#استادعشق
#قسمت_صدوشصت_وسوم
#کتابخوانی
🌹«اين احساس وظيفه، با همه مشكلاتی كه بر سر راه بود، مرا به ملاقات رئيس تعليمات عاليه، كشاند. آقای اعتمادالدوله قره گوزلو، وزير آموزش و پرورش، و فرهنگ و آموزش عالی آن زمان، بود. ايشان فرد بسيار مهربان، فهميده و علاقه مندی بود
🌹فكر كردم فقط لازم است ايشان را ببينم، و او را با نظريات خودم آشنا كنم، و برای تحقيق نظرياتم او را، تحريك كنم. ناگفته نماند، كه لفظ قلم صحبت كردن، و نحوه ی حرف زدنم، توجه او را جلب كرد. فكر كردم، بايد به شكلی كنجكاوی او را، برانگيزانم.
🌹از همين رو، از ايشان پرسيدم: آيا شما می خواهيد، اين مملكت ساخته شود؟
«ايشان كه از سؤال من متعجب شده بود، گفت: پس فكر می كنيد، برای چه اين جا نشسته ايم؟
«ادامه دادم: پس اگر می خواهيد، اين مملكت ساخته شود، بايد مطمئن باشيد، كه روی هيچ نمی شود، چيزی ساخت!
🌹«مرحوم قره گوزلو از من پرسيد: روی هيچ يعنی چه؟
«گفتم: هيچ يعنی بی سوادی! به شرطی بچه های اين كشور باسواد می شوند، كه معلم داشته باشند، و ما به شرطی موفق می شويم، كه معلمين ما با علوم نوين، آشنا باشند.
🌹«ايشان در پاسخ من گفت: ما خودمان اين موضوع را می دانيم. خدا رحمت كند، مرحوم ميرزا تقی خان (اميركبير) صدراعظم را، از زمان ايشان، ما هر سال چهار معلم از روسيه و از فرانسه برای علوم می آوريم.
ادامه دارد...