eitaa logo
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
804 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3هزار ویدیو
60 فایل
🌿🌾 اینجا ؛ تنها مسیر گیلان🌾🌿 ✨جهت ظهور تنها منجی عالم لطفا صلوات✨ همه دنیا یک لحظه است لحظه ای در برابر ابدیّت ارتباط با ادمین کانال:👇👇 @rahim_faraji @adrekni1403 http://eitaa.com/joinchat/1390084128Cd05a9aa9c5
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✍️وصیت نامه بسیار عجیب یک شهید: به مردم بگویید (عج) پشتوانه‌ی این انقلاب است. بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقه‌ی کردستان عراق بودیم که به‌ طرز غیرعادی جنازه‌ی شهیدی را پیدا کردیم. از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم، داخل کیف، وصیت‌نامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود. در وصیت‌نامه نوشته بود : من سیدحسن بچه‌ی تهران و از لشکر حضرت رسول (ص) هستم... پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند. اهل بیت، شهدا را دعوت می‌کنند... پدر و مادر عزیزم! من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت می‌رسم. جنازه‌ام هشت سال و پنج ماه و 25 روز در منطقه می‌ماند. بعد از این مدت، جنازه‌ی من پیدا می‌شود و زمانی که جنازه‌ی من پیدا می‌شود، امام خمینی در بین شما نیست. این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما می‌گویم. به مردم دلداری بدهید. به آن‌ها روحیه بدهید و بگویید که امام زمان (عج) پشتوانه‌ی این انقلاب است. بگویید که ما فردا شما را شفاعت می‌کنیم . بگویید که ما را فراموش نکنند. بعد از خواندن وصیت‌نامه درباره‌ی عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم. دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و 25 روز از آن گذشته است. ✍️راوی: سردار حسین کاجی منبع 📚: برگرفته از کتاب خاطرات ماندگار؛ ص192 تا 195 🌷@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
26.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷سلیمانی ابومهدی، ابومهدی سلیمانی ▪️استقبال شورانگیز جوانان عراقی از مداحی عربی حاج محمود کریمی درباره شهیدسپهبد حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس ۱۴۰۰/۶/۱۱ حسینیه داود عاشور بصره 🥀@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
🌷سلیمانی ابومهدی، ابومهدی سلیمانی ▪️استقبال شورانگیز جوانان عراقی از مداحی عربی حاج محمود کریمی در
🎥 حمله به سه مداح ایرانی به‌خاطر حضور در مشهورترین حسینیه بصره 🔹میثم مطیعی، محمود کریمی و مجید بنی‌فاطمه به دعوت شیعیان بصره در مشهورترین حسینیه این شهر نوحه‌خوانی کردند. 🔹برخی رسانه‌ها در نقد حضور مداحان ایرانی در این حسینیه با توجه به شرایط کرونایی می‌گویند که چرا مطیعی در ایران جلسه خود را لغو کرد یا چرا کریمی در جلسه خود اعلام کرد اگر دستورالعمل‌ها رعایت نشود، مداحی را قطع می‌کند، اما در بصره با این شرایط مداحی می‌کنند. 🔹باید گفت دستورالعمل‌های وضع شده برای عزاداری محرم از سوی ستاد کرونای ایران و برگزاری مراسم در داخل کشور بود. در عراق هیچ دستورالعملی برای برپایی مراسم وجود ندارد و مداحان ایرانی، تابع قوانین کشوری‌اند که مهمان آنها هستند.
🔰اعلام برنامه نهمین عالم عامل و مجاهد نستوه 🔹حضرت آیت الله شیخ رحیم عباسی ره 📆 یکشنبه ۱۴شهریورماه مصادف با ۲۷محرم الحرام . 🕌حوزه علمیه صاحب الزمان عج -مسجد گلشن حوزه علمیه صاحب الزمان عج_بیت آن مرحوم ☔️@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 کسب کاروان پارالمپیک با درخشش ورزشکاران گیلانی 🔹 تیم ملی ایران، پرافتخارترین تیم تاریخ والیبال نشسته دنیا، در فینال مسابقات پارالمپیک با برتری مقابل تیم کمیته پارالمپیک روسیه قهرمان شد. 🔸لازم به ذکر است در ترکیب تیم ملی و از استان گیلان حضور داشتند. میثم علیپور متولد ومرتضی مهرزاد متولد می باشند. ☔️@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت63 بعد نگاهم کردوسرش را کمی به طرفم مایل کردو آرام گف
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 به اسرا گفتم تابلو را روبروی تختم نصب کند. تا هر روز ببینمش. نمیدانم چرا از این شعر انرژی می گرفتم. اسرا که برای میخ آوردن رفت، مامان آمد وپرسید:–اسرا میخ رو واسه چی میخواد؟ وقتی ماجرای تابلو رابرای مامان توضیح دادم. نگاه عمیقی به تابلو انداخت و گفت: –شعرهای شمس تبریزی رو دوست داری؟باسر جواب مثبت دادم و گفتم: –خیلی دل نشینن. سر سفره ی هفت سین منتظرتحویل سال نشسته بودیم، نگاهی به پایم انداختم و رو به مادر گفتم: – یعنی راسته میگن سالی که نکوست از بهارش پیداست؟ مادر نگاه من را دنبال کرد و با دیدن پایم لبخندی زدو گفت: –این ضرب المثل در مورد این چیزا نیست. قدیما وقتی فصل بهار بارندگی خوب بود یا کم بود، این رو می گفتند. منظورشون این بود اگه بارندگی زیاد باشه اون سال، سال خوبیه و فراوونیه.می دونستی این ضرب المثل ادامه هم داره؟ باتعجب گفتم: – واقعا؟ــ ادامش میشه، ماستی که ترشه از تغارش پیداست.خندیدم و گفتم: – یعنی قدیما از روی ظرف ماست می فهمیدند ترشه؟ــ دقیقا. ماست های ترش و خیلی چربی بسته رو می ریختند داخل ظرفهای بزرگ سفالی که بهش تغار می گفتند، این ماستها قیمت ارزون تری داشتند. کسایی که وضع مالی خوبی نداشتند اون ماست رو می خریدند.ــ وای! چقدر صاف و ساده بودند و تو کاسبیشون، صداقت داشتند. مادر آهی کشید و گفت: –قدیما کاسبی مقدس بود. همون بازاریها، توی مسجدِ بازار، واسه جوانترها که می خواستند وارد بازار بشن کلاس چطور کاسبی کردن و اخلاقیات می گذاشتند. قدیم ها خیلی براشون مهم بود که قرونی اینور اونور نشه و مشتری راضی باشه. الانم تو غصه پات رو نخور، دوهفته دیگه خوب میشه و بعدشم اصلا یادت میره یه روزی پات اینجوری شده بوده.ما خودمون زندگیمون رو می سازیم با رفتار و انتخاب هامون. زیاد به این ضرب المثل ها توجه نکن. بعد از تحویل سال و تبریک و روبوسی. از مادر پرسیدم:–مامان موقع تحویل سال چه دعایی کردید؟بالبخندگفت: –خیلی دعاها. با اصرارخواستم کمی از دعاهایی که کرده رابرایم بگوید.نفسش رابیرون دادو گفت:–برای درکمون، برای آگاهیمون، برای شعورمون، برای پیداکردن خودمون. اسراخندیدوگفت:–مامان جان این الان دعا بود یا توهین؟ مادر هم خندید.–برای دیدن ودرک واقعیت به همه‌ی اینها نیازه دخترم. اگه نباشند یا کم باشن سردرگم میشیم، وَ وای از این سردرگمی... مادر هدایایی برای من و اسرا خریده بود. وقتی هدیه ی کادو پیچم را باز کردم با دیدن کتاب دیوان شمس تبریزی گل از گلم شکفت و با شوق گفتم:– وای مامان این عالیه، کی فرصت کردید خریدینش؟ مامان فقط در جوابم لبخند زد. ــ ممنونم، خیلی خوشحال شدم. اسرا با تعجب گفت: –نگا مامان اصلا لباس ها به چشمش نیومد، دوباره به هدیه ها نگاه کردم، همراه کتاب یک دست لباس شیک خانگی هم بود. تقریبا شبیه لباس اسرا، ولی با کمی تغییردررنگ وطرح گلهای رویش. لبخندی زدم و گفتم:– همون موقع واسه منم خریده بودید؟ حالا معنی اون چشم ابرو آمدنتون به هم رو فهمیدم. مامان شما همیشه خوش سلیقه اید. هدیه ی اسرا هم یه عطر خوش بو بود.آن شب خاله و دایی و عموها برای عید دیدنی امدند. مادر ازآنها عذر خواهی کردو گفت: –تا وقتی راحیل بهترنشده نمی تونم بازدیدتون رو پس بدم.و به اصرارهای من هم که گفتم تنها می مانم و با کتاب جدیدم مشغول می شوم توجهی نکرد. بعد از رفتن مهمان ها با کمک اسرا روی تختم دراز کشیدم و به تابلوی روبه رویم چشم دوختم.با صدای پیامک گوشی‌ام که روی میز کنار تختم بود برداشتمش و بازش کردم پدرریحانه بود. عید را تبریک گفته بود. من هم برایش یک پیام تبریک فرستادم. بعد سراغ کانالها رفتم و نیم ساعتی مطالبشان راخواندم.چشم هایم خسته شدند، تصمیم گرفتم کمی بخوابم. همین که خواستم گوشی را سر جایش بگذارم، پیامی آمد.با دیدن اسم آرش، ضربان قلبم بالا رفت و به سختی بلند شدم نشستم، زل زده بودم به گوشی، آب دهانم را قورت دادم و پیام را باز کردم. چقدر قشنگ نوشته بود: "نوروز هيچ عيدي برايم ارزشمند تر از حضورتو نيست. عیدت مبارک." خیره ماندم به نوشته اش، دلم می خواست جوابش را بدهم ولی همان لحظه چشمم به پایم افتاد. گوشی ام را خاموش کردم و دراز کشیدم. فکرش خواب را از سرم پراند. آخرهم سنگینی بغضم بودکه خوابم کرد... ✍ ... ✿○○••••••══ 💐@Gilan_tanhamasir ═══••••••○○✿ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍 قطب شمال در مرز روسیه و کانادا به مدت 30 ثانیه به این بزرگی بالا میاد و بعد برای 5 ثانیه جلوی را می گیرد و سپس بلافاصله غروب می کند‌. فوق‌العاده زیباست. 👌 دیدنش خالی از لطف نیست.😊💐 🌷@Gilan_tanhamasir
سلااااااام دوستان و همراهان گرامی🌹 صبح دومین روز هفته تون بخیر و نیکی باد💐 امیدوارم که خیرات و برکات فراوانی، روزی این روز و هر روز شما باشد🌺☺️ لبخند بر لب، امید در دل، با عزمی استوار💪 پیش به سوی ساختن روزی زیبا و لذت بخش برای خودمون و خانواده مون👌 برقرار و شاد باشید😊🌹
ziyarat-ashura-011.mp3
12.64M
قرائتـــ زیارت عــاشـورا با نوای حاج میثم مطیعی ، هدیه میڪنیــم به ارواحنافداه ❤️🌹 🔸 روز بیست و هفتم 🔘شروع چله: ۱۴۰۰/۵/۱۹ 🖤@Gilan_tanhamasir
❇️ پیام تشکر رهبر انقلاب اسلامی از کاروان کشورمان در ۲۰۲۰ توکیو 🔸 با پایان کار کاروان وزرشی ایران در پارالمپیک ۲۰۲۰ توکیو، حضرت در پیامی از کاروان کشورمان تشکر کردند. 🔹متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است: بسمه تعالی از کاروان سرافراز پارالمپیک که بار دیگر با مدال آوری خود، ملت ایران را خوشحال کردند صمیمانه تشکر میکنم. سیّدعلی خامنه‌ای ۱۴۰۰/۶/۱۳ کاروان ایران در پارالمپیک ۲۰۲۰ توکیو موفق به کسب ۲۴ مدال (۱۲ طلا، ۱۱ نقره و ۱برنز) شد. 🇮🇷@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌀 منشاء معضلات فضای مجازی؟ فضای مجازی مانند بسیاری از فناوری هایی که تا امروز بشر به وجود آورده و وارد زندگی خود کرده و مشکلات و معضلات متعددی به دنبال داشته است. این معضلات که در برخی مواقع به بیماری های فردی و اجتماعی تبدیل می‌شوند ناشی از درک نامناسب فناوری و امکانات مرتبط با آن است. 📚 راهنمای فرزندپروری در عصر دیجیتال 🌐@Gilan_tanhamasir
♦️موافقت دولت عراق با حضور ۳۰ هزار ایرانی در مراسم اربعین 🔹در نشست امروز کابینه وزیران دولت عراق به ریاست «مصطفی الکاظمی» نخست وزیر این کشور، با ورود ۳۰ هزار و ده هزار نفر از زائران کشورهای عربی و سایر کشورها برای شرکت در مراسم اربعین موافقت شد. 🔹این زائران فقط می‌توانند از طریق مرز هوایی و با در دست داشتن تست منفی PCR با تاریخ کمتر از ۷۲ ساعت قبل از ورود به عراق می‌توانند در امسال شرکت کنند. 🌹@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت64 به اسرا گفتم تابلو را روبروی تختم نصب کند. تا هر ر
با آلارم گوشی‌ام برای نماز بیدار شدم، با کمک عصایی که کمیل آورده بود بلند شدم و وضو گرفتم وکنار تختم سجاده ام را پهن کردم و نمازم را خواندم. بعد باخودم فکر کردم کلا گوشی ام را خاموش کنم وکناربگذارمش، تا اگر آرش پیامی فرستاد نبینم. ولی اگر دیگران دلیلش را پرسیدند چه بگویم؟ یا اگرکاری پیش آمدکه مجبوربه استفاده بودم چه... قدیم هاچقدرمردم بدون موبایل راحت زندگی می کردندوآرامش داشتند. یا می توانم یک ترم مرخصی بگیرم و به دانشگاه نروم...آن هم نمی شود باید دلیل محکمی برای مرخصی داشته باشم..البته این کارها پاک کردن صورت مسئله است. بایدبتوانم مشکلم را حل کنم. پاهایم را دراز کردم و تکیه دادم به تخت و خیره شدم به مهر...خیلی راهها ازذهنم می آمدو می رفت، ولی نتیجه ایی نداشت.قرآن را برداشتم و بازش کردم. سوره جاثیه آمد. نگاهی به معنی آیه انداختم، آیه ی 15 بود. نوشته بود: ✨✨" هرکس کار شایسته کند به سود خود اوست،وهر که بدی کند به زیانش باشد.سپس به سوی پروردگارتان برگرداننده می شوید." بارها و بارها خواندمش و به این نتیجه رسیدم که باید بیشتر روی خودم کار کنم و صبور باشم. وبرای این صبور بودن باید ذهنم را کنترل کنم، بلند شدم و روی تختم دراز کشیدم و تسبیح به دست شروع به ذکر گفتم. ✅ ذکر چقدر راهکار خوبی است برای . با احساس حرکت دستی روی موهایم چشم هایم را باز کردم. مادرم بود، با لبخند گفت: –صبحانه نخوردیم که بیدار شی با هم بخوریم. دست هایش را با دو دستم گرفتم و ماچ آبداربه رویشان زدم و گفتم:– سلام صبح بخیر.خیلی خوابیدم؟ او هم با پشت دست صورتم رو ناز کردو گفت: –سلام دخترگلم، ساعت ده به نظرت خیلیه؟ــ اره خوب، اینجوری حسابی پشتم باد می خوره. نیم خیز شدم و گفتم:– از امروز باید یه برنامه واسه خودم بنویسم که تا آخر تعطیلات یه خروجی خوب داشته باشم. مامان درحال بلند شدن از روی تختم گفت:– چی ازاین بهتر.بعد از صبحانه کتابهایی که باید می خواندم را روی میز کنار تختم گذاشتم همینطور کارهای خیاطی ام و اذکاری که برای صبر بیشتر می خواستم تکرارکنم را نوشتم و کنار کتاب هایم گذاشتم. نزدیک ظهر بود که گوشی‌ام زنگ خورد، سوگند بود، خیلی هم شاکی، چون قرار بود فردای روزی که تصادف کردم به خانه شان بروم و کارم را نشانش دهم. با اعتراض گفتم: –به جای این که من شاکی باشم توهستی؟ اصلا سراغی می گیری که چه بلایی سرم امده. با نگرانی پرسید: –اتفاقی افتاده؟باور کن راحیل تا نیم ساعت قبل سال تحویل مشغول دوخت و دوز بودم.سرمون خیلی شلوغ بود.دلم برایش سوخت و دیگر چیزی نگفتم، فقط داستان تصادفم را تعریف کردم. خیلی ناراحت شدو گفت: –سارا امده اینجا، خواستم بگم تو هم با سعیده بیا دور هم باشیم.با این اوضاع ما میاییم اونجا. سارا گوشی را گرفت و چند دقیقه ای با هم صحبت کردیم و بعد دعوتش کردم که با سوگندحتما بیاید. اسرا که وسط تلفن من امده بود داخل اتاق، لبش را به دندان گرفت و گفت: –ناهارو افتادن نه؟خنده ایی کردم و گفتم: –آره دیگه، به مامان میگی سه تا مهمون داریم. سعیده رو هم زنگ بزن بیاد.اسرا با هیجان نگاهی به اتاق انداخت وبه صورت نمایشی چنگی به صورتش زدو گفت: –وای! خاک برسرم، اتاق رو نگاه کن، حسابی به هم ریخته، بعد با عجله بیرون رفت. طولی نکشیدکه برگشت و شروع به مرتب کردن اتاق کرد.وقتی بچه ها امدند با دیدن انگشت پایم باتعجب گفتند: –چرا گچ نداره؟ ما ماژیک آورده بودیم روش یادگاری بنویسیم. –آخه سخته انگشت رو گچ بستن، واسه همین اینو بستن. موقع نماز همه رفتند برای وضو و من چون وضو داشتم همانجا کنارتختم سجاده ام را انداختم تانمازم را بخوانم. سارا بسته ی کادو شده ایی را از کیفش درآورد و گفت: –راحیل جان قابل تو رو نداره.باتعجب نگاهش کردم و گفتم: –این چه کاریه آخه، کادو واسه چی؟ با مِنو مِن گفت: –دیگه همین جوری گفتم اولین باره میام دست خالی نباشم. اشاره کردم به دسته گل کوچکی که آورده بود و گفتم:– همین بس بود دیگه، اینجوری شرمنده میشم.با خجالت گفت: – نه بابا، دشمنت شرمنده.بعد فوری کادو را برداشت و گفت: –اشکالی نداره بزارم توی کمدت؟ اگه میشه بعدا بازش کن. مشکوکانه نگاهش کردم و گفتم: –نه چه اشکالی داره. دستت درد نکنه.بعد ازخوردن ناهار سوگند گفت: – حالا که تو ناقص شدی و خونه نشین. می خوای چند روز یه بار بیام خونتون وبقیه خیاطی رو بهت بگم؟ــ نه، اینجوری اذیت میشی، بزار بعد تعطیلات.ــ باشه، هر جور راحتی. سعیده گفت: – اگه خواستی بری من می برمت، اصلا غمت نباشه.ــ نه، سعیده جان، بمونه بعداز تعطیلات بهتره.سارا از وقتی کادو را داده بوددر فکر بود. اشاره ایی کردم و پرسیدم:– خوبی؟ لبخندی زدو گفت: –ممنون بعد یهو بلند شدو گفت:– من دیگه برم. ✍ .. 💐@Gilan_tanhamasir
🌙 📌 رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: « من کثرت صلاته بالیل حسن وجهه بالنهار؛ هر که بیشتر نماز شب بخواند هنگام روز است.» 📒 نهج الفصاحه ص ۵۸۰ ⛅أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج 🌷@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🌱 سلام به صبح☀️ سلام به زندگی که برای بودنش زنده ایم سلام به مهربانی🌷 که همه بهش محتاجیم سلام به شما دوستان مهربان الهی حالتون خوب و صبح زیباتون بخیر😊☕️
ziyarat-ashura-011.mp3
12.64M
قرائتـــ زیارت عــاشـورا با نوای حاج میثم مطیعی ، هدیه میڪنیــم به ارواحنافداه ❤️🌹 🔸 روز بیست و هشتم 🔘شروع چله: ۱۴۰۰/۵/۱۹ 🖤@Gilan_tanhamasir
❤☘❤☘❤☘❤ ❤قبل از ازدواج باید بدانیم👇 ⚠️ تصورات غیرمنطقی از رابطه نداشته باشیم! 🔻گاهی می‌بینیم دو نفر از همدیگر می‌خواهند طلاق بگیرند بدون اینکه با همدیگر اختلاف خاصی داشته باشند! حتی تا به حال نه یک دعوا داشته‌اند در زندگی‌شان، نه اختلاف نظر، نه هیچ‌چیز دیگری که معمولا از عوامل طلاق تصور می‌کنیم. یکی از ریشه‌های اینجور طلاق‌ها توقع زیادی از نوع رابطه بین زن و مرد هست. 🔻 به آن معنا که خودش را برای من بکشد، تا من را می‌بیند غش کند، از نبود من دق کند، با بودن من شاد شود؛ این‌ها توقع‌هایی هستند که معمولا توسط فیلم و سریال‌ها به مردم القاء شده‌اند و تصویر غیرمنطقی‌ای از یک رابطه برای ما ساخته‌اند. 🔻توقع عشق و محبت بیش از حد باعث نابودی زندگی خواهد شد. زیرا آن هیجان زودگذر و سطحی اوایل ازدواج بعد از مدتی برای انسان عادی می‌شود و دیگر آن حرارت غیرطبیعی‌ای که اول ازدواج دختر و پسر به همدگیر داشتند در ادامه طبیعتاً نخواهد بود. @Gilan_tanhamasir❤️