تنهامسیریهای استان گیلان🌳
اخیرا فیلمی در فضای #مجازی تحت عنوان برخورد #گشت_ارشاد با یک دختر جوان دست به دست شد. متاسفانه رسان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀 با نزدیک شدن به آبان ماه و سالگرد اغتشاشات آبان ۹۸ صفحات مجازی منافقین با تلاش برای راه اندازی #طوفان_توئیتری و یا تجمع در کشورهای خارجی درصدد تحریک و آماده سازی افکار عمومی برای بهره برداری در این ماه هستند انتشار مطالب تحریک آمیز نیز روند افزایشی پیدا کرده است.
🌀 در این راستا گفتنیاست طی روزهای اخیر حجم انتشار اخبار منفی و نا امید کننده با هدف افزایش #خشم_اجتماعی جامعه نیز افزایش قابل ملاحظهای یافته است که ازجمله آنها میتوان به انتشار فیلم برخوردهای نامناسب پلیس اشاره نمود.
حال با هم گوشه ای از خدمات این قشر زحمتکش را مرور می کنیم ✅👌
#صرفا_جهت_اطلاع
#روشنگری
#منهای_سیاست
#پلیس_قهرمان
💠@Gilan_tanhamasir
🎊کارنامه ۶۶ روزه #دکتر_رئیسی!🎊
🔺حسن روحانی را جرثقیل از جایش تکان نمیداد، چه رسد که بین مردم برود؛ آنجا هم که میرفت یا روی صندلیِ شاسی بلندِ ضد گلوله لم داده بود، یا زیر باد ۳تا کولر می نشست تا مبادا عرق کند؛ شیخ البته توچال هم میرفت گاهی؛ از حق نباید گذشت...!
🔹این روزها که ملت مردمداری دکتر رئیسی را با چسبندگی روحانی به تخت و صندلی مقایسه میکنند، جماعت اصلاح طلب که خلع سلاح شده و "تقریبا هیچ" حرف حسابی برای گفتن ندارد، میگویند این سفرها خوب است به شرطی که اولا نمایشی نباشند، ثانیا تفکری هم برای اداره کشور وجود داشته باشد؛ عجب!
🔹من نمیخواهم اینجا سر و کله بزنم با آنهایی که خودشان را به خواب زده اند و با شیپور هم نمیشود بیدارشان کرد، و الّا دکتر رئیسی سر جایش بنشیند و دست روی دست هم بگذارد، هزار مرتبه از روحانی مفیدتر است برای این کشور؛ چرا که حداقل در کابینه ی تحت امرش، از عناصری که ترمز پیشرفتها و عقب انداختن عامدانه کشور باشند خبری نیست!
🔹در دوره جدید که نه از تکبر لاریجانی خبری هست و نه مدیریت سیاه روحانی بر سرنوشت ملت سایه افکنده، ما فقط به مردمی بودن دکتر رئیسی و حضورش میان محرومان بسنده نکرده ایم؛ اگر میگوییم دولتش خوب است دلایل فراوانی وجود دارد که گواه این ادعا باشد.
🔹 سوم شهریور کابینه تشکیل شده و امروز نهم آبانماه این مطلب را مینویسم؛ بنده برای ۶۶ روزِ دولت دکتر رئیسی فقط ۱۱ اقدام موثر نام میبرم که نهایی شده و یا استارت خورده اند؛ آیا کسی میتواند برای هشت سال مدیریت روحانی این تعداد کار مفید ذکر کند؟
🔸۱) عدم چاپ پول بدون پشتوانه با هدف جلوگیری از افزایش تورم؛
🔸۲) پرداخت حقوق کارکنان دولت بدون استقراض از بانک مرکزی بعد از مدتها؛
🔸۳) نجات شرکت هفت تپه و کارگرانش از یک بحران خانمان سوز؛
🔸 ۴) سامان دادن به حقوق و معیشت معدن کاران خراسان جنوبی؛
🔸۵) تعیین استانداران ویژه برای خوزستان و سیستان و بلوچستان؛
🔸 ۶) واردات چشمگیر واکسن و کاهش تلفات کرونا
🔸۷) کاهش قیمت سیمان؛
🔸۸) استارت ساخت مسکن انبوه؛
🔸۹) بازگشایی انبار گمرکات و سرازیر کردن اجناس دپو شده به بازار؛
🔸 ۱۰) بردن هزینه های کمرشکن درمان ناباروری تحت پوشش بیمه های پایه، و
🔸۱۱) در دستور قرار گرفتن رتبه بندی معلمان با کمک مجلس که از خواسته های دیرین فرهنگیان بوده است. و اینها تنها بخشی از اقدامات رئیسی در دو ماهه اول دولتش میباشد.
🔻در این میان علیرغم جوسازیها، مجلس انقلابی هم در کنار دولت اقدامات درخشان کم نداشته، که از بین آنها میشود به حذف امضاهای طلایی، حذف رانت وکالتی قضات بازنشسته و نمایندگان، اخذ مالیات از خانه های خالی، و طرح مالیات بر عایدی سرمایه اشاره کرد که از افتخارات قالیباف و همکاران اوست .
#دکتر_رئیسی
#دولت_مردمی
🇮🇷@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
#پارت115 ❣باید تمام زورم را میزدم، باید جوری حرف میزدم که بهانه ایی نداشته باشد. سخت ترین کار این
#پارت116
🌹 تا آخر شب منتظر جواب راحیل شدم، ولی خبری نشد. یعنی خوشحال نشد؟ فکر می کردم از خوشحالی زنگ بزند. ولی حتی جواب پیامم را هم نداد. نکند این بار آنها پشیمان شدهاند.
با خودم گفتم فردا کلاس داریم پس می بینمش و دلیل کارش را می پرسم.
وارد محوطه ی دانشگاه که شدم، چشم گرداندم ولی راحیل نبود. سرکلاس نشستم. با خودم گفتم هر جا باشد بالاخره سرکلاس که میآید. چشم دوختم به در، ولی آخرین نفر استاد بود که آمد. دلم شور زد، گوشی را برداشتم پیام دادم:
– کجایی؟ چرا نیومدی دانشگاه؟
آشوب بودم نکند اتفاقی افتاده است.
فقط خدا می داند که چقدر فکرو خیال از ذهنم گذشت، مدام گوشیام را چک می کردم، ولی راحیل جوابی نداده بود.
تقریبا وسط های کلاس بود که دیگر طاقت نیاوردم و از کلاس بیرون زدم، تا با راحیل تماس بگیرم. همانطور که در سالن قدم زنان به طرف محوطه می رفتم، گوشی را از جیبم در آوردم و سرگرم گرفتن شمارهی راحیل شدم. تا خواستم از پیچ سالن به طرف محوطه بپیچم، همانطور که محو گوشیام بودم با فردی برخورد کردم. گوشیام نقش زمین شد و بازوی کسی که بهم بر خورد کرده بود با بازویم برخورد کرد. برای چند لحظه نگاه هایمان در هم گره خورد. چقدر این چشم ها برایم آشنا بود، خودش بود، عشقم، تمام نگرانی هایم به سرعت نور پرواز کردند و جایش را به هیجان و تپش قلب داد. راحیل فوری خودش رو کشید عقب و از خجالت سرخ شد.
❣سرش را پایین انداخت و گفت:
– ببخشید، اونقدر عجله داشتم که شمارو ندیدم. لبخندی زدم و کمی خم شدم و یک دستم را روی سینهام و دست دیگرم را پشتم گذاشتم و گفتم:
–خدارو شکر که علیا حضرت، بالاخره تشریف فرما شدند و قدم به روی چشمان تابه تای من گذاشتند و این دانشگاه رو با تمام خدم وحشم به وجد آوردند و از حضورشون همه جا رو نورانی کردند و...
همانطور که خم میشد تا موبایلم را از روی زمین بردارد، چشمی به اطراف چرخاند و حرفم را برید و آرام گفت:
–هیسس، آخه الان چه وقت این حرف هاست. بعد گوشی را مقابلم گرفت و شرمنده گفت:
– خداکنه چیزیش نشده باشه.
گوشی را گرفتم و به چشم هایش نگاه کردم و گفتم:
– فدای یه تار مژگانت بانو، کمی که به چشمهایش دقیق شدم متوجهی ورمشان شدم. انگارمتوجه ی نگاه سوالی من شد، برای همین سریع نگاهش را به زمین دوخت.
– برم ببینم استاد اجازه میده بشینم سرکلاس؟
تا خواست از جلویم رد بشود بند کیفش را که از روی چادر عربیاش روی دوشش انداخته بود گرفتم.
–یه دقیقه وایسا.
🌹بدون این که نگاهم کند ایستاد.
مهربان گفتم:
– منو نگاه کن.
نگاهم نکرد و گفت:
– به اندازه کافی دیرم شده، باید زودتر برم سر کلاس.
ــ باشه، فقط الان نگاهم کن، آرام سرش رو بالا آورد.
با ابرو اشاره کردم به چشم هایش و گفتم:
–گریه کردی یا از کم خوابیه؟ اصلا چرا اینقدر دیر کردی؟
بند کیفش را از دستم کشید و گفت:
–میشه بعدا حرف بزنیم، الان وقتش نیست و بعد به طرف کلاس پا کشید.
سد راهش شدم، یک قدم عقب رفت و سرش را به دیوار تکیه داد و پوفی کرد و به دور دست خیره شد.
کف دستم را کنار سرش گذاشتم و زوم کردم در صورتش و گفتم:
– این شرط انصافه؟ از دیشب تا حالا این همه فکرو خیال کنم، از صبحم که از نگرانی دارم بال بال می زنم. الانم این شکلی ببینمت و هیچی نگم؟
به فکر دل منم باش، من اگرم الان برم سر کلاس نه چیزی می شنوم نه می بینم. حداقل بگو...
❣حرفم را برید و گفت:
– باشه پس، شما برید جای همیشگی، منم یه آبی به دست و صورتم بزنم میام. کلا قسمت نیست امروز بشینم سر این کلاس.
دستم را از روی دیوار برداشتم و گفتم:
– یعنی اینقدر خوشم میاد، لج بازی نمیکنی و اجازه نمیدی کار به خشونت بکشه.
چشم هایش گرد شد و گفت:
– خشونت؟ منظورتون چیه؟
خنده ی موزیانه ای کردم و گفتم:
–یعنی کتک کاری و این چیزا دیگه.
ــ کتک کاری؟ مگه شما...
نذاشتم بقیه ی حرفش را بزند و گفتم:
– آره، بعضی وقتها مشت های بدی به درو دیوار می زنم. نفسش را عمیق بیرون داد.
ــ چیه، فکر کردی خودم رو میزنم؟ سر به زیر شد و چیزی نگفت. منهم ادامه دادم:
– نه بابا حیف خودم نیست که کتک بخورم.
زیر چشمی نگاهم کرد.
–آهان فکر کردی خشن بشم تو رو میزنم؟ نه بابا، دیونه هستم ولی نه اونجوری، دیونه ی توام...
لبخندش را مهار کرد وکمی جدی گفت:
– شما برید. منم چند دقیقه دیگه میام.
همانجا ایستادم و رفتنش را نگاه کردم.
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد...
✿○○••••••══
💐@Gilan_tanhamasir ═══••••••○○✿
✨ چله دعای هفتم صحیفه سجادیه
💕روز بیست و یکم
☔️@Gilan_tanhamasir
1_830527106.mp3
15.58M
قرائت دُعایِهَفتُمِصَحیفِهسَجّادیّه
بهفرمایشمقاممعظمرهبری
❋#تنهامسیریهای_استان_گیلان
🌹@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚قرائت دعای هفتم صحیفه سجادیه
🆔@Gilan_tanhamasir
عرض سلام و ادب محضر شما سروران مهربان
و همیشه همراه ☺️🌺
حالتون چطوره؟
خوب هستید؟😊
یه موقع کسی پیدا نشه که حالش خوب نباشه!☺️
✔️مومن باید همیشه #حالش خوب باشه.
🌹حتی اگه سخت ترین شرایط براش پیش اومد باز باید با آرامش کامل لبخند بزنه.😊
✅ آدم باید حواسش باشه که همه اتفاقات فردی و اجتماعی، #امتحانات خداست.
🔷وقتی که همه چیز امتحان هست، پس دیگه جای نگرانی وجود نداره.❌
👌اگه کسی به این باور برسه واقعا دیگه از هیچ اتفاقی خیلی ناراحت یا خیلی خوشحال نمیشه...
#تنهامسیراستانگیلان
🌹 @Gilan_tanhamasir
⭕️ سخنان تکان دهنده «گیورا ردلر » خاخام صهیونیستی علیه ملت ایران خطاب به رسانه های غربی*
🕳راست و دروغ را بهم بریزید و معجونی از اخبار جهت دار درست کنید. مردم ایران سواد رسانه ای ندارند ، مطالعه ندارند، تمام حرفهای شما را باور خواهند کرد. من اطمینان دارم شما موفق خواهید شد.
آنهارافریب دهیدتا از همه چیز و از همدیگر متنفر شوند تابرده ماشوند!!!
🔰. یک خاخام صهیونیستی بنام «گیورا ردلر » در جلسه ای با مدیران و کارکنان رسانه های ضدایرانی ( بی بی سی ، منو تو ، صدای آمریکا ، ایران اینترنشنال و...) در لندن مطالب مهمی بیان کرده که برای نخستین بار منتشر میشود:
♦️ شما کار مهمی دارید و برای اسراییل خدمات مهمی انجام میدهید. من از صمیم قلب ازشماتشکر می کنم. نگران هزینه نباشید، دوستان ما هستند. عربستان قبول کرده همه هزینه ها را بدهد. اما کار شما چیست؟!
👈🕳 ایران را سیاه سیاه نشان دهید.
کاری کنید که ایرانیها از همه چیزوهمه کس و از یکدیگر متنفر شوند.
آنها را بمباران خبری کنید. هرلحظه وهرساعت ، با خبرهای ناامید کننده و ترسناک .
مردم ایران را دائم بترسانید ، شکنجه روحی بدهید.!!!
🕳. مردم ایران ادعای آقایی می کنند ، اما اقای دنیا ماییم و همه برده ما هستند.
آنها را تحقیر کنید . با انواع فیلمها و مستندات غربی تحقیرشان کنید.
آنها نباید احساس غرور و افتخار کنند.
👈 دروغهای بزرگ بدهید آنها باورمیکنند . در ذهن آنها بکوبید که رسانه های ایران دروغگوهستند تا جذب اخبار شما شوند.
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
⭕️ سخنان تکان دهنده «گیورا ردلر » خاخام صهیونیستی علیه ملت ایران خطاب به رسانه های غربی* 🕳راست و
👈 شما بار سنگینے بر دوش دارید . باید تلاش کنید ، حتے یک لحظه آرام نباشید. زمانی آرام خواهیم شد که باهم در تهران باشیم و ایران را چند تکه کنیم و انتقاممان را بگیریم.
🕳. شما نباید هیچ خبر مثبتی از ایران انتشار دهید.
مردم ایران نباید به آینده امیدوار شوند. آنها باید دائم خبر منفی بشنوند. بگذارید شما را راحت کنم ، تنها راه شکست ایرانیها ناامید کردن مردم ایران هست. آنها دارای عقاید محکم مذهبی هستند و این کار ما را سخت کرده است.
تحریم اقتصاد ایران کار بسیار واجبی هست.
ایرانیها باید مجازات شوند ، آنها تنها گروهی هستند که نه تنها در برابر ما تعظیم نکردند بلکه قصد نابودی ما را دارند
، تمام کار شما این باشد. من برایتان آرزوی موفقیت می کنم. }}
🔰 پی نوشت:
سخنان این خاخام خبیث صهیونیستی را بدقت بخوانید و تفکر کنید. آنها چه در سر دارند و برای اقایی بر دنیا و از جمله ایران چه نقشه های شومی کشیده اند .
هوشیاروبیدارباشیم.
و با باور کردن شایعات و بزرگنمایی مشکلات داخلی ، که در همه ی کشورها اين مشکلات هست، فریب امپریالیسم رسانه اے را نخوریم.
#تحریفمسلمانان
#شایعاتواخبارمنفیراباورومنتشرنکنیم
🌹@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فجایع تامل برانگیزی که در سریال های نمایش خانگی رخ می دهد!
قابل توجه صدا و سیما که زود دیر میشود
🖥@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
#پارت116 🌹 تا آخر شب منتظر جواب راحیل شدم، ولی خبری نشد. یعنی خوشحال نشد؟ فکر می کردم از خوشحالی ز
#پارت117
🌺 نسیم صبحگاهی که بین شاخ و برگهای درخت های بوستان می پیچید، باعث شده بود، کمی از گرمای تیر ماه گرفته بشه.
روی نیمکت همیشگی نشستم و بی صبرانه منتظر آمدن راحیل شدم، چند دقیقه ایی صبر کردم خبری نشد، بلند شدم و کمی قدم زدم و سرک کشیدم به مسیری که باید میآمد، ولی بازهم نبود.گوشی را برداشتم و تماس گرفتم، بوق اشغال میزد.
راه افتادم، به دنبالش بروم، هنوز چند قدمی نرفته بودم که دیدم از دور میآید.
همانجا ایستادم و منتظر شدم. کلافه بودم، ولی سعی کردم خودم را آرام نشان بدهم و با لبخند چند قدم جلوتر رفتم.
نزدیک که رسید عذر خواهی کرد و گفت: –تلفنم زنگ زد مجبور بودم جواب بدم.
از حرفش خنده ام گرفت.
– چه جالب! دنیا چقدر کوچیکه!
–چطور؟
ــ آخه، اگه یادت باشه دفعه ی پیشم که من حالم بد بود و تو اینجا منتظرم بودی که با هم حرف بزنیم، دقیقا همین اتفاق افتاد و باعث شد من دیرتر بیام.
❣لبخندی زد و گفت:
_پس درسته که میگن
"این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید صداها را ندا"
– یعنی تو هم اون روز اینقدر دق خوردی؟
با شرمندگی گفت:
–چرا دق؟ چیز مهمی نیست خودتون رو ناراحت نکنید و بعد به طرف نیمکت حرکت کرد و نشست. با فاصله کنارش نشستم، چقدر از این فاصله ها خسته بودم، با خودم گفتم، چیزی نمانده باید چند روز دیگر صبر کنم. او با دختر های دیگر فرق می کند، از روزی که گفته بود به خاطر ترس از خدا نماز می خواند، انگار من را هم یک جورایی ترسانده بود.
نفس عمیقی کشیدم و سکوت بینمان را شکستم
– نمی خواهی بگی چی شده؟
نگاهی به من انداخت و بعد سرش را چرخاند و به گل های رز رنگا رنگی که کمی جلوتر از ما، در باغچه ی مستطیلی که دور تا دورش را قرنیزهای آجری رنگ چیده بودند چشم دوخت و گفت:
–راستش دیشب بعد از اینکه پیام دادید، برادرتون موافقت کردند، نمی دونم چرا، استرس گرفتم و مدام فکر این که کلا کارم درسته یا نه و خیلی فکرهای دیگه آزارم میداد، سعیده که پیشم بود گفت:
– استخاره بگیرم. که کاش نمی گرفتم، اگه
می خواستم باید همون اول استخاره می گرفتم، شاید واسه آرامشم حرفش رو قبول کردم و گرفتم. یا به خاطر این که کسی کارم رو تایید کنه و چه پشت گرمی بهتر از خدا؟
🌺 خلاصه این که... اینجای حرفش مکثی کرد و زیر چشمی نگاهم کرد، وقتی دید چشم به دهانش دوختهام و سر پا گوش هستم برای شنیدن بقیه ی حرف هایش، ادامه داد:
–جوابش بد درآمد.
هر دو سکوت کردیم، با تمام نیرویی که در خودم سراغ داشتم تلاش کردم، تا داد نزنم، اگر یک لحظه دیگر آنجا می ماندم ممکن بود کنترلم را از دست بدهم، بنابر این از جایم بلند شدم و از او دور شدم. تا توانستم قدم زدم ونفس عمیق کشیدم. با خودم گفتم: «پس یعنی خودشم گریه کرده و ناراحته از جواب استخاره. از این فکر لبخندی به لبم نشست و برگشتم و نگاهش کردم، به طرفم میآمد، نفس عمیق دیگری کشیدم و با آرامش بیشتری به طرفش رفتم. وقتی به هم رسیدیم دست هایم را توی جیبم گذاشتم و گفتم:
–قدم بزنیم؟
با هم، هم قدم شدیم و او در ادامه ی حرفش گفت:
–عذاب وجدان پیدا کردم و چند ساعت از شب رو با خدا حرف زدم و بگذریم که چطور شبم صبح شد و بعد از نماز صبح خوابم برد. واسه همین صبح خواب موندم و تا بیام دیر شد،
❣ قبل از این که بیام اینجا، اون تلفنه هم مامان بود که در جواب سوالی که براش پیامکی فرستاده بودم زنگ زد که بگه عمل به استخاره واجب نیست.
نفسم را عمیق بیرون دادم و همانطور که دستم دد جیب شلوارم بود برگشتم طرفش وبا اخمی تصنعی گفتم:
–نمیشد حالا از آخر می گفتی می رفتی اول، بعد دستم را روی قلبم گذاشتم و با لحن شوخی ادامه دادم:
– آخر از کار میندازیش.
او هم اخم کرد.
– اگه شما کنجکاوی نمی کردید من اصلا اینارو براتون نمی گفتم، شاید هیچ وقتم متوجه ی این اتفاقات نمی شدید. اصرار شما باعث شد هر دومون هم از کلاسمون بیوفتیم، هم...
نگذاشتم حرفش را تمام کند و با دلخوری گفتم:
–دله دیگه، طاقت ناراحتیت رو نداره.
میگی چیکارش کنم.
حرفی نزد. طبق معمول من سکوت را شکستم.
پنج شنبه مزاحمتون میشیم برای خواستگاری...
حرفی نزد، و من ادامه دادم:
–مامانم شاید
به مادرتون زنگ بزنن تا همون روز بله برون هم انجام بشه. نگاه تیزش باعث شد بگم:
– خب جواب شما که مثبته حرفهامون رو هم که قبلا زدیم، دیگه چرا اینقدر طولش بدیم...
به دور دست خیره شد.
– نمی دونم در مورد این چیزها مادرم باید تصمیم بگیره...
سرم را به علامت تایید تکون دادم و ایستادم، او هم به تبعیت از من ایستاد، نگاهم را دوختم به آویزهای گیره ی روسریاش که یک قفس ریز با یک پرنده فلزی طلایی رنگ از آن آویزان بود، بی اراده دستم را دراز کردم و آویزهارا توی دستم گرفتم.
–چقدر جالبه، حالا چرا قفس و پرنده؟
از خجالت سرخ شد و سرش را عقب کشید. آویزها از دستم سر خورد.
عذر خواهی کردم و گفتم:
– اینارو دیدم یاد یه شعری افتادم.
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد...
✨ چله دعای هفتم صحیفه سجادیه
💕روز بیست و دوم
☔️@Gilan_tanhamasir
1_830527106.mp3
15.58M
قرائت دُعایِهَفتُمِصَحیفِهسَجّادیّه
بهفرمایشمقاممعظمرهبری
❋#تنهامسیریهای_استان_گیلان
🌹@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚قرائت دعای هفتم صحیفه سجادیه
🆔@Gilan_tanhamasir
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
سلام و ادب صبحتون عالی ☺️
الهی که امروزمان آغازی باشه برای شکر بیکران
از نعمتهای الهی🌸
و قلبمان جایگاه مهربانی💖
و زندگیمان سرشار از آرامش✨
🌱🌸🌱🌸🌱
اگه احیاناً این روزا کسی بهت یادآور نشده
اجازه بده من یادت بیارم؛
که تو قویتر از اینی هستی که بخوای جا بزنی،
خیلی قویتر
حسرت اینو نخور که درهای جلوی روت بستهاس؛
اگه قرار نبود باز بشه خدا دیوار میکشید جلوت! نه دَر ✅✅✅
🌷@gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 راه نزدیک شدن به خدا
🌷@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
#کنترل_ذهن برای #تقرب 19 🔶 بحث ما به اینجا رسید که ما باید فکر و ذکر خودمون رو خوب کنیم تا بتونیم ل
#کنترل_ذهن برای #تقرب 20
🔶 عرض کردیم که انسان موجودی هست که علاقه های مختلفی توی وجودش هست و اگه علاقش به یه چیزی خیییلی زیاد بشه دیگه نمیتونه مقاومت کنه و حتما سمت اون میره.👌
⭕️ بله واقعا آدم اگه به یه چیز بد خیلی علاقه داشته باشه نمیتونه جلوی خودش رو بگیره و آخرش میزنه خودش رو داغون میکنه.
توی این جور جاها زیاد بحثی نیست.
⭕️ مثل اینکه یه نفر داره با سرعت 140 کیلومتر در ساعت توی یه جاده حرکت میکنه و به یه پیچ تند میرسه!
واقعا اینو دیگه نمیشه نصیحتش کنی که آقا لطفا سرعتت رو کم کن!
اون دیگه داره میره تا تصادف کنه.😒
🔵 بحث ما جایی نیست که آدم نمیتونه مقابل گناه مقاومت کنه. بلکه اونجایی هست که "زورش میرسه گناه نکنه".
✅ در واقع علاقه های بد ما همیشه انقدر شدید نیست که ما رو ضعیف و تسلیم کنن👌
👈 ضمن اینکه علاقه های خوبِ ضعیف رو هم انقدر نباید دست کم بگیریمشون! باید ازشون استفاده کنیم.
✅ مثلا اگه میبینی توی قلبت به امام حسین و امام زمان و سایر اهل بیت علیهم السلام علاقه داری خب این خیلی خوبه. 😊👌اینو حواست باشه که داریش
🌺 اگه یه ذره علاقه به عبادت و خوبی ها داری این خوبه. این علاقه هاتون دست کم نگیر. با اینا میشه کلی کار کرد.
حالا یه نکته خیییلی مهم!👇👇
✅ انسان موجودی هست که میتونه علاقه های خودش رو #تغییر بده.
👈یعنی میتونه علاقه های بدی که توی قلبش داره رو #تضعیف کنه و علاقه های خوب کمی که داره رو زیادترش کنه. انقدر قوی شون کنه که آدم رو به عمل ها خوب وادار کنه.👌
👆✔️ اگه همین چند تا جمله رو از بچگی به همه یاد بدن ما دیگه مشکلی توی جهان نخواهیم داشت.
این رمز اصلی موفقیت انسان هاست.