#استادعشق
#قسمت_صدوهفتاد_وچهارم
#کتابخوانی
🔸«فكر كردم بايد چند مثال بزنم، تا موضوع و اهداف تاسيس چنين مركزی، برايش كاملا روشن بشود، و او را متوجه اهميت آن بكنم
🔹«گفتم: اين كارخانه ی قند كهريزك، كه توسط آلمانی ها ساخته می شود، هزينه ی گزاف آن، تحميل به بودجه ی دولت است يا راه آهن سراسری، كه با اين هزينه ی بسيار زياد، و با گران كردن قند و شكر توسط آلمانی ها انجام می شود، و هزينه های آن بر دوش ملت است، يا راه های شوسه،كه دانماركی ها برايمان مي سازند، همه ی بار سنگين مالی آن را دولت، بايد تحمل كند
🔸بيش تر اين ها كار مهندسی است اين كارها يك حرفه است فعلا اشكالی ندارد، كه لوکوموتيو و واگن ها را بياوريم، ولی اگر كمك كنيد، پنج سال بعد همان ها را هم می توانيم خودمان بسازيم،
🔹ولی ديگر برای راه سازی، از همين الان بايد بگويم، كه نيازی به آلمانی ها نداريم اگر پشتيبانی بشود، و خودمان بتوانيم مركزی، به اسم دانشگاه درست كنيم، تمام اين حرفه ها را بچه های خودمان، ياد خواهند گرفت، و انجام خواهند داد :
🔸و ديگر برای هر كاری نياز به خارجی ها نداريم پول های زيادی كه به جيب فرنگی ها می ريزد، برای مملكت خودمان می ماند با مقدار پول كم تری می توانيم، بچه های كشور خودمان را، برای اين كارهای بزرگ و حتی بزرگ تر، تربيت كنيم
🔹«رضاشاه كه معلوم بود، به اين نكته ها خيلی دقت می كرد، خیلی خوشش آمده بود، و تحت تاثير قرار گرفته، سؤال هوشمندانه ی جالبی كرد
ادامه دارد...