eitaa logo
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
761 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
63 فایل
🌿🌾 اینجا ؛ تنها مسیر گیلان🌾🌿 ✨جهت ظهور تنها منجی عالم لطفا صلوات✨ همه دنیا یک لحظه است لحظه ای در برابر ابدیّت ارتباط با ادمین کانال:👇👇 @rahim_faraji @adrekni1403 http://eitaa.com/joinchat/1390084128Cd05a9aa9c5
مشاهده در ایتا
دانلود
زیارت+عاشورا+با+صدای+علی+فانی.mp3
28.44M
🖤زیارت عاشورا 🎙 علی فانی 💖 هدیه میڪنیــم به ارواحنافداه 🔸روز نوزدهم 🔘شروع چله: ۱۴۰۰/۵/۱۹ 🖤@Gilan_tanhamasir
📸 رئیس‌جمهور و اعضاء هیئت دولت در نخستین روزهای فعالیت دولت سیزدهم صبح امروز (شنبه) با حضور در حسینیه‌ی امام خمینی(ره) با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دیدار کردند. ۱۴۰۰/۶/۶ ❇️@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
📸 رئیس‌جمهور و اعضاء هیئت دولت در نخستین روزهای فعالیت دولت سیزدهم صبح امروز (شنبه) با حضور در حسینی
اهم محورهای بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار رئیس‌جمهور و هیات دولت سیزدهم 🔻 تمجید از اخلاص، مجاهدت، روش اسلامی و مردمی شهیدان رجایی و باهنر به عنوان درسی برای تمامی مسئولان 🔹 اولین توصیه رهبر انقلاب به دولت سیزدهم برای استفاده از هر لحظه این چهار سال با توجه به گذر شتابان زمان 🔸 تاکید بر لزوم استفاده از همه امکانات زمانی برای جلوگیری از تضییع وقت متعلق به مردم و اسلام 🔹 لزوم تمرکز دولت بر بازسازی انقلابی، عقلانی و فکورانه در همه عرصه‌های مدیریتی کشور 🔺 سخن گفتن از اهمیت همراهی توامان انقلابی بودن با عقلانیت به عنوان شیوه صحیح جمهوری اسلامی از اول کار تا امروز 🔻 تقدیر از سفر روز جمعه رئیس جمهور به استان خوزستان و حضور بی واسطه میان مردم به عنوان جلوه‌ای از مردمی بودن 🔸ضرورت اتخاذ سبک زندگی مردمی و پرهیز از مَنش های اشرافیگری و نگاه از بالا به مردم 🔹 تاکید بر پرهیز از ایراد سخنان نامناسب و خلاف واقع که موجب ناامیدی مردم می شود و اشاره به در میان گذاشتن مسائل و مشکلات و راه حل آن ها با مردم 🔺 اشاره به عقب بودن کشور در زمینه عدالت و لزوم پیوست عدالت داشتن مصوبات، لوایح و بخشنامه‌های دولت 🔻 قرار داشتن اساس حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی بر اقامه‌ی عدل، همچون آموزه‌های همه ادیان 🔸 آسیب دیدن اعتماد و امید مردم به دولت و لزوم ترمیم آن و اشاره به اعتماد مردم به عنوان بزرگترین سرمایه دولت 🔹 اهمیت یکی بودن حرف و عمل مسئولین برای جلب اعتماد مردم 🔹توصیه به تعیین نمودن روزشمار برای وعده‌های دولت و تعقیب مداوم آنها 🔸 لزوم جلوگیری از احساس رهاشدگی در کشور برای پیشبرد سیاست‌های دولت و اهمیت نمایش اراده و تصمیم گیری دولت در عمل 🔹اثرات مثبت استفاده از جوانان در بدنه دولت از جمله از بین بردن احساس انسداد و همچنین فراهم آمدن ذخیره ارزشمندی برای آینده مدیران کارکشته 🔸 یادآوری مجدد بدعهدی آمریکایی‌ها در عمل نکردن به تعهدات خود در برجام و تفاوت نداشتن دولت کنونی آمریکا با دولت قبلی این کشور 🔹 تشبیه آمریکا در پشت صحنه سیاست خارجی خود به یک گرگ درنده که برخی مواقع به یک روباه حیله‌گر تغییر می کند 🔸سخن گفتن از برادری ایران با مردم افغانستان و بیان اشتراک دینی و فرهنگی مردم دو کشور 🔹ابراز تاثر نسبت به مصیبت های افغانستان و تبیین نقش آمریکا در سختی ها و حوادث این کشور و همچنین حادثه کشتار روز پنجشنبه 🔸آگاهی بخشی در خصوص اشغالگری، ظلم و جنایات آمریکا در قبال افغانستان در ۲۰ سال اخیر همچون بمباران مجلس عروسی و عزا، زندانی کردن افراد و افزایش ده ها برابری تولید مواد مخدر 🔺تاکید بر طرفداری ایران از مردم و ملت افغانستان و دعا برای تبدیل وضع ملت افغانستان به بهترین وجه از جانب خداوند متعال 🇮🇷@Gilan_tanhamasir
🔴 اولين اقدام انقلابي وزير جوان كار... 🔹با دستور دكتر عبدالملكي، مدير عامل سابق شستا / ١٥ نفر از مشاورين نجومي بگير شستا و معاون امور هلدينگهاي شستا (باجناق حسين فريدون) اخراج شدند . 🔹زير جوان كار در اولين اقدام انقلابي قابل تحسين ، امروز دستور اخراج ١٥ نفر از مشاورين بيكار رضواني فر با حقوقهاي بيش از ٢٠ ميليون توماني را صادر نمود . 🔹همچنين معاون امور هلدينگهاي شستا (سعيد كاردار) باجناق حسين فريدون و فردي بسيار ثروتمند! در اقدامي انقلابي با دستور وزير كار اخراج شد . 🔹بايد ديد در روزهاي آينده تحولات شستا و مبارزه با فساد در اين شركت باز هم ادامه خواهد داشت؟ ❇️@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚠️راحت طلبی ☢اگر راحتی و بی مسئولیتی درخانه، جوان رادر برگیرد،احتمال اینکه اورا به سوی زندگی متاهلی سوق دهد ،بسیار کم است❗️ 🌹 @Gilan_tanhamasir
1_543658326.mp3
2.5M
☝️🏻 ◀️ سنت‌های الهی در امر ازدواج 🎤 👌 🌹@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت56 بعد از نیم ساعت کار، مادر سوگند میوه به دست وارد ش
آرش دوباره پیام داد: چه آرامشی در من است وقتی می ایی…و چه آشوبم بی تو !دور نشومرا از من نگیر … من حوالی تو بودن را دوست دارم.با دیدن پیام آخرش اشکم چکید. گوشی را گذاشتم کنار و دراز کشیدم.کاش پیام نمیداد.خدارو شکر که اسرا هنوز به اتاق نیامده بود، راحت می توانستم گریه کنم.باید خودم را کنترل می کردم.پتو راروی سرم کشیدم و شروع کردم به صلوات فرستادن. نمیدانم چقدر طول کشید یا چند تا فرستادم. آنقدری بود که لبهایم خشک شد. ولی من اهمیتی ندادم و ادامه دادم. انگارجنگی درونم صورت گرفته بود. که آخرش خواب از راه رسید. صبح با صدای آلارم گوشی‌ام بیدارشدم. یک لحظه فکر کردم نکند خواب دیده‌ام که آرش پیام داده.گوشی‌ام را باز کردم و نگاه کردم. نه، خواب نبود. پیام ها را خواندم. دوباره منقلب شدم، صدا دار نفسم را بیرون دادم وبرای وضو از تخت پایین آمدم. مادر و اسرا در سالن نماز می خواندند. به اتاق مادر رفتم وبعد از نماز کلی دعا وگریه کردم، از خدا خواستم قدرت روحی به من بدهد. شنیده بودم که اگر هر کس با نفسش مبارزه کند قدرت روحی پیدا می کند. از خدا خواستم که کمکم کندتا بتوانم مبارزه کنم. در مترو پیام فرستادن آرش را، برای سوگند پیامکی گفتم. وقتی به خیابان دانشگاه رسیدم دیدم سوگند زنگ زد و گفت: – الان کجایی؟ با تعجب گفتم: –سلامت کو؟ ــ سلام. کجایی؟ ــ نزدیکم، یه دقیقه دیگه می رسم. ــ خیلی جدی گفت: – همونجا وایسا تکون نخور امدم. ــ اتفاقی افتاده؟بدون این که سوالم را جواب بدهد گوشی را قطع کرد و من حیران ماندم. چند دقیقه ایی همانجا ایستادم که دیدم با سرعت بالابه طرفم می آید.نفس نفس زنان به من رسید. دستم را گرفت و کشید دنبال خودش.مسیرش بر خلاف مسیردانشگاه بود.با نگرانی پرسیدم:– سوگند میگی چی شده یا می خوای نصف جونم کنی؟به پیچ خیابان که رسیدیم پشت سرش را نگاه کرد و نفس راحتی کشید.–بریم مترو. اخم هایم رانشانش دادم.–کسی دنبالته؟ــ با تعجب گفت: –دنبال من نه، دنبال تو.ــ چشم هایم گرد شدند و گفتم: –کی؟ــ آرش.دستم را از دستش بیرون کشیدم و گفتم:– درست حرف بزن ببینم چی میگی. ــ سرعت قدم هایش را کمتر کرد.– وقتی رسیدم دانشگاه، تازه پیامت رو خوندم. بعدش آرش امد سراغت رو از من گرفت، پرسید امروز میای یا نه.منم چون پیامت رو خونده بودم.گفتم معلوم نیست. چند بارهم امد خیابون رو نگاه کردو رفت. منم تو یه فرصت مناسب جوری که متوجه نشه بیرون زدم.– خب که چی؟ ــ اولا: کچی نه و بز. دوما: امروز نمیریم دانشگاه. با صدای بلند گفتم:– نمیریم؟اخم کرد.– راحیل نریم بهتره. ممکنه یه حرفی چیزی بگه تو رو هوایی کنه، بابا تازه حال و هوات یه کم درست شده، حرف من رو گوش کن و نرو. اصلا بیا من می برمت یه جای خوب که به صدتا دیدن آرش بی‌ارزه.همه ی حرف هایش را قبول داشتم ولی این دل لعنتی را چه می کردم. سرم را پایین انداختم و زیر لب گفتم: –کاش حداقل یه کلاس رو می رفتیم.دستش را گذاشت پشت کمرم وبه طرف مترو هدایتم کرد.– مقاومت کن راحیل. دیگه پای رفتن نداشتم، می خواستم بگویم حداقل بروم خودم از دور ببینمش. ولی خودم می دانستم کار عبثی بود. پاهایم التماسم می کردند برای برگشتن ومن وقتی اهمیتی ندادم انگارانرژی‌ام به طوریک جا تخلیه شد. سوارقطار که شدیم پرسیدم:–کجا میریم؟ــ با لبخند گفت: –یه جایی که سر ذوق میای.ــ کجا؟ ــ باغ گیاه شناسی. بلیطش رو یکی از مشتریا دیروز آورد.منم دیدم تو اهلشی...یه چشمکی زدو ادامه داد...گفتم امروز بعد از دانشگاه بریم. حالا یه چند ساعت زودتر میریم.تازه وقت بیشتری هم داریم. فقط چون سه تا بلیط داریم می خوای بگو دختر خالتم بیاد.نگاهی به ساعتم انداختم و گفتم شاید الان خواب باشه.گوشی رابرداشتم و به سعیده زنگ زدم. با این که خواب بود ولی از دعوتمان استقبال کردو گفت میاد.. اسم آخرین ایستگاه مترویی که باید پیاده می شدیم را گفتم. او هم گفت که زود خودش را می رساند.وقتی از ایستگاه مترو بیرون امدیم هنوز سعیده نیامده بود. سوگند گفت: –برم شیرو کیک بگیرم بخوریم. آب پرتقال بگیرم یا شیر می خوری؟–واسه خودت بگیر من نمی خورم.با ناراحتی به طرفم امد.–راحیل، تازه به غذا خوردن افتاده بودی، ببین با یه پیام چه بلایی سرت آورد.بهش این اجازه رو نده. به هیچ کس اجازه نده. از حرفش جان گرفتم و لبخند زورکی زدم.–به یه شرط می خورم، که تو مهمون من باشی.خنده ایی کرد و گفت: –باشه.رفتم مغازه ونایلونی پر از کیک و کلوچه و شیرو آب میوه خریدم.وقتی برگشتم دیدم سعیده هم امده. داخل ماشین نشستیم ونایلون را به دست سوگند دادم.نگاهی به نایلون کردو گفت: –بیچاره شوهرت...آخه این چه وضع خریدکردنه...حواست باشه طرف پول دار باشه ها، وگرنه با این ولخرجیهای تو، حتما به سال نکشیده طلاقت میده. ✍ ... 💐@Gilan_tanhamasir
🌺 امام حسین علیه‌السلام شناسنامه‌ی ماست... داشتیم پیکر شهدامون رو با کشته‌های بعثی تبادل می‌کردیم که ژنرالِ عراقی گفت:چند تا شهید هم ما پیدا کردیم، تحویل‌تون میدیم. یکی از شهدایی که عراقی‌ها پیدا کرده بودند، پلاک نداشت. سردار باقرزاده پرسید: از کجا می‌دونید این شهید ایرانیه اینکه هیچ مدرکی نداره! ژنرال بعثی گفت: با این شهید یک پارچه قرمز رنگ پیدا کردیم که روی اون نوشته بود: یا حسین شهید... فهمیدیم ایرانیه 🌹منبع: آسمان مال ماست ( کتاب تفحص) صفحه ۳۷ 🌹@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبح شد.... باز هم آهنگ خدا می‌ آید..☺️ چه نسیمِ خنکی، دل به صفا می آید به نخستین نفسِ بانگِ خروس سحری زنگِ دروازه ی دنیا به صدا می آید👌 سلاااام صبح بخیر 🌸🍃@Gilan_tanhamasir
زیارت+عاشورا+با+صدای+علی+فانی.mp3
28.44M
🖤زیارت عاشورا 🎙 علی فانی 💖 هدیه میڪنیــم به ارواحنافداه 🔸روز بیستم 🔘شروع چله: ۱۴۰۰/۵/۱۹ 🖤@Gilan_tanhamasir