✂️ برشی از کتاب:
هیچوقت یادم نمیرود، من فقط بهخاطر اینکه بیش از اینها از اروپایی ها عقب نیفتیم و هر طور شده دانشگاهی تأسیس کنیم، قبول کردم که علیرغم همهی نگرانیها به نزد شاه بروم. حکمت هم با تلاش زیاد وقت ملاقاتی تنظیم کرد و پیش شاه رفتم. بیش از نیم ساعت با شاه صحبت کردم، از ضرورت تأسیس دانشگاه برایش گفتم. او با دقت به حرفهای من گوش میداد. این فرصت برایم غنیمت بود. حرفهایم که تمام شد، شاه گفت: همهی اینها که گفتی درست؛ ولی بگویید این دانشگاه به چه درد میخورد؟ فکر کردم باید چند مثال بزنم تا موضوع و اهداف تأسیس چنین مرکزی برایش کاملا روشن بشود و اورا متوجه اهمیت آن بکنم…
🌱 زندگی پروفسور دکتر حسابی از زبان پسر ایشان.
📚#استاد_عشق
🔸 قیمت 50000 تومان
📍تربت حیدریه.خیابان کاشانی.روبروی کاشانی ۱۹
@patoghketabtorbat