❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️
#ادامه
سوال ؟!
خب
مبارزه رو گفتی سر چیه
اینم گفتی از چه کسانی کمک بگیریم که کمکمون کنن نبازیم تو این #نبرد_سهمگین
برنامه ما چیه ❓❓
بلهههه دقیقا سوالتون بجا بود👌
👈این مبارزه باید با یک #برنامه_صحیح انجام بشه
اون برنامه رو #اسلام ارائه کرده حاضر و آماده تا زودتر به مقصدت برسی😍
🌿نکته :
مردم یکبار می میرن (فقط یه بار)☝️
اما مومن روزی هفتاد بار می میره
روزی هفتاد بار با هوای نفسش مبارزه میکنه ...
آقا چی میگی ما بررسی کردیم 🤔 خب کار خاصی هم نکردیم موقعیتی پیش نیومد بخوایم مبارزه کنیم 👇👇👇
باید بگم همینجوری به آسونی نیست
ما متأسفانه انقدر با هواهای نفس آمیخته هستیم که متوجه نمیشیم سر بزنگاه ها کجاست😑
باید خودت بری پیداش کنی
👈ما اینجا هستیم که باهم پیداشون کنیم ✅
@Gilan_tanhamasir
#ادامه👇👇👇
🌿🌿🌿
تعریفش رو گفتی ؟ 😊
اما چطوری ارزش افزوده تولید کنم ؟🤔🤔
آیا علم و آگاهی خودمو ببرم بالا ارزش افزوده تولید میشه ⁉️⁉️
خیر ؛ افزایش #علم و #آگاهی فقط یه نیروی کمکی برای تولید ارزش افزوده هست
سوال ؟!
شنیدم میگن به علمی که داری عمل کنی عالیه ها
راهش همینه ؟؟
💐باید بگم #عملِ تنها هم ارزش افزوده تولید نمی کنه !
🙄🙄
دیگه چیکار کنیم پس ☹️
بعضی از موجودات مثل مورچه 👈 🐜 کوشش مداوم دارن و خستگی ناپذیر هم هستن ؛ تا جایی که میخوایم مثال سخت کوشی بزنیم از مورچه های عزیز نام میبریم
ولی میبینیم از صبح تا شب کار میکنن ارزش افزوده ای تولید نمیشه 👇👇
پس افزایش علم و آگاهی و عمل
ارزش افزوده تولید نمی کنن
🆔 @Gilan_tanhamasir
#ادامه👇👇
🌸خداوند صریحا میفرماید :
« َلَقَد خَلَقنا الانسانُ فی کَبَد »
ما انسان را در رنج و سختی آفریده ایم
نه اینکه رنج رو بهت بده ها ... نه
میفرماید درررر رنج خلق شدیم☝️
🔰این یعنی تو دنیا اتفاقاتی واسمون میوفته که مطابق میل ما نیست ❌
اگه کسی چنین نگاهی داشته باشه به حیات ؛ بچه خودش رو هم برای نبرد دراین میدان همینجور #تربیت میکنه 👶👧
البته منظور این نیست که بچه رو برنجونی ؛ ✋
👈بلکه یعنی بچه رو پذیرای رنج کنی
🚩💐🚩
واقعیت و حقیقت اینه که رنج برطرف شدنی نیست ؛ ما فقط میتونیم
#نوع_رنجمون رو #انتخاب کنیم✅
🌿در روایت اومده مومن هر ۴۰ روز دچار یه بلایی میشه
حالا مثلا ممکنه اون بلا خراشیده شدن انگشت باشه تا موارد بیشتر ...
« انتخاب نوع رنج پای انسانه »
@Gilan_tanhamasir
🔷🌿🔷🌿🔷🌿🔷🌿
#ادامه
#تنهامسیر ⤵️
چرا گنهکارا در خونه خدا نمیرن ⁉️
چون از خدا بدجوری میترسن و فکر میکنن خدا میخواد حسابشونو برسه
خودشون با خدا قهرن فکر میکنن خداهم با اونا قهره 💢
واقعا ما میترسیم خدا مارو بزنه😔
✳️در حالی که خدا میخواست ما بیشتر لذت ببریم و علاقه فطری مون رو شکوفا کنیم؛ 😊 چون ما به خودمون آسیب زدیم و بیشتر لذت نبردیم ؛ ناراحت شده الآنم نمیخواد بزنه فقط میخواد ما برگردیم 😍
بحثم رو با یک روایت تموم میکنم بزرگواران
🔅امام باقر (ع) میفرماید :
وقتی بنده گنهکار من میاد و #توبه میکنه ؛ مثل کسی هستم که در بیابان سفر میکنه و در تاریکی شب آذوقه خودشو گم کرده و داره دنبالش میگرده یهو پیداش میکنه ذوق میکنه ؛
بنده من میاد سمت من همون قدر خوشحالم ❤️
انگار خدا گمشده خودش رو پیدا کرده 🌸
💐خدایا فدات بشم که انقدر به ما #محبت میکنی ؛ در حالی که هیچ نیازی به ما نداری ....
#پایان
#جلسه_هشتم
┄┄┄••❅✨❅••┄┄┄
@Gilan_tanhamasir
┄┄┄••❅✨❅••┄┄┄
🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸
#حوزه های انتخابیه مجلس شورای اسلامی در استان #گیلان🌳
و سهم هر شهر از مجلس آینده
#ادامه
صومعه سرا : 👇
شهر صومعه سرا و مرکزی ؛ تولم ؛ میرزاکوچک جنگلی
🔵( ۱ نماینده)
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
تالش ؛ رضوانشهر و ماسال : 👇
هشتپر و مرکزی ؛ حویق ؛ اسالم ؛ کرگان رود ؛ شهر رضوانشهر و مرکزی ؛ پره سر ؛ شهر ماسال و مرکزی و شاندرمن
🔵( ۱ نماینده )
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
فومن و شفت : 👇
شهر فومن و مرکزی ؛ سردار جنگل
شهر شفت و مرکزی و احمدسرگوراب
🔵( ۱ نماینده )
〰〰〰〰〰〰〰
لاهیجان و سیاهکل : 👇
شهر لاهیجان و مرکزی و رودبنه
شهر سیاهکل و مرکزی و دیلمان
🔵( ۱ نماینده )
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
لنگرود : 👇
شهر لنگرود و مرکزی ؛ اتاقور ؛ کومله
🔵( ۱ نماینده)
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
┄┄┄••❅🇮🇷❅••┄┄┄
@Gilan_tanhamasir
┄┄┄••❅🇮🇷❅••┄┄┄
#ادامه
#تنها_مسیر 👇
💐انتهاااااای انتهاااای علاقه های عمیق و فطری انسان #خداخواهیِ محض و اشتیاق به ملاقات خداست ❤️
نقطه محوری ایمان این نیستش که بگیم خدا هست
بلکه 👈««« دوست دارم خدا را ملاقات کنم »»» هستش
🔅عشقِ مرکزیِ پنهان در قلب انسان حب اللهِ 🔆
ببینید اینی که عرض کردم در وجود ما هست به شکل فطری ؛ لازم نیست بریم بازار بخریم ☺️
«« تنها مسیر »» چشم پوشی از علاقه های ظاهری برای رسیدن به علاقه های عمیق هستش
مهمترین توانایی انسان قدرت اولویت بندی بین تمایلات هست که گفتیم
(عقل🧠 )نام داره
#عقل انقدر اهمیتش زیاده که روایت داریم از رسول خدا (ص):
✳️«هربار که انسان به حرف هوا گوش میدهد ؛ قسمتی از عقلش جدا می گردد که دیگر برنمی گردد»
یعنی چی ؟😔
یعنی اینکه هربار قسمتی از توانایی تشخیص برای اولویت ها در تمایلات از بین میره 😓
┄┄┄••❅🌿❅••┄┄┄
@Gilan_tanhamasir
┄┄┄••❅🌿❅••┄┄┄
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
🔆💐🔆💐🔆💐🔆💐 حالا پرداختن به #تمایلات_عمیق هم دوتا مشکل داره : 👇👇 ۱. از ابتدا قابل تجربه نیستن ۲. ب
#ادامه مبحث تنها مسیر
#جلسه_نهم
مبارزه با تمایلات نیاز به #برنامه داره دوستان 📑
و دین برنامه این مبارزه رو به ما میده✅
مبارزه هم به این معنا نیست که یک باره همه تمایلات ظاهری خودمونو دور بریزیم
خیلی ازین تمایلات لازمه زندگی هستن
مثلاً گرسنه شدیم باید غذا بخوریم
قرار نیست که مثل مرتاض ها بشیم🙄
گفتیم مهمترین ویژگی حیات انسان #رنج هستش نه لذت 🔺
خیلی ها با خیال پردازی میخوان از این واقعیت که««ما ناچاریم رنج بکشیم »»
فرار کنن 🏃♂🏃♂🏃♂
بخاطر ترس همین افراد عافیت طلب ما جرات نمیکنیم فهرست رنج های ثابت و متغیر دنیا رو به زبان بیاریم 👀
آرزوها و تمناهای نفسانی ؛ آدمی رو کور میکنه متاسفانه و نمیذاره سختی های حیات رو ببینه
☝️یکی از محور های کلیدی تلخی دنیا اجل (مرگ) هست
توجه به این مسأله به انسان میفهمونه که واقعا دنیا تلخه و نمیذاره شیرینی به کام انسان بشینه 😑
┄┄┄••❅⚜❅••┄┄┄
@Gilan_tanhamasir
┄┄┄••❅⚜❅••┄┄┄
⭕️✨✨✨
#سـه_دقـیـقـه_در_قـیـامـتـــ
#قسمت_اول
پسری بودم که در مسجد 🕌 و پای منبر ها بزرگ شدم.
در خانواده ای مذهبی رشد کردم و در پایگاه بسیج یکی از مساجد شهر فعالیت داشتم.
در دوران مدرسه و سالهای پایانی دفاع مقدس، شب و روز ما حضور در مسجد بود. سال های آخر دوران دفاع مقدس، با اصرار و التماس و دعا و ناله به درگاه خداوند، سرانجام توانستم برای مدتی کوتاه، حضور در جمع رزمندگان اسلام و فضای معنوی جبهه را تجربه کنم.❣
راستی، من در آن زمان در یکی از شهرستان های کوچک استان اصفهان زندگی می کردم.
دوران جبهه و جهاد برای من خیلی زود تمام شد و حسرت #شهادت بر دل من ماند.
اما از آن روز، تمام تلاش خودم را در راه کسب #معنویت انجام می دادم.
می دانستم که شهدا، قبل از #جهاد_اصغر، فقط در #جهاد_اکبر موفق بودند،
لذا در نوجوانی تمام همت من این بود که گناه نکنم.
#ادامه دارد.....
┄┄┄••❅⚜❅••┄┄┄
@Gilan_tanhamasir
┄┄┄••❅⚜❅••┄┄┄
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
⭕️🔆⭕️🔆⭕️🔆⭕️🔆 #وظیفه_اول_ما : 👇👇👇 🔰تحصیل شناخت صفات و آداب و ویژگی های امام زمان (عج) ✳️دلیل عقلی
👆👆👆
🌺جمعه های مهدوی 🌺
#تکالیف_بندگان نسبت به امام زمان (عج)
#ادامه 👇👇👇
#ادامه ✨👇
✅ توی زندگیتون سعی کنید پای صحبتای کسانی که خیلی توجه شما رو جلب میکنن هم نشینید دیگه جه برسه به رسانه ها!
🔵 در روایت میفرماید مومن باید واعظا لنفسه داشته باشه.
یعنی از #درونش نصیحتش کنه.
اصلا گاهی #خودت برای خودت منبر برو!
تا حالا برای خودت منبر رفتی؟😊
اگر همیشه عادت کنید کسی توجه شما رو جلب کنه پس کِی خودت توجه خودت رو جلب میکنی؟
🆔 @Gilan_tanhamasir
#ادامه ⤵️
4⃣ دسترسی #نظامی به فضا مفهوم هدایت و ناوبری را بویژه در زمینه موشک های #بالستیک به طور اساسی متحول می کند.🚀
از یک دهه قبل، کابوس امریکا این بوده که برنامه موشکی ایران، با یک سیستم ناوبری مستقل ایرانی در فضا تلفیق شود. 😎
این امر نه فقط دقت موشک ها را به طور معجزه آسا بالا می برد بلکه در یک افق زمانی کوتاه، با توجه به توان موشکی فعلی ایران، امکان ‘انهدام اهداف در فضا’ را هم به #ایران خواهد داد. 💪
5⃣ در افق آینده، یک پدیده بسیار خارق العاده تر هم قابل مشاهده است و آن چیزی است که ‘همگام سازی همه یگان های عملیاتی در یک جنگ پیچیده’ نامیده می شود. ✌️
مفهوم ساده آن این است که می توانید رفتار جنگنده ای را که در آسمان است با تانک و نفربر روی زمین، با کشتی روی دریا و حتی تکاور داخل جنگل ‘همگام’ کنید؛
به گونه ای که آنها با تلفیق و به اشتراک گذاری سریع همه اطلاعات موجود، بهترین تصمیم را در کوتاه ترین زمان بگیرند.
این بدون یک زیرساخت اطلاعات نظامی فضاپایه میسر نیست.🇮🇷
🍃✨🍃✨🍃✨🍃
🖌 تحلیلگر : #مهدی_محمدی
منبع : زمانه
💐 @Gilan_tanhamasir
#ادامه 👇
عرضه داشتم :
سلام بر تو باد ای رسول خدا !😭
قسم به خداوند که من نه شمشیری🗡 زدم و نه نیزه ای به کار برده ام و نه تیری افکندم🛡 ...
پیغمبر اکرم (ص) فرمود :
آیا #سیاهی_لشکر را زیاد نکردی ⁉️⁉️
آن گاه مرا به مأموری سپرد و از طشت خونی بر گرفت ؛
از آن خون بر چشمم کشید ؛ چشمانم سوخت♨️ و چون از خواب برخواستم ؛ کور شده بودم ...
🔆بحارالانوار / ۴۵ / ۳۰۳
@Gilan_tanhamasir
─═इई🌿✨💠✨🌿ईइ═─
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
#دختر_شینا #رمان #قسمت_سوم فصل اول پدرم مریض بود. می گفتند به بیماری خیلی سختی مبتلا شده است. من که
#دختر_شینا
#رمان
#قسمت_چهارم
شب، وقتی ستاره ها همة آسمان را پر می کردند ، بچه ها یکی یکی از روی پشت بام ها می دویدند و به خانه هایشان می رفتند؛ اما من می نشستم و با اسباب بازی ها و عروسک هایم بازی می کردم. گاهی که خسته می شدم، دراز می کشیدم و به ستاره های نقره ای که از توی آسمان تاریک به من چشمک می زدند، نگاه می کردم. وقتی همه جا کاملاً تاریک می شد و هوا رو به خنکی می رفت، مادرم می آمد دنبالم. بغلم می کرد. ناز و نوازشم می کرد و از پشت بام مرا می آورد پایین. شامم را می داد. رختخوابم را می انداخت. دستش را زیر سرم می گذاشت، برایم لالایی می خواند. آن قدر موهایم را نوازش می کرد، تا خوابم می برد. بعد خودش بلند می شد و می رفت سراغ کارهایش. خمیرها را چونه می گرفت. آن ها را توی سینی می چید تا صبح با آن ها برای صبحانه نان بپزد.
صبح زود با بوی هیزم سوخته و نان تازه از خواب بیدار می شدم. نسیم روی صورتم می نشست. می دویدم و صورتم را با آب خنکی که صبح زود مادر از چاه بیرون کشیده بود، می شستم و بعد می رفتم روی پای پدر می نشستم. همیشه موقع صبحانه جایم روی پای پدرم بود. او با مهربانی برایم لقمه می گرفت و توی دهانم می گذاشت و موهایم را می بوسید
پدرم چوبدار بود. کارش این بود که ماهی یک بار از روستا های اطراف گوسفند می خرید و به تهران و شهرهای اطراف می برد و می فروخت. از این راه درآمد خوبی به دست میآورد. در هر معامله یک کامیون گوسفند خرید و فروش می کرد. در این سفرها بود که برایم اسباب بازی و عروسک های جورواجور می خرید.
#ادامه _ دارد
📚 #رمان_خوب