eitaa logo
‌گـــــــادوانـــــ
1.1هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
11 فایل
📜بیانیه گام دوم انقلاب 🌏"گام دوم پیشبرد انقلاب را جوانان باید بردارند" #امام_خامنه_ای 🌖جهاد تبیین و روشنگری های سیاسی و فرهنگی ارتباط با ادمین @yas_456 @aslani70 کانال دفاع مقدس https://eitaa.com/frontlineIR
مشاهده در ایتا
دانلود
💢عایده، روایت استواری یک مادر 🔹کتاب «عایده» روایت یک مادر فداکار و مجاهد و مهربان لبنانی است که از اولین جوانه‌های ادبیات بدون مرز رشد و نمو کرده است. این اثر روایتی از زندگی مادر شهید «علی اسماعیل» شهید مدافع حرم در سوریه و عضو حزب‌الله لبنان است که از دوران کودکی تا زمان شهادت پسرش بیان شده؛ استواری این مادر شهید مطالبی خواندنی را به مخاطب ارائه می‌کند. شخصیت این مادر شهید، سبک زندگی ویژه‌ای را معرفی می‌کند، او دو پسر و یک دختر دارد، اما داستان زندگی‌اش که از زبان خودش بیان می‌شود فراز و فرود بسیاری را دارد. او زنی از اهالی لبنان است و از کودکی علاقه ویژه‌ای به حجاب دارد، گرایش مذهبی‌اش سبب شد با یکی از اعضای حزب‌الله ازدواج کند و یکی از دو پسرش یعنی «علی اسماعیل» زمانی که هفده سال دارد را به عنوان یکی از شهدای مدافع حرم در سوریه از دست بدهد. 🔹در این کتاب تلاش کردم تا فضای حزب‌الله و جغرافیای آن منطقه همچنین آداب و رسوم مردم لبنان را انعکاس دهم. شیوه نگارش این اثر خاطرات شفاهی است و کاملاً مستند نوشته شده؛ دارای ۱۴ فصل است که اغلب شخصیت عایده را معرفی می‌کند. تربیت فرزندانش و شهادت المهندس شهید محمدعلی عباس اسماعیل «حیدر» که فرزند بزرگش هست حکایتی خواندنی و تامل برانگیز دارد؛ و همکاری خوبی از سوی حوزه هنری برای نوشتن کتاب با من انجام شد. برای نوشتن کتاب «عایده» یک هفته به لبنان سفر کردم بعد از آن عایده سرور به ایران آمد و ادامه مصاحبه‌ها را با او گرفتم و سپس به تنظیم کتاب پرداختم. خوشبختانه همراهی زیادی با من برای تولید این کتاب انجام شد. 🔹این کتاب همانند منشوری است که در آن پیام‌های متعددی برای مخاطب مطرح می‌کند، اما یکی از مهم‌ترین آن‌ها معرفی توانمندی‌ها و رشد یک انسان را به قلم می‌کشد. صبر و استواری او در مقابل سختی‌ها قابل تامل است. حتی از فرزندش که عزیزتر از جانش است به خاطر دفاع از اسلام می‌گذرد. این امر به سبب انتخاب‌های خاص او در مراحل متعدد زندگی بوده که به کمال و رشد این شخصیت اشاره دارد. استواری شخصیت این زن، زمینه را برای پرورش فرزندان مومن و متعهد و شهادت‌طلب فراهم می‌کند. ارادت او به سید حسن نصرالله سبب شد تا بتواند در سایه چنین شخصیت‌هایی فرزندان قهرمانی را تربیت کرده و به نیروی مقاومت تقدیم کند. 🔹مدتی قبل کتاب «عایده» رونمایی شد و این زن شجاع در مراسم رونمایی تاکید کرد حتی اگر چندین پسر داشت همه آن‌ها را در راه اسلام در راه رضای خدا فدا می‌کرد. تا اینکه چند روز بعد، خبر شهادت دومین پسرش در جبهه لبنان بر اثر بمباران‌های رژیم صهیونیستی در مرز لبنان و رژیم جنایتکار صهیونیستی اعلام شد. مدت دوماه و نیم بود که محمد به همراه سایر همرزمانش «مدافعان قدس» به آن منطقه رفته و از او اطلاعی در دست نبود و اکنون خبر شهادتش به مادرش رسیده است. با این حال استواری او شگفتی من به عنوان یک نویسنده را برانگیخت. اگرچه نوه‌هایش در غم فقدان پدر بی‌قراری می‌کردند، اما او استوار ایستاده بود. 🟢متن بالا برشی‌ست از یادداشت محبوبه‌سادات رضوی‌نیا، نویسنده کتاب «عایده» در خبرگزاری میزان 📚کتاب: عایده ✍نویسنده: محبوبه‌ سادات رضوی‌نیا 🔘ناشر: سوره مهر 🔳کاری از: دفتر هنر و ادبیات بیداری حوزه هنری 🔗لینک مطلب: https://B2n.ir/m13655 ─━━━━━⊱🌼⊰━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
💢یک فلسطینی اول هویتش مهمه؛ بعد دین و آیینش! 🔹شیخ عبدالعال گفت: «سال ۱۹۵۴، پدر و مادرم ساکن محلهٔ معشوق بودند در صور. شش سال از تصرف فلسطین گذشته بود که من توی مخیمات به دنیا اومدم.» ریش‌های یک‌دست سفیدش تأیید می‌کرد ورودش به دههٔ هفتاد زندگی را. شیخ نمادی بود از یک عرب اصیل با آن عرق‌گیر و دشداشهٔ سفیدرنگ و شانه‌ای به پهنای کوه و قدی به بلندای سرو. شیخ گفت: «منطقه‌ای که پدر و مادرم توی فلسطین زندگی می‌کردن، به غابصیه شهرت داشته. روستایی در منطقهٔ عکا. نقل می‌کنند زمان حضرت موسی (ع) ساکنان غابصیه که همگی افراد قوی‌هیکل و تنومندی بودن، سر لجاجت با ایشون برمی‌دارن.» می‌خندم که «مشخصه شما هم از همون نسلید.» پشت‌بندش به شیخ‌یوسف می‌سپارد این جمله‌اش را ترجمه کند: «البته، ما ارادت داریم به پیامبر خدا و لجوج نیستیم. هم پدر و مادر و هم همهٔ خانواده‌مون شیعه‌ایم و مطیع.» یوسف حسین پرانتزی باز کرد که ایشان چهل سال است شیعه شده. پرسیدم: «پدر و مادرت چه خاطراتی تعریف کردن براتون؟ موقع اخراج از فلسطین تا برسن لبنان چی بهشون گذشت؟» 🔹شیخ عبدالعال گفت: «شنیده‌م هوا فوق‌العاده بارونی و سرد بوده. زن و بچه و بزرگ و کوچیک در حال فرار بودن. خانم بارداری بین زنان تعادلش رو از دست می‌ده. خانم‌ها متوجه می‌شن وقت وضع حملشه. دورش خیمه می‌زنن. بارون می‌ریخته روی سر زن. وقت زایمانش بوده. با یک وضع فجیعی بچه رو به دنیا می‌آره. بند ناف نوزاد به جفت وصل بوده. هرچی خانم‌ها دنبال وسیله می‌گردن بند ناف رو از جفت جدا کنن، چیزی پیدا نمی‌کنن. یکی از خانم‌ها سنگ بزرگی می‌آره. اون‌قدر روی بند ناف می‌کوبن تا از نوزاد جدا شود. بچه داشته از سرما جون می‌داده. کامیونی عبوری رو نگه می‌دارند. مادر بچه رو می‌بره کنار اگزوز ماشین تا گرم بشه.» مکثی کرد و با نفسش ذکر «یا لطیف» پف کرد. هنوز در حال هضم حرف‌هایش بودم که خاطرهٔ دیگری رو کرد: «یکی از بستگان مادرم بچه‌ای خردسال داشته. موقع رسیدن اسرائیلی‌ها به روستاشون، یه جایی مخفی می‌شه. از ترس اینکه صهیونیسم‌ها صدای گریهٔ بچه‌ش رو بشنون، دست می‌ذاره روی دهن بچه تا صداش درنیاد. وقتی صهیونیست‌ها می‌رن، یهو نگاه می‌کنه به بچه. می‌بینه صورتش سیاه شده و از نرسیدن اکسیژن فوت شده. مادرش بیشتر از ۴۸ ساعت دووم نیاورد؛ دق کرد و مرد. یا لطیف...» گوش‌هایم داشت سوت می‌کشید از شنیدن این حجم از جنایات. 🔹شیخ نگاهش به پایهٔ مبل بود؛ از آن نگاه‌هایی که انگار داری خاطره‌ای تلخ و دور تعریف می‌کنی. «صهیونیست با اسلحه و تانک نزدیک روستا می‌شن. زن‌ها خیلی می‌ترسن. مادر نوزاد تازه متولدشده‌ای، بچه‌ش رو توی چند تا پارچه بغل می‌زنه و می‌دوئه. وقتی به یه مکان امن می‌رسن، متوجه می‌شه به جای بچه‌ش بالشتش رو آورده و هیچ کاری از دستش برنمی‌آد. گویا بعدها چرخ روزگار بچه رو قل می‌ده سمت دستگاه‌های اطلاعاتی اسرائیل و می‌شه یکی از نیروهاشون. یا لطیف...» با چهره‌ای درهم‌کشیده ادامه داد: «چیزی حدود بیست سال بعدش به بعضی فلسطینی‌ها اجازه دادن هرکس می‌خواد برگرده خونه‌ش. پدر و مادر اون بچه وقتی رسیدن محل زندگی‌شون، دیدن زن و شوهری یهودی توی خونه ساکن شده‌ن. ازشون سراغ بچه رو گرفتن. زن و شوهر گفتن صبر کن الان می‌آد. وقتی بچه می‌آد، می‌بینن لباس ارتش اسرائیل پوشیده و شده افسر اسرائیلی. یا لطیف...» 🔹نمی‌دانستم نشسته‌ام پای فیلم یا حرف‌های شیخ رو گوش می‌دادم. این صحبت‌ها فراتر از واقعیت بود و عین حقیقت. «فلسطینی‌ها برگشتن به امید رفتن سر خونه زندگی خودشون، اما به هیچ‌کدوم از خانواده‌ها اجازهٔ سکونت ندادن. گفتن اگر می‌خواید اینجا بمونید، باید برید توی یه اتاقی و به‌عنوان کارگر ما یهودی‌ها کار کنید. یا لطیف...» رگ غیرت شیخ از گردنش زد بیرون. سخت است برایش مرور این خاطرات. به قول خودش، اگر می‌خواهی یک فلسطینی را بکشی، عزت‌نفسش را بگیر. «خون یک فلسطینی همیشه حرف اول رو بین ساکنان این کشور می‌زنه. یک فلسطینی اول هویتش مهمه؛ بعد دین و آیینش. حتی اگر یهودی باشه. توی انتفاضه همین اتفاق افتاد. فلسطینی‌هایی که به‌عنوان کارگر برای یهودیا کار می‌کردن و یه جاهایی علیه ما شده بودن، بعد از انتفاضه، خون فلسطینی‌شون به جوش اومد و کنار هم‌وطن‌هاشون، مقابل اسرائیل واستادن. یا لطیف...» 🟢متن بالا برشی‌ست از کتاب «جادهٔ کالیفرنیا»، سفرنامهٔ لبنان با طعم طوفان الاقصی 📚کتاب: جادهٔ کالیفرنیا ✍نویسنده: محمدعلی جعفری 🔘ناشر: سوره مهر ─━━━━━⊱🌼⊰━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
هدایت شده از بدون مرز
🔴 روایت زنان مقاومت 🔻نگاهی بر مقاومت زنان یمن این قسمت: زینبیات، ارتش زنانه حوثی های یمن ✍چندسالی است هروقت صحبتی از مقاومت به میان می‌آید، نام یمن به عنوان یکی از اصلی‌ترین محورهای مقاومت جهان می‌درخشد. شجاعت بی‌همتای انصارالله یمن در برابر گردن‌کشی‌های کشورهای عربی-آمریکایی کم‌کم تبدیل به مثالی برای توصیف نهایت آزادگی انسان‌ها شده است. اما در این میان، آیا می‌شود گفت که این زندگی سرتاسر مجاهدت یمنی‌ها امری مردانه است؟! 🔹️بی‌شک حضور زنانی همراه و هم‌قدم در جامعه و خانواده، مسیر ایستادگی را هموار می‌کند. زنان یمنی همچنان که در واحدهای پشتیبانی جبهه‌ها مشغول فعالیت‌های حمایتی برای تامین خوراک و پوشاک رزمندگان هستند، دست از جهاد نظامی نیز برنداشته‌اند. تشکیلات بانوان یمنی به نام "زینبیات" معروف است . این تشکیلات رزمی و نظامی در شهرهای مختلف یمن تحت مدیریت بانوان، دارای وظیفه هستند. از آنجایی که در یمن، جبهه‌های متعدد نظامی وجود دارد، گاهی اوقات بانوان یمنی با لباس رزمندگان و مسلح در جای خود به نقش آفرینی می پردازند. بسیاری از بانوان یمنی اسلحه دارند و برای کار کردن با اسلحه آموزش دیده‌اند. زمانی که فرد بیگانه و یا دزدی به خانه‌شان بیاید، آن‌ها در غیاب همسران و مردان خود از خانه و خانواده حفاظت می‌کنند. 🔸️از طرف دیگر حفظ امنیت در برخی از مناطق پایتخت یمن به خصوص اماکن حضور بانوان توسط تشکلیلات زینبیات انجام می شود. هرچند حضور زنان محدود به تجمعات زنانه نیست و در سال‌های اخیر یکی از باشکوه‌ترین صحنه‌های تظاهرات جهان، حضور گسترده‌ی زنان یمنی همراه فرزندان در کنار مردانشان است. با اینحال، زنان یمنی اهمیت حضور در عرصه‌ی ادبیات را نیز به خوبی درک کرده و در سال‌های اخیر با مقالات دینی، زندگینامه شهدا، شعر و داستان‌نویسی سعی در تبیین مفاهیمی چون جهاد و مقاومت و ایستادگی برای نسل جوان دارند. 🔹️امروزه زنان یمنی سمبل قناعت و مقاومت برای تک‌تک زنان جهان هستند، آن‌ها نشان دادند ایمان واقعی قوی‌ترین سلاح برای ایستادگی در برابر ظلم است، سلاحی که در هر میدان مبارزه‌ای به کار بسته شود، قطعا با پیروزی همراه است‌. 🌍با بدون مرز همراه باشید! @bedun_e_marz
هدایت شده از بدون مرز
🔴 روایت زنان مقاومت این قسمت: آمنه بنت الهدی صدر شاعر، نویسنده، اندیشمند، مجاهد،فعال سیاسی و فعال حقوق زنان ✍یازده سالگی همراه دو برادرش راهی نجف شد تا در حوزه‌ی علمیه مشغول به تحصیل شود. آمنه‌سادات مشهور به بنت‌الهدی صدر آنقدر در آموختن دروس دینی با استعداد و علاقه‌مند بود که خیلی زود به مقام اجتهاد رسید و توانست در نشریه الاضواء که گروهی از علمای نجف آن را منتشر می‌کردند، با نام مستعار مقاله‌هایی بنویسد. 🔸️اما بسنده کردن به تحصیل و تولید علم و برگزاری جلسات سخنرانی، بنت‌الهدی را راضی نمی‌کرد. هرچند که در این مسیر توانست شاگردانی چون شهیده سهام موسوی (همسر شهید سیدعباس موسوی) هایی را تربیت کند که هر کدام الگوی موفقی برای تمام زنان جهان بودند اما نگاه او به تربیت اسلامی و ساختن نسلی از دختران مسلمانِ معتقد منجر به تاسیس مدارس غیرانتفاعی الزهرا شد که در کنار دروس رسمی، دروس اعتقادی هم تدریس می‌شد. استقبال از این مدارس سبب تاسیس شعب مختلف آن در شهرهای بغداد، نجف، کاظمین، بصره، دیوانیه و حله شد که بنت‌الهدی شخصا سرپرستی مدارس نجف و کاظمین را بر عهده گرفت به طوری که تمام روزهای هفته بین این دو شهر در رفت و آمد بود. تا اینکه دولت بعث عراق طی بخشنامه‌ای اعلام کرد تمام مدارس عراق باید دولتی شوند و بدین ترتیب مدارس الزهرا را از او گرفتند. 🔹️تصور اینکه با تعطیلی مدارس، تلاش‌های بنت‌الهدی صدر در راستای تربیت زنان عراقی بی‌نتیجه بماند غیرممکن بود. پس او دست از کار نکشید و با ذوق و قریحه‌ی ادبیش شروع کرد به نوشتن داستان و شعر و بدین ترتیب نخستین زن مسلمانی شد که در فضای داستان‌نویسی ورود کرد تا در روزگار خفقان دولت بعث عراق، به شیوه‌ای نوین روشنگری کند. او در داستان‌هایش تلاش می‌کرد زنان را به هویت و جایگاه دینی خود واقف کند و به مسائلی چون عادات و رسوم بیهوده و پرهزینه‌ی برخی سبک زندگی‌ها، خودباختگی فکری و اخلاقی جوانان و زنان در برابر فرهنگ غرب، تأثیرگذاری و پویایی زنان مسلمان و... بپردازد. 🔸️از آن‌جایی که بنت‌الهدی افق جهانی داشت و نمی‌توانست فعالیت‌هایش را محدود به کشور عراق کند، تصمیم گرفت سرپرستی کاروان‌های حج زنان عراقی را بر عهده بگیرد تا ضمن پاسخگویی به مسائل فکری و فقهی زنان، از ظرفیت‌های موجود در این فریضه برای ایجاد بیداری اسلامی و ارتباطات بین‌المللی استفاده کند. در نهایت این زن خستگی ناپذیر اجر مجاهدت‌هایش را با شهادت گرفت... کسی که در باب علت شهادتش گفته اند: پس از آنکه صدام، بنت الهدی را به قتل رساند، بعضی به او گفته بودند: چرا خواهر محمدباقر صدر را به قتل رساندی؟ او در پاسخ گفته بود: «من قضیه حسین(ع) را تکرار نمی کنم. زینب(س) بعد از برادرش، زنده ماند و یزید و آل امیه را رسوا کرد». 🔹️و بدین ترتیب بنت‌الهدی صدر در تاریخ تبدیل به زنی شد که هیچ‌کدام از نعمت‌های خداوند را برای پرورش شخصیت و رسیدن به کمالش نادیده نگرفت و توانست در ابعاد مختلف رشد کند و اثرگذار باشد. زنی که زن بودن را از سرمشق زنان عالم حضرت فاطمه(س)، خوب رونویسی کرد و به همه‌ی زنان آزاده‌ی جهان آموخت که برای رسیدن به قله، باید "بودن" ها را در مسیر "شدن" ها پشت سر بگذارند. 🇮🇶 🌍با بدون مرز همراه باشید! @bedun_e_marz
هدایت شده از بدون مرز
12.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 روایت زنان مقاومت این قسمت مادر شهید سید انتظار حسین از شهدای مدافع حرم زینبیون اسوه ی صبر ✍همه‌ی کارهای سخت دنیا گردن مادران است. 🌙 مثل شب تا صبح کودک را در آغوش گرفتن و لالایی خواندن، هم‌قدم شدن با او و سال به سال زحمت بزرگ شدنش را کشیدن و گاهی هم آغوش باز کردن برای پیکر خونین کفنش... 🔸انتظارحسین گفته بود تا جان دارد پای دفاع از حرم عمه‌اش می‌ماند اما من انگار باور نکرده بودم که او تنها زمانی بر می‌گردد که آخرین قطره‌ی خونش را هم فدای دفاع از حرم کرده باشد... ✅راستش 《قبل از این که بخواهم پیکر شهدا را ببینم می‌ترسیدم! با خودم گفتم اگر من پیکر فرزندم را ببینم چه حالتی دارم؟ می‌ترسم آنجا از خود بی‌خود شوم آنوقت است که جلوی مردان غریبه خجالت‌زده می‌شوم》. 🔅 🤍 ناگهان انگار به قلبم چیزی الهام شد... ما اهل روستای شلوذان پاکستان بودیم. شلوذان به معنای جایی است که صدای اذان در آن زیاد شنیده می‌شود... 🌄 سال‌ها فرزندانمان را با ذکر " حی علی خیرالعمل " پرورش داده بودیم تا همیشه پا در بهترین مسیر بگذارند. 《 همان‌جا از حضرت زینب (سلام الله علیها) خواستم موقع مشاهده پیکر فرزندم به من صبر بدهد. وقتی دیدمش خودم هم باورم نمی‌شد. انگار یکی از قبل به من تسلا داده بود. حتی دستمال‌هایی که برای تبرک آورده بودم را با آرامش روی پیکر فرزندم کشیدم 》 🤲🏼 خدا را شکر که اگر انتظارحسین، راه امام حسین را ادامه داد، من هم توانستم کمی از صبوری‌های زینب کبری به هنگام رنج را تجربه کنم... 🇵🇰 🌍با بدون مرز همراه باشید! @bedun_e_marz