eitaa logo
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
804 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3هزار ویدیو
60 فایل
🌿🌾 اینجا ؛ تنها مسیر گیلان🌾🌿 ✨جهت ظهور تنها منجی عالم لطفا صلوات✨ همه دنیا یک لحظه است لحظه ای در برابر ابدیّت ارتباط با ادمین کانال:👇👇 @rahim_faraji @adrekni1403 http://eitaa.com/joinchat/1390084128Cd05a9aa9c5
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 🔻از بزرگترین غارهای آبی ایران است که در حدود ۴۳ کیلومتری شمال شرقی قرار دارد. 🌺@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
السلام علیک یا ابا جعفر یا محمد بن علی ایها الباقر یابن رسول الله انا توجهنا واستشفعنا وتوسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله...🤲
📸 ◾️ویژگی های اخلاقی و رفتاری حضرت امام باقر علیه السلام 🥀@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿⃟🌺؎•° 1⃣1⃣ روز مانده تا عیدالله الاکبر، عید سعید هر روز چشم مان را به نور یکی از روشنایی بخشیم.✨🌱 مبلغ باشیم. 👌🏻@Gilan_tanhamasir
💢وقتی نافت رو با برجام بریدن 🔹خدایی امور خارجه مملکت ما هشت سال دست این بوده! این همه کس و همه چیز رو برجام می‌بینه که! 🔹اگه میخواستن برجام رو نابود کنن چرا تو یا روحانی رو ترور نکردن؟ 💠@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
💢وقتی نافت رو با برجام بریدن 🔹خدایی امور خارجه مملکت ما هشت سال دست این بوده! این همه کس و همه چیز
🔴 پاسخ فرزند شهید فخری‌زاده به اظهارات اخیر ظریف که گفته است: اسرائیل شهید فخری زاده را زد، که برجام را نابود کند! جناب آقای ظریف ۱. ایکاش من هم می‌توانستم مثل شما تقوا را زیر پا بگذارم و بدون توجه به مصالح کشور و مسائل امنیت ملی، بگویم آنچه را نباید گفت. ۲. با اندکی هوش سیاسی می‌توانید وقایع داخلی و خارجی پیرامون شهید فخریزاده را از ۱۰ سال قبل از شهادت تا امروز مطالعه کنید تا بتوانید تحلیل‌های درست‌تری داشته باشید. ۳. این انقلاب بیش از ۱۸۰۰۰ شهید سهل‌انگاری دارد (به تعبیر شما) که ترور شده‌اند. ۴. آمریکا و اسرائیل کسانی را ترور می‌کنند که برای آن‌ها مزاحمت و برای کشور اعتلا و اقتدار می‌آفرینند، نه اشخاص منفعلی که مزاحمتی ندارند. ۵. شهید فخریزاده مرد عمل و مرد میدانِ جهاد بود و هیچ‌گاه از ترس جان خود، نه پشت القاب و عناوین سیاسی قایم شد و نه خانه‌نشینی را انتخاب کرد. ۶. صحبت‌های شما در مورد شهید فخریزاده مرا یاد دوگانه‌ سازی میدان و دیپلماسی در مورد انداخت. ۷. یقینا یکی از برکات خون شهید فخریزاده بر ملا شدن جریان نفوذی است که بیش از سی سال در این کشور ریشه دوانده است. ۸. نمی‌دانم با اظهارات و تحلیل‌ها سیستم امنیتی و اطلاعاتی کشور را هدف قرار داده‌اید یا شهید فخریزاده را؟!!! ۹. اگر نمی‌دانید بدانید، آدرس آسیابی که در آن آب می‌ریزید را اشتباه به شما داده‌اند. ۱۰. یک عکس بجا مانده ز تو پشت نگاهت خشمی ز دو صد فتنه‌ی دوشیزه نهان است عمری نگران بوده‌ای از مکر نفوذی چشمان تو در عکس هنوزم نگران است ۱۶ تیرماه ۱۴۰۱ 💠@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
🌉 #رمان شب #بدون_تو_هرگز ۷ "افکار منفی" 🔺 پدرم از داماد طلبه اش متنفر بود. بر خلاف داماد قبلی، ی
🎑 شب 8 "خرید عروسی" 🔹 مادرم پشت گوشی با نگرانی تمام گفت: سلام علی آقا ... می خواستیم برای خرید جهیزیه بریم بیرون ... 😥 امکان داره تشریف بیارید؟ 💢 شرمنده مادرجان، کاش زودتر اطلاع می دادید.😊 من الان بدجور درگیرم و نمی تونم بیام هر چند، ماشاء الله خود هانیه خانم خوش سلیقه هست، فکر می کنم موارد اصلی رو با نظر خودش بخرید.👌🏼 بالاخره خونه در اختیار ایشونه و... اگر کمک هم خواستید بگید، هر کاری که مردونه بود، به روی چشم.☺ فقط لطفا طلبگی باشه!😊 اشرافیش نکنید!!! 🔹 مادرم با چشم های گرد و متعجب بهم نگاه می کرد 😳 اشاره کردم چی میگه؟ 🔸 از شوک که در اومد، جلوی دهنی گوشی رو گرفت و گفت: میگه با سلیقه خودت بخر، هر چی می خوای! 🔹 دوباره خودش رو کنترل کرد، این بار با شجاعت بیشتری گفت: علی آقا، پس اگر اجازه بدید من و هانیه با هم میریم البته زنگ زدم به چند تا آقا که همراه مون بیان ولی هیچ کدوم وقت نداشتن تا عروسی هم وقت کمه و ... بعد از کلی تشکر، گوشی رو قطع کرد. هنگ کرده بود!😦 چند بار تکانش دادم ... مامان چی شد؟ ... چی گفت؟ بالاخره به خودش اومد! 🙄 گفت خودتون برید، دو تا خانم عاقل و بزرگ که لازم نیست برای هر چیز ساده ای اجازه بگیرن و.... برای اولین بار واقعا ازش خوشم اومد!😘 📊 تمام خریدها رو خودمون تنها رفتیم، فقط توی خریدهای بزرگ همراه مون بود؛ برعکس پدرم، نظر می داد و نظرش رو تحمیل نمی کرد... حتی اگر از چیزی خوشش نمی اومد اصرار نمی کرد و می گفت: شما باید راحت باشی😊 باورم نمی شد یه روز یه نفر به راحتی من فکر کنه! یه مراسم ساده ... یه جهیزیه ساده ... یه شام ساده ... حدود 60 نفر مهمون ...🎊 🎉 💢 پدرم بعد از خونده شدن خطبه عقد و دادن امضاش رفت! برای عروسی نموند. ولی من برای اولین بار توی زندگیم خوشحال بودم...🙃 🔹 علی جوان آرام، شوخ طبع و مهربانی بود... ادامه دارد.... 🌹@Gilan_tanhamasir
🌉 شب ۹ غذای مشترک 🍲 🔹اولین روز زندگی مشترک، بلند شدم تا غذا درست کنم. من همیشه از ازدواج کردن می ترسیدم و فراری بودم برای همین هر وقت اسم آموزش آشپزی وسط میومد از زیرش در می رفتم 😢 🔺 بالاخره یکی از معیارهای سنجش دخترها در اون زمان، بلد بودن آشپزی و هنر بود. هر چند، روزهای آخر، چند نوع غذا از مادرم یاد گرفته بودم اما از هر انگشتم، انگیزه و اعتماد به نفس می ریخت!😎 👌🏼 غذا تفریبا آماده شده بود که علی از مسجد برگشت. بوی غذا کل خونه رو برداشته بود. از در که اومد تو، یه نفس عمیق کشید؛ - به به، دستت درد نکنه 😊 عجب بویی راه انداختی ... 🔹با شنیدن این جمله، ژست هنرمندانه ای به خودم گرفتم! انگار فتح الفتوح کرده بودم ...😎 رفتم سر خورشت و درش رو برداشتم. آبش خوب جوشیده بود و حسابی جا افتاده بود.😋 قاشق رو کردم توش بچشم که؛ نفسم بند اومد...😰 نه به اون ژست گرفتن هام ،نه به این مزه غذا! 🔹 اولش نمکش اندازه بود اما حالا که جوشیده بود و جا افتاده بود ...شور شده بود! 🔹گریه م گرفت!😭 خاک بر سرت هانیه! مامان صد دفعه گفت بیا غذا پختن یاد بگیر... و بعد ترس شدیدی به دلم افتاد😢 خدایا! حالا جواب علی رو چی بدم؟ پدرم هر دفعه اگه طعم غذا حتی یه کم ایراد داشت بیچاره بودیم! - کمک می خوای هانیه خانم؟ با شنیدن صداش رشته افکارم پاره شد و بدجور ترسیدم! قاشق توی یه دست، درب قابلمه توی دست دیگه! همون طور غرق فکر و خیال خشکم زده بود!😓 با بغض گفتم ... نه علی آقا برو بشین الان سفره رو می اندازم ... 🔹 یه کم چپ چپ و با تعجب بهم نگاه کرد ... منم با چشم های لرزان منتظر بودم از آشپزخونه بره بیرون ... کاری داری علی جان؟ چیزی می خوای برات بیارم؟ با خودم گفتم نرم و مهربون برخورد کن، شاید بهت کمتر سخت گرفت... - حالت خوبه؟😊 - آره، چطور مگه؟😢 - چرا شبیه آدمی هستی که می خواد گریه کنه ؟!🤔 🔹به زحمت خودم رو کنترل می کردم و با همون اعتماد به نفس فوق معرکه گفتم ... نه اصلا ... من و گریه؟😏 🔹 تازه متوجه حالت من شد ... هنوز قاشق و در قابلمه توی دستم بود ... اومد سمت گاز و یه نگاه به خورشت کرد ... چیزی شده؟ به زحمت بغضم رو قورت دادم ... قاشق رو از دستم گرفت ... خورشت رو که چشید، رنگ صورتم پرید ... با خودم گفتم: مردی هانیه ... کارت تمومه ...😭 ادامه دارد.... 🌹@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹یوم‌الترویه اولین جلوۀ غربت (ع) است؛ «به یوم‌الترویه محمل ببستند؛ خواتین جمله در محمل نشستند» 🌹@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
🔹یوم‌الترویه اولین جلوۀ غربت #امام_حسین(ع) است؛ «به یوم‌الترویه محمل ببستند؛ خواتین جمله در محمل نش
🔴در چه اتفاقی افتاده؟ 🔹یوم‌الترویه به روز هشتم ذیحجه و یک‌روز قبل از عرفه گفته می‌شود؛ روزی که حسین(ع) با ترک مراسم حج، سفر به کربلا را آغاز کرد. 🔹یوم‌الترویه اولین جلوۀ (ع) است؛ با اینکه حسین(ع) وسط حاجی‌ها از صف حج بیرون رفت اما جز عدۀ کمی با او همراه نشدند. وای بر مردمی که امام خود را در نبرد با دشمن دین، تنها گذاشته و به عبادت پرداختند! 🔹چقدر خوبست هیئتی‌ها یاد یوم‌‌الترویه را احیا و نامش را بر زبان‌ها جاری کنند و با برگزاری مراسم مخصوص این روز، آغاز غربت حسین(ع) و نقطۀ شروع حماسۀ عاشورا را گرامی بدارند. این روز، همراه ایام مسلمیّه و شهادت امام باقر(ع) است. 🔹و چه خوبست برای سفر را همزمان با حرکت حسین(ع) به سمت کربلا در همین روز انجام دهیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏕📸تصویری از روستای سر آقا سید؛ شهرستان کوهرنگ؛ شهر کرد؛ استان چهار محال و بختیاری. 🍃⛰🏕 » در ارتفاع 2500 متر از سطح دریا و در یکی از دامنه‌های قله «هفت تنان» در بخش مرکزی شهرستان و در فاصله حدود 130 کیلومتری قرار داره. . 🍃🏕دلیلِ نام گذاری این روستا هم بخاطر وجود آرامگاهِ امام زاده آقا سید در این منطقه هستش. 🍃🕌 اهالی این روستا در مورد این امام زاده اینطور نقل قول میکنن که :حدود ۶۰۰ سال قبل شخصی شریف به نام سید عیسی همراه خانواده به روستا می‌آیند و زندگی تشکیل می‌دهند. پس از فوت این شخص محل دفن او به امامزاده عیسی تبدیل می‌شود. 🍃🏕 خونه‌های اینجاهمه خشتی هستش و پنجره‌ها و درهای تمام خانه‌ها رو به طبعیت سبز و البته امام‌زاده «آقا سید» باز میشه👌. 🍃⛰🏕 البته بیشتر خانه‌های روستای سر آقا سید بدون پنجره هستند و درها تنها منفذ خانه‌ها به شمار میاد و دلیلش هم سرمای طاقت فرسای زمستان است. 🍃⛰🏕 روستای سر آقا سید روستایی با معماری کوهپایه‌ای و پلکانیه که به ماسوله‌ شهرت داره؛ اما با وجود حفظ اصالت، نامش در بین روستاهای پلکانی ایران کمتر شنیده شده است. 🌺@Gilan_tanhamasir
♨️احادیث حیرت آور ♨️ ⁉️دقت کردین که برگزاری مراسمات ، هر سال داره با شکوه تر از سال قبل میشه؟ ⁉️می دونید علتش چیه؟ ☀️حدیث های عجیبی درباره داریم که اگه همه ازش با خبر بشن، برای چوب حراج میزنند به دارایی شون و بی مهابا ریخت و پاش می کنند تا جایی که برای همه لباس نو میخرند و شب مردم از بس شربت و شیرینی میخورند از ایستگاه های صلواتی فراری میشن و روز هم، همه حتی اونایی که ماه رمضون بهونه میگیرند، روزه می گیرن 👇مثلا حدیث های زیر : 🌺 (ع) : خرج کردن یک درهم در این روز، پاداش ۱۰۰ هزار درهم در روزهای دیگر و حتّی‌ بیشتر دارد. (مصباح المتهجد، ج۲، ۷۵۷- ۷۵۸) (یعنی روزهای عادی هر مقدار صدقه بدی یا به کسی کمک کنی ، ۱۰ برابرش بهت برمیگرده ولی روز این ثواب ۱۰۰ هزار برابر میشه یعنی هر چی خرج کنی، یک میلیون برابرش بهت برمیگرده 🌸 (ع) : «یکی از وظایف روز این است که مؤمن تمیزترین و گرانقدرترین جامه های خویش را بپوشد.» 🌺 (ع) : غذا دادن به یک مومن در روز ثواب اطعام یک میلیون پیامبر و صدیق (در راس آنها خود ائمه معصومین)و یک میلیون شهید (در راس آنها حضرت عباس و شهدای کربلا) و یک میلیون فرد صالح در حرم خداوند را دارد.(بحار ج۶ ص ۳۰۳) 🌸 (ع) : روز عید بزرگ خداست ، خدا پیامبرى مبعوث نکرده ، مگر اینکه این روز را عید گرفته و عظمت آن را شناخته و نام این روز در آسمان، روز عهد و در زمین، روز پیمان محکم و حضور همگانى است . ( وسائل الشیعه ، ۵: ۲۲۴، ح .۱ ) 🌺 (ع): اگر کسی از آغاز دنیا تا پایانش، روزها را روزه و شب‌هایش را احیا بگیرد، به پای ثواب روزۀ این روز- اگر خالصانه باشد- نمی‌رسد. (مصباح المتهجد، ج۲، ۷۵۷- ۷۵۸) 🌸 (ع): روزی است که خداوند دو برابر تعداد رهاشدگان از آتش جهنم در ماه مبارک رمضان و شب قدر و شب عید فطر، از آتش جهنم رها می کند و گناه ۶۰ سال را می بخشد. (بحار ج ۹۴ ص۱۱۹) ❌خوب حالا با این همه حدیث، هرکس بیکار بشینه ، چنین فردی اگه گنج هم بهش بدی استفاده نمیکنه😉😁 از الان برنامه بریز برای دعوتِ فَک فامیل و تهیه هدیه برای بچه ها👌👌👌 و هزارتا کار خوب دیگه... خلاصه یه کاری بکن که ازت بخرن... ❌نگو این کمه، 👌کریم ، به کم و زیاد نگاه نمیکنه... ✅این خانواده به کسی بدهکار نمیمونن... 📣معامله با کریم، سودش فوق العاده س😎 🌸 🌹 @Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿⃟🌺؎•° 0⃣1⃣ روز مانده تا عیدالله الاکبر، عید سعید هر روز چشم مان را به نور یکی از روشنایی بخشیم.✨🌱 مبلغ باشیم. 👌🏻 ❣@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👤استاد رائفی پور 🎬 کلیپ «زندگی امام زمانی» 🔸 زندگی امام زمانی هم آسونه هم سخته... 💍 تجمل در ازدواج فرهنگ میشه و این خطرناکه... 💞@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
🌉 #رمان شب #بدون_تو_هرگز ۹ غذای مشترک 🍲 🔹اولین روز زندگی مشترک، بلند شدم تا غذا درست کنم. من همیش
🎑 شب ۱۰ دستپخت معرکه 👌🏼 🍲 🔹 علی چند لحظه مکث کرد ... زل زد توی چشم هام ... - واسه این ناراحتی و می خوای گریه کنی؟ ...😊 🔸دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم و زدم زیر گریه ... آره ... افتضاح شده ...😭 با صدای بلند زد زیر خنده ..😄 با صورت خیس، مات و مبهوت خنده هاش شده بودم. رفت وسایل سفره رو برداشت و سفره رو انداخت. 🔸 غذا کشید و مشغول خوردن شد ... یه طوری غذا می خورد که اگه یکی می دید فکر می کرد غذای بهشتیه !🙄 یه کم چپ چپ ... زیرچشمی بهش نگاه کردم. می تونی بخوریش؟ ... خیلی شوره ها! نه؟! چطوری داری قورتش میدی؟🤔 🔸از هیجان پرسیدن من، دوباره خنده اش گرفت. 🔷گفت خیلی عادی ... همین طور که می بینی ... تازه خیلی هم عالی شده ... دستت درد نکنه ...😋😊 - مسخره ام می کنی؟ 😢 - نه به خدا ... 😕😣 چشم هام رو ریز کردم و به چپ چپ نگاه کردن ادامه دادم ... جدی جدی داشت می خورد!😧 کم کم شجاعتم رو جمع کردم و یه کم برای خودم کشیدم ... 🔸گفتم شاید برنجم خیلی بی نمک شده، با هم بخوریم خوب میشه. 🔸 قاشق اول رو که توی دهنم گذاشتم ... غذا از دهنم پاشید بیرون ... سریع خودم رو کنترل کردم! و دوباره همون ژست معرکه ام رو گرفتم نه تنها برنجش بی نمک نبود که ... اصلا درست دم نکشیده بود!😞 مغزش خام بود ... دوباره چشم هام رو ریز کردم و زل زدم بهش ... حتی سرش رو بالا نیاورد که منو ببینه. 🔷 مادر جان گفته بود بلد نیستی حتی املت درست کنی ... 🍳 سرش رو آورد بالا ... با محبت بهم نگاه می کرد ... - برای بار اول، کارت عالی بود 👌 🔸اول از دست مادرم ناراحت شدم که اینطوری لوم داده بود ... 😞 اما بعد خیلی خجالت کشیدم ... شاید بشه گفت ،برای اولین بار، اون دختر جسور و سرسخت، داشت معنای خجالت کشیدن رو درک می کرد ...😓 ادامه دارد.... 🌹@Gilan_tanhamasir
🌠 شب ۱۱ " فرزند کوچک من " 🔹 هر روز که می گذشت علاقه م بهش بیشتر می شد... ⭕️ لقبم "اسب سرکش" بود ... و علی با اخلاقش، این اسب سرکش رو رام کرده بود ... 🔸چشمم به دهنش بود ،تمام تلاشم رو می کردم تا کانون محبت و رضایتش باشم ... 🔹من که به لحاظ مادی، همیشه توی ناز و نعمت بودم می ترسیدم ازش چیزی بخوام ... ✅ علی یه طلبه ساده بود ... می ترسیدم ازش چیزی بخوام که به زحمت بیوفته ... چیزی بخوام که شرمنده من بشه... هر چند، اون هم برام کم نمیذاشت. مطمئن بودم هر کاری که برام می کنه یا چیزی برام می خره، تمام توانش همین قدره ... 🔶خصوص زمانی که فهمید باردارم😌 اونقدر خوشحال شده بود که اشک توی چشم هاش جمع شد... 🔹 دیگه نمی گذاشت دست به سیاه و سفید بزنم ... 🔴 این رفتارهاش حرص پدرم رو در می آورد👌 مدام سرش غر می زد که تو داری این رو لوسش می کنی نباید به زن رو داد ... اگر رو بدی سوارت میشه و... 🔸اما علی گوشش بدهکار نبود ... منم تا اون نبود تمام کارها رو می کردم که وقتی برمی گرده، با اون خستگی، نخواد کارهای خونه رو هم بکنه☺️ 🔹فقط بهم گفته بود از دست احدی، حتی پدرم، چیزی نخورم و دائم الوضو باشم و... منم که مطیع محضش شده بودم. باورش داشتم ... 🔸9 ماه گذشت ... ✳️ 9 ماهی که برای من، تمامش شادی بود😊 اما با شادی تموم نشد ... وقتی علی خونه نبود، بچه به دنیا اومد ... 🔸مادرم به پدرم زنگ زد تا با شادی خبر تولد نوه اش رو بده اما پدرم وقتی فهمید بچه دختره با عصبانیت به مادرم گفت: لابد به خاطر دختر دخترزات ،مژدگانی هم می خوای؟😤 و تلفن رو قطع کرد ... ⭕️مادرم پای تلفن خشکش زده بود ... و زیرچشمی با چشم های پر اشک بهم نگاه می کرد ... ادامه دارد.... 🌹@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷🔹پیشنهاد برای بهره برداری بیشتر از دعای 🔸 قبل از مراسم دعای عرفه یک بار آن را مطالعه کنید و روش صحبت اولیای الهی رو با پروردگار آموزش ببینید 📿@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
🔷🔹پیشنهاد #استاد_پناهیان برای بهره برداری بیشتر از دعای #عرفه 🔸 قبل از مراسم دعای عرفه یک بار آن را
ان‌شاءالله از حالا تا فردا همه اعضای کانال دعای عرفه رو مطالعه کنن 🌹میتونید بخش های زیبای این دعا رو برای ما ارسال کنید تا با سایر تنهامسیری ها به اشتراک گذاشته بشه ☺️👌
✨اعمال مهم شب و روز عرفه 📿@Gilan_tanhamasir