فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستانی جالب و شنیدنی از زنده شدن زن عرب
گفتم: دیگه کسی به عباس بابالحوائج نگه، عباس باب المراد نیست. #عباس مادر منو شفا نداده. یه سواری از روبه رو اومد، به من رسید گفت جوون کجا میری؟ گفتم دارم میرم نجف. میرم شکایت عباسو به باباش علی بکنم. مادر منو شفا نداده. گفت برگرد شکایت عباسو به باباش نکن. عباس مادرتو شفا داد. برگرد. گفتم ديگه رمق ندارم. گفت پشت مرکب من بشین. نشستم و خودم رو جلو حرم عباس دیدم. دیدم اسب، افسارش آزاده، خودش داره حرکت میکنه. دیدم این آقا، دست در بدن نداره.
#یا_ابالفضل_العباس
#یا_باب_الحوائج
🇮🇷https://eitaa.com/Ghodratpanah