مریم وقتی به خانه برگشت، پالتویش را درآورد و توی کمدش آویزان کرد. چند ثانیه ‏ی بعد صدای آه و ناله ه‏ای توی کمد بلند شد. کت قهوه ‏ای که تازه از خواب بیدار شده بود خمیازه‏ ای کشید و گفت: «این صدای ناله ‏ی کی بود؟» پالتو گریه‏ کنان گفت: «دکمه ه‏ام را گم کرده‏ ام. آقای کت قهوه ‏ای، شما دکمه‏ ام را ندیده ‏اید؟» کت قهوه ‏ای گفت: «ندیدم. من می‏خواهم بخوابم.» و چشم‏هایش را بست و خوابید. پالتو با ناراحتی دستش را روی کیف سبزرنگی که جلوش بود گذاشت. کیف سبز گفت: «چرا گریه می‏کنی؟» پالتو گفت: «دکمه ه ‏ام را گم کرده‏ ام و نمی‏دانم کجاست. اگر دکمه‏ ام پیدا نشود، ممکن است مریم من را دیگر نپوشد.» کیف سبز گفت: «نمی‏دانم، اما حالا شب است و برو بخواب، شاید فردا پیدا شود!» پالتو همان‏طور که گریه می‏کرد گفت: «من دکمه ‏ام را می‏خواهم!» آن شب پالتو از ناراحتی اصلاً خوابش نبرد. صبح شد. نوری از بیرون توی کمد تابید. پالتو چشم‏هایش را باز کرد و دید مریم در کمد را باز کرده است. پالتو ترسید و با خودش گفت: «شاید می‏خواهد من را دور بیندازد!» مریم پالتو را از توی کمدش برداشت. پالتو تا دکمه ‏اش را توی دست مریم دید، خوشحال شد و خندید. دکمه ‏‏ی او پیدا شده بود. مریم با نخ و سوزن دکمه را روی پالتو دوخت، بعد پالتو را پوشید و از خانه بیرون رفت 🌼🌼🌼 اولین كانال تخصصی قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh لطفا مارا به دوستان خود معرفی نمایید👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4 ⭕️كپی و ارسال مطالب فقط به صورت فوروارد مجاز است