💠 پاسداران حریم تشیع (11)
🔺9. نقدی بر نگاه برخی عالمان معاصر دربارۀ کلمات متقدمان امامی در مورد فرق غالی
از یکی از مراجع معاصر نقل شده است که:
«بعضی از بزرگانی که به غلو متهم شده اند چیزی بیش از زیارت جامعه نگفته اند.»
فقیه و مرجع دیگر، جناب شیخ جعفر سبحانی مینویسد: «أقول ليس للعلويين مذهب خاص بهم يختلف عن مذهب أهل البيت ع كما يحاول أن يصور ذلك بعض الجهال السذج، و إنما هم شيعة إمامية اثنا عشرية يتمذهبون بمذهب أهل البيت ع و يعولون عليه في أحكامهم و معاملاتهم، إلا أن ثمة معتقدات علوية متميزة...» (الملل والنحل، ج8، ص412)
سپس به عنوان تنها فرق میان شیعه و علویه به طریقه جنبلانیه و اعتقاد به بابیت اشاره میکنند.
همچنین در استفتاءهایی از چند تن از مراجع در مورد نصیریه علویه، این مراجع نصیریه را داخل در شیعه امامیه و مانند ما و واجب التکریم و احترام دانستهاند؛ و به تفصیل آنان را ستودهاند. (العلویون هم أتباع اهل البیت، ج1، ص66-90 فتاوا)
و...
🌱 بررسی:
جای این پرسش است که قدمای امامیه و بزرگانی همچون شیخ نجاشی و طوسی و شیخ مفید و صدوق و ابن غضائری و... برای چه سران این فرق را غالی و منحرف میدانستند؟ آیا علمای امامی تحمل معارف والای این غلات را نداشتند؟ و یا برخی از کتب پر از غلو و کفر غالیان را دیده بودند؟ پژوهشهای متعددی وجه دوم را تأیید میکند (نمونه)
روشن است که بعضی از بزرگان معاصر، با تحقیقات جدید دربارۀ فرق باطنی و نیز آثار گسترده سری فرقی مانند نصیریان آشنا نیستند، و از سر مأنوسنبودن با عقاید فرق ضاله، فرقنویسان متقدم (هر چند از شیعه) را متهم به نقل روایات مغرضانه دشمنان پنداشتهاند. چه آقای سبحانی در همان فصل معتقد است احتمالاً بسیاری از تهمتها به نصیریه اصلی ندارد، و به فرض که واقعیت داشته باشد حاکی از آن است که نصیریه منقرض شده است، و مینویسد: «النصيرية فرقة بائدة!» (الملل والنحل، ج8، ص402)
در حالی که هم نصیریه باقی مانده، و هم مطالعه آثارشان نشانگر آن است که حجم عقاید فاسدشان در الوهیت امامان، تناسخ و اباحیگری بسیار گستردهتر از آنی است که در کتب ملل و نحل نمود یافته است.
از اشتباهات دیگر در آثار فرقهشناسی شیعی امروز این است که برخی بدون بررسی کافی مصادر اصلی و کهن نصیریه، و نیز بدون آشنایی با آثار متأخر و معاصر سری نصیریان، به راحتی آثار عمومی نصیریان معاصر را محور قضاوت دربارۀ این فرقه قرار داده (نمونه: ربانی، فرق و مذاهب کلامی، ص186-202؛ تیموری رزدابی، جایگاه فرقه نصیریه در سوریه تا پایان قرن8، سرتاسر)، و عنایت ندارند که در پیشینه تاریخی این فرقه کتمان عقاید خاص ایشان از اهل دیگر فرق از ضروریات است.
این گمانۀ سادهاندیشانه هم که نصیریه از مواضع پیشین خود بازگشته، نادرست است، و برگشت درصد کمی از یک فرقه، آن را منحل نمیسازد. توضیح آنکه:
1- امروزه جمع زیادی از مؤلفان ایشان حتی در آثار عمومی ضمن تایید حد اکثری سلف خود و آثارشان، تنها مطالبی خاص از آن کتب را بازتاب دهند، آیا برای قضاوت دربارۀ تغییرات معاصر مراجعه مستقیم به مصادر فرقه لازم نیست؟
نسخههای بسیاری از آثار اختصاصی بزرگان معاصر ایشان مانند احمد حسین حمین، معلا ربیع، ابراهیم عبداللطیف، حسین حرفوش، حسین علی عباس، عبدالهادی حیدر و... در دست است که عموماً در تأیید مصادر قدیم فرقه است.
نصیریان معاصر در آثار سری بسیاری، بر نصیری بودن خود و عقاید نصیری اذعان دارند. آیا تغییر نام به علویه به جهت اغراض سیاسی در جامعه واقعیت را عوض می کند؟!
2- اگر کل نصیریه شیعه شده بودند، جا داشت نصیریان معاصر آثار سران غلو مانند ابن حمدان و میمون طبرانی را تخطئه کنند و هم آثار در مورد بابیت ابواب غلو و تناسخ و حلول و قدم عالم و باطنی گری و اباحیه و... را باطل بشمارند. اما گذشته از اندکی از مستبصران، عموم ایشان هیچ تخطئهای ندارند، و برعکس، همین آثار را (به صورت علنی در آثار سری و بدون ذکر نامشان در آثار چاپی) معارف امامان ع معرفی مینمایند!
3- نصیریه نه فقط در منابع سری، بلکه در پایگاههای امروزیشان بر قدمای شیعه و فقهای امامی طعن میزنند و رسماً خود را جدا از شیعه می دانند. برای نمونه میتوان کتاب معجم اعلام العلویین را دید که در آن اصحاب ائمه کسانی معرفی میشوند که در میان امامیه سرسختترین دشمنان آن بودهاند، و در این میان ابداً نامی از فقهای امامیه نمیآورند، و آثار دوران پسین شان را نیز چیز غیر از کتب باطنی نصیری مشحون از منکرات معرفی نمیکنند.
4- گفتوگو با مستبصران نیز تقیه نصیریه را تأیید میکند.
پس سزاست قدردان عالمان متقدم باشیم که از یک سو با تألیف صدها کتاب معارف را در حد توان به ما رساندهاند. و از سوی دیگر برای مقابله با منحرفان و غالیان بهپا خاستهاند و در مقابل جعل و تحریف آنان راه سکوت و تسامح را بر نگزیدهاند.
غلوپژوهی
@gholow
بین الغلو و التقصیر أوسع مما بین السماء و الأرض - فواز.pdf
2.29M
فهرست کتاب تازهنشر
📕بین الغلو و التقصیر أوسع مما بین السماء و الأرض،
✍️حسن فوزی فواز،
قم: دار زین العابدین، 1446ق.
این تألیف ارزشمند، جنبههای مهمی از مقولههای مرتبط با غلو را کاویده، و به تناسب به اموری مانند درجات ایمان، نقد قاعدۀ تسامح و تفویض نیز پرداخته است.
@Gholow
ولایت تکوینی علی احمدی.pdf
2.64M
فهرست کتاب تازهنشر
📕ولايت تکوينی و مسئله خلق و رزق
✍️ سيد قاسم علی احمدی
در این اثر ضمن نکات خوب، اعتبارسنجی بسیار کمرنگ است، و در مواضعی اشکالاتی را رقم زده است.
@Gholow
غلوپژوهی | یادداشتهای حدیثی و رجالی
⚠️ کاستیهای رایج برخی مقالات مرتبط با راویان متهم به غلو شاید 15 سال پیش تحقیق در مورد متهمان به غ
🔸 درآمدی بر مطالعه اختلافات عالمان متقدم امامی در مورد راویان متهم به غلو
برخی از راویانی که رجالیان متقدم امامی تضعیفشان کردهاند، در اسناد برخی محدثان حضور پررنگی دارند. با این حال، نمیتوان هر گونه تضعیف راویان پرتکرار در اسناد را شاهدی بر اختلاف نظر محدثان و رجالیان گرفت، چه پیشتر گفتيم از طرفی بسیاری از محدثان در برخی آثار در پی اکتفا به اخبار مورد قبولشان نبوده، و حتی گاهی متفردات روات مورد تضعیفشان را نیز نقل کردهاند (نمونهها). از سوی دیگر لزوماً کل میراث راویان تضعیف شده، مورد تردید یا انکار تضعیف کنندگان نبوده است، و به عنوان نمونه، ابن غضائری در مواضع بسیاری میان اخبار مختلف راوی ضعیف فرق نهاده است (نمونه: اکبری، رساله اختلافات مبانی در تضعیفات رجال، ش2-2-3-5).
به ویژه گرچه جمعی از متأخران ادعا کردهاند «عمدهی تضعیفات، بر اساس کجیِ باورهای رجالیان به ویژه در حوزه امام شناسی است، و بدین خاطر راویان فضائل را غالی میپنداشتند.» اما در برابر برخی از محققان تذکر دادهاند که حجم عظیمی از میراث امامتی و دیگر روایات راویان متهم به غلو در منابع امامی با راویان توثیق شده توسط رجالیان یکی است، و ابداً روایاتی چون فضای عمومی کتاب الحجة کافی و بصائر الدرجات موجب جرح راوی نمیشد، بلکه فراتر از آن مثلاً احمد اشعری که کسانی چون سهل بن زیاد را تضعیف کرده، خود راوی حجم عظیمی از روایات فضائل است، و یا ابن الولید یا ابن بابویه راوی متونی چون زیارت جامعه اند (برای نمونه: شوشتری، قاموس الرجال، ج1، ص66-67؛ قربانی زرین، «دیدگاههای غضائری و ابن غضائری درباره مقامات امامان ع»، سرتاسر؛ جعفری، جستاری در بصائر، ص279-288). در برابر اخباری در زمینههایی چون اباحه، بابیت، تناسخ و... منسوب به برخی متهمان نیز برجامانده که مشابهش را از موثقان همطبقهشان نمییابیم.
بنا بر برخی پژوهشها، روش حدیثی رجالیانی چون ابن الولید، کشی، ابن غضائری و نجاشی محدث و یا بیشتر متأثر از طیف محدثان بودهاند، و شاهدی از اثرپذیری ایشان از متکلمانی چون سید مرتضی در دست نیست، یعنی متکلمانی که منتقد حجیت خبر واحد بوده، و لذا نه رجالی بودهاند، و نه موثر بر رجالیان. (اکبری، اختلافات مبانی در تضعیفات رجالی، بخش4-3؛ نیز نک: غلامعلی، مبانی و معیارهای جرح و تضعیف در نزد قدمای شیعه).
بر این اساس نسبت سنجی آرای رجالی و رویکرد حدیثی عالمانی که از خود ایشان هر دونوع از داده برجامانده، اهمیت ویژهای دارد. به طور خاص عالمانی چون عیاشی، شیخ صدوق و شیخ طوسی.
به نظر میآید ریشه بسیاری از اتهامات به غلو را باید بیشتر در مباحث جریانشناسی و اخبار متفرد و مهجور راوی نزد ثقات امامی جست. اما از جمله مواضعی هم که به روشنی اختلاف نظر رجالیان بغداد و برخی محدثان را پیش رو مینهد، در جایی است که محدثی در کتابی که خود اخبارش را تأیید کرده، از منبعی نقل کند که رجالیان صریحاً نقدش کردهاند. البته محدثان فقیه امامی معمولاً آثار خاص غالیان با مضامین صریح غلو را منبع قرار نمیدهند. با این حال، گاهی از آثاری باطنی نقل میکنند که عقاید اصلی غلو را دست کم کاملاََ صریح بیان نکرده است.
نمونهای از چنین آثاری چند کتاب تفسیر باطنی مانند تفسیر عبدالرحمن بن کثیر، علی بن حسان و ابن حریش و نیز رساله میاحیه است.
قابل توجه است که این راویان متهم به غلو چندان به وساطت در روایت دفاتر اصحاب پیشین شناخته نمیشوند، بلکه روایات متفرد دفتر خودشان مستقیماً یا با واسطه امثال سهل بن زیاد و ابوسمینه در منابعی مانند کتاب الحجة کافی مورد توجه قرار گرفته است. ظاهراً انتقادات رجالیان نیز به فضای عمومی همین دفاتر این راویان بوده است.
در این موارد باید به تحلیل روشنی در مورد غرائب چند پهلوی متهمان و یا تأویلات باطنی متفرد این آثار برسیم تا بتوانیم میان قضاوتهای رجالیان و روش محدثانی چون کلینی یکی را انتخاب کنیم. اینجا جای جمع و یا ترجیح یک طرف با کلیگویی نیست، و به پژوهش و فحص میدانی در منابع امامیه، غالیان و... نیاز داریم.
@gholow
⚠️ گونهشناسی روایات تاویل باطن
بر اساس خوانشی از نظام تاویل و تفسیر متن، میتوان دستکم 4 نوع تاویل باطن را در منابع شیعی مورد بحث قرار داد:
1- تأویلات باطنی که گرچه از ظاهر آیه فهمیده نمیشوند، ولی ظاهر تحمل آنها را دارد. این نوع علاوه بر اخبار متهمان، در روایات برخی موثقان نیز به چشم میخورد. در گزارشی به نقل از ثقات آمده ظهر قرآن تنزیل است، (موردی که در حین نزول فهمیده میشود) و بطن تأویل آن است که در زمانهای دیگر و معانی و مصادیقی متفاوت تطبیق میکند (بصائر الدرجات، ج1، ص196، 203). مشابه چنین مطلبی را در کلمات ابن بابویه نیز میتوان یافت (من لا يحضره الفقيه، ج4، ص222؛ الإعتقادات، ص87-88).
به عنوان نمونه در روایاتی هدایت افراد به عنوان «تأویل اعظم» آیه «و من أحياها فكأنّما أحيا النّاس جميعا» (المائده: 32) شمردهاند (المحاسن، ج1، ص232). این تأویل گرچه ابتداءاً از سیاق نزول آیه فهمیده نمیشود، ولی هم لفظ «احیا» تحمل آن را دارد، و هم تعارضی با سیاق ندارد. از همین دست میتوان از تطبیق «صراط مستقیم»، «الذین یعلمون»، «أمة يهدون بالحق» و «اهل الذکر» بر ائمه ع در اخبار نیز یاد کرد (نک: حسینپوری، مبانی و روشهای تحلیل روایات تأویلی، ص53)، که بعضاً اسنادی از موثقان امامی نیز دارند.
2- تأویل برخی مفردات آیه به معانی باطنی که تناسب با معنای لغوی و عرفی مفرد ندارند، ولی معنای باطنی با سیاق آیه قابل جمع است. مانند تأویل حب و نوی در آیه «فالق الحب و النّوى» (انعام: 95) به مؤمن و کافر، بر اساس ادعایی در اشتقاق کبیر، در روایاتی از طیف مفضلیه است (نمونه: تفسير العياشي، ج1، ص370) که البته ریشه روشنی در استعمالات عرب ندارد.
غیر از مثالهای موردی از این تأویلات، اخباری نیز به نحوی کلیتر چنین تأویلاتی را رد (نمونه: بصائر، ص536؛ عیاشی، ص341؛ کشی، ص291) یا تأیید (تفسیر قمی، ص230؛ تأویل الآیات، ص22) میکنند.
3- تأویلات باطنی که هم با معنای مفردات و هم با سیاق آیه مخالفت (و نه فقط تفاوت) دارند. که در حد فحص ابتدایی تنها در دفاتر مشکوک مانند متفردات ابراهیم بن هاشم در تفسیر قمی، روایات متهمانی مانند عبد الرحمن بن کثیر و ابن حریش و البته نصیریه یافتیم، که بسیاری اوقات با برخی غرائب مضمونی و متنی دیگر نیز همراهند. به عنوان نمونه:
- ... عن معلى بن محمد عن محمد بن أورمة عن علي بن حسان عن عبد الرحمن بن كثير عن أبي عبد الله ع في قوله تعالى -هو الّذي أنزل عليك الكتاب منه آياتٌ محكماتٌ هنّ أمّ الكتاب قال أمير المؤمنين ع و الأئمّة- و أخر متشابهاتٌ قال فلانٌ و فلان... (الكافي، ج1، ص414-415)
در این گزارش آیات متشابه که به هر حال مفهومی مثبت است (نیز نک زمر: 23)، به اشخاص منفی خلفا حمل شده است، که تناسب جزئی نیز ندارد. بنا بر ادامه خبر این تأویل برای تخطئه پیروان خلفا با فراز «فأمّا الّذين في قلوبهم زيغ» پیشنهاد شده است. در حالی که این مشکل بخش قبل را حل نمیکند، و با سیاق ادامه آیه «آمنّا به كلٌّ من عند ربّنا» نیز ناهمخوان است. البته نصیریه نیز به وجود روایاتی در این تأویل نیز اشاره کردهاند (طبرانی، المعارف، ص124). ولی با این حال گویی به تضاد مفهوم مثبت آیات متشابه با اضداد التفات کرده، و لذا این را ترجیح دادهاند که آیات متشابه را ناظر به ظهور معنا در صور بشری حمل کنند، که مردم را به اشتباه میاندازد (همان؛ نیز الرسالة المصرية، ص163، 670).
گفتنی است علی بن حسان و عمویش عبد الرحمن بن کثیر گرچه نزد رجالیان امامی متهماند (کشی، ص451؛ ابن غضائري، ص77؛ نجاشی، ص235، 251)؛ اما کتاب المعارف منسوب به میمون طبرانی، رهبر نصیریان، ابن حسان را با وصف «غیر متهم عند اهل التوحید» نزد این غالیان توثیق، و تلویحاً به اتهامش نزد غیر خودشان اشاره کردهاست (المعارف، ص97) و او را اهل سر ابن نصیر شمردهاند (النجحیة، ص180). غالیان و غیر ایشان اخبار غالیانه دیگری مثلاً در بحث بابیت را از او نقل کردهاند (نمونه: حقائق اسرار، 2016م، ص140؛ البحث و الدلالة، ص56؛ المعارف، ص98؛ الاعیاد، 2016، ص304؛ الرسالة المصرية، ص463؛ کشی، ص321).
@gholow
- عن المفضل قال سألت الصادق ع عن قول الله: «أحلّت لكم بهيمة الأنعام» قال البهيمة هاهنا الولي و الأنعام المؤمنون (تفسير العياشي، ج1، ص290)
بالوجدان نه بهیمه (چهارپا/جنین) قابل تطبیق بر امام است، و نه این تاویل تناسبی با سیاق دارد؛ زیرا حلال شدن امام معقول نیست؛ هرچند با تأویل بیقرینه و غیر مستند احلت ممکن است این خبر به نوع دوم ملحق شود.
از طرفی میدانیم تأویل نزد باطنیان اباحی نیز نمونههای مشابهی دارد (نمونه: كتاب المراتب والدرج، 2016م، ص43)، که علاوه بر ذم گسترده خودشان، روش تاویلیشان نیز مورد تخطئه برخی روایات دیگر است (كشي، رجال، ص517؛ صفار، بصائر الدرجات، ج1، ص536). همچنین در کنار مشکل ارسال و اتهام و اختلاف شدید در مورد راوی در سند، میدانیم عیاشی از سران غلو مانند اسحاق بصری نیز روایت میکرده است. این بیشتر ما را به تأمل و احتیاط وا میدارد.
4- نوع چهارمی از تأویل نیز وجود دارد که عکس حالت دوم است، و در آن گرچه تأویل بنا بر وجوه کنایی و استعاری، مفرد در آیه تحمل تأویل را دارد، ولی با سیاق در تعارض میافتد؛ مانند اخباری از طیف متهمان که آیه لیل در «و الیل اذا یغشاها» را بر خلفای جور حمل کردهاند (برای نمونه: تفسير القمي، ج2، ص424؛ و قس: الرسالة المصریة، ص461). گرچه با قدری تسامح، لیل قابل حمل بر (دوران) طاغوت است، ولی به هرحال در این آیه و در نمونههای مشابهش لیل در معنایی مثبت به کار رفته، به آن قسم خورده میشود و یا مایه آرامش شمرده میشود.
❓آیا میتوان وجهی عقلایی برای سه دسته اخیر (خصوصاً دسته سوم) و توجیهی در ناهمخوانی با قرآن برایشان بیاوریم؟ و یا امکان ارائه هیچ شاهدی از راویان مطمئن تر بر آن وجود دارد؟ و یا در صورت تفرد متهمان چه وجوهی متصور است؟ به هر حال تا پژوهشهای گستردهتر نمیتوان خوشبیانه متفردات خلاف ظاهر و سیاق آیات را از این راویان متهم پذیرفت، و در رد بر قدمای رجالی عجله کرد؛ چه در موارد بسیار دیگری نیز دقت نظر امثال کشی و ابن غضائری را اختلافات نشان دادهایم. همچنین باید در نظر داشت که فهم بطن آیات در اختصاص ائمه ع است (بصائر، ص203-207)، و در این مباحث توجیهات ذوقی و بدون علم ابداً جایی ندارد.
@gholow
هدایت شده از میراث امامان
⚜️ #اخلاق_علوی (11)؛ حفظ احترام جنازهٔ دشمن
قلت: فهل تكره أن تؤخذ رؤوسهم فيبعث بها إلى الإمام؟ قال: نعم، أكره ذلك؛ لأنها مثلة. ولم يبلغنا عن علي بن أبي طالب في حروبه كلها أنه صنع ذلك، ولا أنه أمر بحمل رأس (الأصل لمحمد بن الحسن الشیباني، ج7، ص519).
در اصل محمد بن حسن شیبانی (د. 189ق) -از اصحاب ابوحنیفه- آمده است:
«گفتم: آیا جایز نمیدانی که سرهای اهل بَغی [که با سپاه امام جنگیدهاند و کشته شدهاند] قطع شود و برای امام فرستاده شود؟ گفت: بله، من آن را جایز نمیدانم؛ زیرا این کار مُثلهکردن (قطعهقطعهکردن بدن) است و به ما نرسیده است که علی بن ابیطالب (ع) در هیچ یک از جنگهایش چنین کاری کرده باشد یا دستور به حمل سَری داده باشد».
گفتنی است در بخشی از دستور العمل جنگی امیرالمؤمنین (ع) آمده است: «وَلا تُمَثِّلُوا بِقَتِيلٍ: کشتهای را مثله نکنید!».
@Al_Meerath
هدایت شده از میراث امامان
UH_Volume 28_Issue 3_Pages 130-159.pdf
1.93M
اعتبارسنجی انتساب روایت «حد مفتری» به علی بن ابیطالب (ع): جریان شناسی، بوم شناسی، تاریخ گذاری
✍️ سید محمد موسوینسب
مجله علوم حدیث، دوره ۲۸، شماره ۳ - پیاپی ۱۰۹ - مهر ۱۴۰۲
روایتی منسوب به امام علی بن ابیطالب (ع) حکایت از آن دارد که ایشان در دوران حکومتشان فرمودهاند: «لَا یُفَضِّلُنِی أَحَدٌ عَلَى أَبِیبَکْرٍ و عُمَرَ إِلَّا جَلَدْتُهُ حَدَّ الْمُفْتَرِی». با این حال روایات دیگری از ایشان در تعارض با این موضع قرار دارد. نظر به این اختلاف، مسئلۀ پژوهش حاضر اعتبارسنجی انتساب روایت حد مفتری به علی (ع) است. بدین منظور سعی شده با استفاده از قرائن مختلف سندی و تاریخی، این روایت خارج از چارچوب کلامی، با رویکردی تاریخی مورد اعتبارسنجی قرار گرفته و ظرف زمانی و مکانی پیدایش و خاستگاه گفتمانی و جریانی آن تبیین گردد. این پژوهش از جمله نشان میدهد که به احتمال بسیار، تحریر ناظر به تفضیل این روایت در دهۀ ۹۰ قرن نخست هجری در بوم کوفه تکوین یافته و سپس تحریری دیگر از آن حداکثر در طی نیمۀ نخست قرن دوم تطور یافتهاست. علاوه بر این، به لحاظ گفتمانی بستر اولیهٔ پیدایش این خبر مسئلهٔ «رتبهبندی خلفا» بوده است.
@Al_Meerath
نقش اختلاف نُسَخ در گوناگونی برداشتها مطالعه موردی حدیث «علیّ ممسوس فی ذات الله»، علی عادلزاده، عمیدرضا اکبری، مطالعات قرآن و حدیث، ش28، 1400ش.pdf
499.3K
نقش اختلاف نُسَخ در گوناگونی برداشتها: مطالعه موردی حدیث «علیّ ممسوس فی ذات الله»،
علی عادلزاده، عمیدرضا اکبری،
مطالعات قرآن و حدیث، ش28، 1400ش
جمله مشهور «علی ممسوس فی ذات الله» از جمله اخبار منسوب به رسول الله ص است که شارحان با وجود اهتمام بسیار، به توافقی در معنای آن نرسیدهاند، و شروح تفصیلی مشکل سازگاری واژه ممسوس را با لغت و سیاق روایت حل نکردهاند. نظر نکردن به چارچوب شکلگیری این جمله در کاستیهای معانی ارائه شده مؤثر بوده است. این مقاله با بررسی تحریرهای گوناگون روایت، نشان داده که اصل اولیه حدیث با تعابیر دیگری (چون لأخشن فی…) بوده است، و در دو فرایند نقل به معنا و تصحیف بدین شکل درآمده است. در معنای نسخه اصیلتر و متقدمتر هیچ ابهامی وجود ندارد و با سیاق گزارشهای کاملتر همخوان است. با روشن شدن معنای حدیث، نادرستی بعضی از گزارشهای متأخرتر نیز معلوم میشود. کمرنگی نگرش انتقادی، جمعی از عالمان متأخر و به ویژه اهل عرفان را بر آن داشته تا در حد توان به تأیید و توجیه غیر تاریخی بعضی از اخبار مشکوک بپردازند. تلاشهای ایشان در ارائه معنا برای «ممسوس فی ذات الله» نااستوار به نظر میرسد.
@Gholow
لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ (آل عمران: ۱۶۴).
یقیناً خدا بر مؤمنان منّت نهاد كه در میان آنان پیامبری از خودشان برانگیخت كه آیات او را بر آنان میخواند و پاكشان میكند، و كتاب و حكمت به آنان میآموزد، و به راستی كه آنان پیش از آن در گمراهی آشكاری بودند.
مبعث رسول اکرم صلوات الله علیه وآله مبارک باد🌹
@Gholow2
نقد منبعبسندگی و بینیازی از بررسیهای سندی حدیث.mp3
20.64M
نقد منبعبسندگی و بینیازی از بررسیهای سندی حدیث
🎙عمیدرضا اکبری
بهمن 1403ق
01:10 مقدمه و مرور مختصر مباحث قبل:
مبانی قبول روایت و جایگاه علم
اصل عقلی، قرآنی و رایی/ واقعگرایی/ قرینهمحوری و ابزارها/ وجوه حاجت به علم رجال (🎙مرتبط: ابزارهای اعتبارسنجی احادیث)
13:48 رویکردهای تصحیحگرایانه و گسترۀ طیفها
19:19 1. رویکرد تعبدی تصحیح به استناد روایات (دربرابر روایات لزوم علم)
(🎙مرتبط: فقه الحدیث روایات نهی از تکذیب اخبار منسوب به اهل بیت ع)
32:33 2. رویکرد حجیت قول و سیرۀ محدثان
(«انگیزۀ شیخ صدوق در نقل روایات نامعتبر»)
45:03 3. رویکرد تصحیحگرایی خوشبینی تاریخی
در برابر رویکرد واقعبینانه به تاریخ حدیث (نبود مکتوبات امامان به خاطر تقیه؛ محدودیتهای امکانات کتابت فوری و نقل شفاهی؛ محدودیت عرضه و دوری جغرافیایی و زمانی، و رویکردهای مختلف اصحاب (به حدیث و امامان) و… مقاله مرتبط: «درنگی در عوامل تعارض در روایات»)
1:11:45 4. رویکرد تصحیحگرایی شکاکانه و عملگرایانه
1:13:47 5. رویکرد رد ابزارهای اعتبارسنجی
(مانند بدعت بودن نقدهای سندی/ شبهه غیبت در علم رجال/ علمآورنبودن قضاوتهای رجالی)
@Gholow
نقد منبعبسندگی و ضرورت سندپژوهی.pdf
595.5K
نقد منبعبسندگی و انگارۀ بینیازی از بررسیهای سندی حدیث
🔺اسلایدهای ارائه
@Gholow