عرض سلام ✋ و ادب و احترام محضر یکایک شما عزیزان
صبح زیبای اول هفته تون بخیر ✨
احوالتون چطوره؟
ان شالله هرکجا هستید حالتون خوب خوب خوب واحوالتون خوبتر باشه❤️🌷
و به دور از هر غم و غصه و بیماری باشید ان شاءالله👌🌺
در آغاز روز و شروع هفته بهترینها رو براتون آرزو میکنم😊🌹
پایدار باشید و سلامت🌸
‼️از حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله پرسيدند: بهترين بندگان خدا چه کسانی هستند؟
💕 رسول الله فرمودند:
بهترین بندگان خدا كساني هستند که:
وقتی نيكى میكنند،
شاد میشوند
وقتی بدی میکنند
آمرزش میخواهند،
وقتی به آنها عطا داده شود
شُكر میكنند،
وقتی گرفتار شوند
صبر میكنند،
وقتی خشمگین شوند
چشمپوشى میکنند.
📚اصول كافى، ج ۳ ،ص ۳۳۷
#حدیث_روز
┏⊰✾✿✾⊱━─━━┓
@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
🌸 سلام مجدد بزرگواران به دلیل #قطع_بودن پیام رسان #ایتا و مشکل پیش آمده ؛ نتونستیم هیچ پستی تقدیم
🔴 دلیل قطعی ایتا
امروز پیام رسان ایتا به مدت چندساعت قطع بود . طبق شنیده ها دلیل قطعی ایتا ،قطع برق مرکز دیتاسنتر پشتیبان پیام رسان ایتا بوده است.
❇️@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت_98 🔹سه روز از امدن آرش و مادرش گذشته بود. روزی که با هم کلاس داشتیم.
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت99
🌺 یک هفته گذشت، ولی خبری نشد. کلاس هارا هم یه خط در میان میآمد و احساس می کردم عجله دارد که زود برود.
وقتی با مادر صحبت کردم و از نگرانیهایم گفتم، گفت:
– میتونی باهاش صحبت کنی و دلیل کارهاش رو بپرسی.
ولی یه وقت از روی عجز صحبت نکنی با غرور صحبت کن و تاکید کن که نگران شدم احساس کردم حالتون زیاد خوب نیست. اصلا هم به مسئله ی خواستگاری اشاره نکن.
🌸 البته سعیده نظر دیگری داشت، می گفت:
– توام خودت رو بیشتر از اون بگیر و اصلا ولش کن و بی خیالش بشو. ولی با نگرانیام چه میکردم. یادم است، وقتی من دو روز دانشگاه نیامدم.او به هر طریقی که می توانست از من خبر گرفت، باورم نمیشد کسی که آنقدر حرف از دلتنگی می زد الان در این حد پر تحمل شده باشد. حتما اتفاقی افتاده است.
از طرفی دلم هم برایش خیلی تنگ شده بود.
وقتی غمگین می دیدمش جگرم کباب می شد. گرچه از دستش ناراحت بودم ولی خودم را دلداری میدادم که حتما از طرف خانوادهاش تحت فشاراست.
🌹 وقتی در محوطه دیدمش درحال صحبت کردن با گوشیاش بود. اخم هایش در هم بود و انگار چیزی را توضیح می داد.
اینجا نمیشد حرف بزنیم.
گوشیام را برداشتم و نوشتم:
–سلام. میشه بعد از کلاس بیایید جای همیشگی حرف بزنیم.
از دور نگاهش می کردم تا عکس العملش را ببینم.
وقتی مکالمهاش تمام شد متوجه پیامم شد. بعد از خواندنش، دستش را عصبی داخل موهاش بُرد و نشست روی جدول کنار باغچه و چشم دوخت به گوشیاش.
🌼 کارهایش نگران ترم می کرد.
دیدم چیزی تایپ می کند. به دقیقه نکشید که پیامش امد.
سلام. حالتون خوبه؟ واقعا شرمنده ام، میشه خواهش کنم بزارید برای بعد؟
با خواندن پیامش استرس گرفتم، کلی فکر و خیال، تا دندان مسلح به ذهنم هجوم آوردند. پس واقعا اتفاقی افتاده، چون آرش همیشه از خدا
می خواست که با هم حرف بزنیم. یعنی چه شده است؟
فکرو خیال را با بلند شدنم خلع سلاح کردم. باید حرف میزدیم. مطمئن بودم ناراحتیاش به من مربوط میشود. دیگر کلاس برایم مهم نبود. نمیتوانستم صبر کنم.
🌺 به طرفش راه افتادم، قلبم تند تند میزد و پاهایم برای حرکت کردن سنگین شده بودند.
همانجا نشسته بود. انگار او هم توان بلند شدن نداشت.
سرش را تکیه داده بود به دست چپش که به صورت قائم روی زانویش قرار داشت و انگشتهایش داخل موهای پر پشت سرش محو شده بودند.
گوشیاش دست راستش بودو انگار مطلبی رابالا و پایین می کردو می خواند.
کفشهایم اسپرت بودند و متوجه صدای پایم نشد ولی به خاطر آفتابی بودن هوا، سا یه ی درازم جلوتر از خودم نمود پیدا کرد.
🌸 سرش را بالا آورد تا ببیند سایه متعلق به کیست.
با دیدنم جا خورد و بلند شدو سلام کردو سرش را پایین انداخت.
آرام جواب سلامش را دادم و گفتم:
– می خوام باهاتون حرف بزنم.
با دست اشاره کردبه طرف سالن دانشگاه و گفت:
– الان که کلاس...
حرفش را بریدم و جدی گفتم:
–اونقدر نگرانتون هستم که نمی تونم تا بعد از کلاس صبر کنم.
کیفش را در دستهایش جابجا کردو گفت: –حالا بریم سر کلاس بعدا حرف می زنیم.
🌹بعدهم پا کج کرد به طرف سالن که برود. با دو انگشتم دستگیره ی کیفش را گرفتم طوری که با دستش تماس نداشته باشم.
– لطفا الان. چون می ترسم بعد از کلاس مثل بقیه ی روزها زود بزارید برید.
نگاهی به دستم انداخت و غمگین گفت:
– باشه میام. شما جلوتر برید من میام. یه وقت براتون بد میشه بچه ها مارو با هم ببینند. از حرفش قلبم تکان خورد، نکند همه چیز تمام شده باشد. سعی کردم به خودم مسلط باشم.
🌼 دسته ی کیفش را رها کردم و عمیق نگاهش کردم. لبخندی زد و گفت:
– مطمئن باشید میام. من زیر حرفم نمیزنم.
از لبخندش جان گرفتم و گفتم:
–اینم یه دلیل دیگه.
چشم از چهره متعجبش برداشتم وبه طرف بوستان پشت دانشگاه راه افتادم.
کمی طول کشید که بیاید با خودم فکر می کردم آدم اگر بخواهد می تواند خصلت های خوب دیگران را پیدا کند، پس زیاد هم سخت نیست. اینطوری شاید خصلتهای بد دیگران برایمان کم رنگتر شود.
با صدای خش دارش که برای من قشنگ ترین آهنگ بود به خودم امدم.
–ببخشید که دیر کردم تلفنم زنگ خورد نمیشد جواب ندم و بعد
با فاصله کنارم نشست.
🌺 سرش پایین بود دیگر مثل قبل نگاهم نمی کرد. مدام نگاهش را می دزدید.
آنقدر نگاهش کردم که بالاخره سرش را بالا آورد
و گفت:
– من از شما خیلی شرمنده ام باید زودتر براتون توضیح می دادم که نگران نشید.
ولی هر روز با خودم می گفتم شاید فردا اوضاع درست بشه و نیازی نباشه از این مشکلات حرفی بزنم. ولی نشد و این فردا فردا کردنا تقریبا یه هفته طول کشید...
🌸 از حرف هایش نگران تر شدم و گفتم:
– میشه زودتر بگید چی شده؟
ــ راستش اون روز که از خونه شما امدیم مامانم به کیارش، برادرم و خانمش زنگ زد که بیان و باهاشون صحبت کنه.
برادرم تقریبا تو جریان بود.
ولی بازم بعد از این که با همسرش امد. مامان براشون همه
چیز رو موبه مو تعریف کرد.
✨✨✨🌙✨✨✨
🌸خدایا آنگونه زندهام بدار
که نشکند دلی از زنده بودنم
و آنگونه بمیرانم
که کسی به وجد نیاید از نبودنم...
🌸خداوندا تو را ستایش میکنم زیرا وقتی در تنگنا بودم و تو را طلبیدم فریاد برآوردم و از تو کمک خواستم تو به دادم رسیدی
🌸خدایا رحمت و محبت تو دائمی است آنانی که به تو امیدوارند هرگز سرافکنده نخواهند شد
#شبتون_منور_به_نور_خدا
✨✨✨✨🌙✨✨✨
🌹@Gilan_tanhamasir
🌸امام رضا(ع):
شش نفر خود را تمسخر میکنند:
🔸️آنکه با زبان از خدا طلب بخشش میکند اما با قلبش پشیمان نیست، خود را مسخره کرده است.
🔸️کسی که از خدا موفقیت بخواهد اما تلاش نکند،خود را مسخره کرده است.
🔸️آنکه از خدا بهشت را طلب کند اما بر سختیهای دنیا صبر نکند،خود را مسخره کرده است.
🔸️کسی که با زبان از دوزخ به خدا پناه میبرد اما شهوات را ترک نمیکند خود را تمسخر میکند.
🔸️آنکه مرگ را یاد میکند اما خود را برای آن آماده نکرده است خویش را مسخره کرده است.
🔸️کسی که خدا را یاد میکند اما مشتاق دیدار خدا نیست خود را تمسخر میکند.
📚معدن الجواهر؛1:59
#حدیث_روز
💐@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معامله با خدا
#تنهامسیریهای_استان_گیلان❤️
┏⊰✾✿✾⊱━─━━┓
@Gilan_tanhamasir
استاد پناهیان:
💥 اصلاح تغذیه، راه رفع مشکلات روحی
🔷 بنده به عنوان کسی که شاید 30 سال عمیقاً در مباحث اخلاقی، معنوی، انسانشناسی و... مطالعه کردهام، کم هم مورد مشورت قرار نگرفتهام ضمن اینکه کنار طلبگی، مطالعاتی در زمینه روانشناسی داشتهام
👈 وقتی که مشکلات روحی و اخلاقی افراد را میبینم، بهطور طبیعی، نخستین پیشنهادی که به هرکس با هر مشکلی میدهم، این است که "برنامه تغذیهاش را اصلاح کند".
⭕️ نماز صبح دیر بیدار میشود، میگویم "تغذیه را درست کن"، میگوید "عصبانیمزاج هستم"، میگویم "تغذیه"، میگوید "حسود هستم"، میگویم "تغذیه"....
۲۲ اسفند ۱۳۹۷
#چله_اصلاح_تغذیه
@Gilan_tanhamasir
࿐❁☘❒◌🌙◌❒☘❁࿐
✅ نکات کلی طرح همگانی اصلاح تغذیه 1⃣
🔺یکی از مضرترین مواد مصرفی در برنامه غذایی ما، سس است
🔴سس عامل بیش از 70بیماری
#ممنوعات #استوری
#چله_اصلاح_تغذیه
࿐❁🍀❒◌🦋◌❒🍀❁࿐