eitaa logo
✅گلچین سیاسی و اجتماعی
2.1هزار دنبال‌کننده
31.9هزار عکس
21.5هزار ویدیو
73 فایل
تبلیغ و تبادل نداریم استفاده از مطالب کانال حتی بدون لینک آزاد است ارتباط با مدیر کانال 👇 @hgh223131 https://eitaa.com/joinchat/3110141958Ccdcfc01422
مشاهده در ایتا
دانلود
❌ خاطره‌ای تکان دهنده از جشن تکلیف دختر ۹ ساله ! 🍃 در سال ۱۳۶۲ قرار شد برای ما، در مدرسه جشن تکلیف بگیرند. مدیر خوب مدرسه ما که خودش علاقه زیادی به بچه‌ها داشت و تنها معلمي بود كه سر وقت در مدرسه با بچه‌ها نماز مي خواند، به کلاس ما آمد و گفت: «بچه‌ها برای دوشنبه‌ي هفته‌ي آینده جشن تکلیف داریم؛ وسائل جشن تكليف خودتان را آماده کنید و به همراه مادران خود به مدرسه بیاورید.» 🍃 من همان جا غصه‌دار شدم چون در خانه ما به اين چيزها بها داده نمي‌شد و خبري از نماز نبود. 🍃 روزهای بعد، بچه‌ها یکی‌یکی وسایل خودشان را شاد و خرم با مادرانشان به مدرسه مي‌آوردند. مدیر مدرسه مرا خواست و گفت: «چرا وسایل خود را نیاورده ای؟» من گریه‌کنان از دفتر بیرون آمدم. 🍃 فردا مدیر مرا به دفتر برد و گفت: «دخترم! این چادر نماز و سجاده و عطر را مادرت برای تو آورده.» ولی من می‌دانستم در خانه ما از این کارها خبری نیست. 🍃 بالأخره روز جشن تکلیف فرا رسید و حاج آقای بسیار خوش‌کلامی برای ما سخنرانی ‌کرد و گفت: «بچه‌ها به خانه که رفتید در اولین نمازتان در خانه، از خداي خود هر چه بخواهید خداي مهربان به شما می‌دهد. آن روز خیلی به ما خوش گذشت. 🍃 به خانه آمدم شب هنگام نماز مغرب، سجاده‌ام را پهن کردم تا نماز بخوانم، مادرم نگاهي به سجاده كرد و با حالتي خاص اصلاً به من توجهی نکرد. 🍃 من كه تازه به سن تكليف رسيده بودم انتظار داشتم مورد توجه قرار گيرم كه اين‌گونه نشد. اما وقتی پدرم به خانه آمد و سجاده و چادر نماز من را ديد، عصبانی شد، سجاده مرا به گوشه‌ای انداخت و گفت: برو سر درسات، این کارها یعنی چه؟! 🍃 بغضم ترکید و از چشمانم اشک جاری شد و با ناراحتی و گریه به اتاقم رفتم. آن شب شام هم نخوردم و در همان حال، خوابم برد. 🍃 اذان صبح از حسینیه‌ای که نزدیک خانه ما بود به گوش می‌رسید، با شنیدن صدای اذان، دوباره گریه‌ام گرفت، ناگهان صدای درب اتاقم مرا متوجه خود كرد. 🍃 پدر و مادرم هر دو مرا صدا می‌کردند، درب اتاق را باز کردم دیدم هر دو گریه کرده‌اند، با نگراني پرسيدم: چه شده؟! كه يك‌دفعه هر دو مرا در آغوش گرفتند و گفتند دیشب ظاهراً هر دو یک خواب مشترک دیده‌ایم.! 🍃 خواب ديديم ما را به طرف پرتگاه جهنم می‌برند، می‌گفتند شما در دنیا نماز نخوانده‌اید و هيچ عمل خيري نداريد و مرتب از نخواندن نماز از ما با عصبانيت سؤال مي‌كردند و ما هم گریه می‌کردیم، جیغ می‌زدیم و هر چه تلاش می‌کردیم فایده‌ای نداشت، تا به پرتگاه آتش رسیدیم. 🍃 خیلی وحشت كرده بوديم. ناگهان صدایی به گوشمان رسيد كه گفته شد: «دست نگه دارید، دست نگه داريد، دیشب در خانه‌ی این‌ها سجاده نماز پهن شده، به حرمت سجاده، دست نگه دارید.» 🍃 آن شب پدر و مادرم توبه کردند و به مدت چند سال قضای نمازها و روزه‌های خود را بجا آوردند و در يك فضای معنوی خاصی فرو رفتند و خداوند هم آن‌ها را مورد عنايت قرار داد. این روند ادامه داشت، تا در سال 74 هر دو به مکه رفتند و بعد از برگشت از حج تمتع، در فاصله چهل روز هر دو از دنیا رفتند و عاقبت به خیر شدند. 🍃 اولین سال که معلم شدم و به كلاس درس رفتم، تلاش كردم تا آن مدیرم که آن سجاده را به من داده بود پیدا کنم. خیلی پرس و جو کردم تا فهمیدم در یک مدرسه، سال آخر خدمت را می‌گذراند. 🍃 وقتی رفتم و مدرسه را در شهرستان کیار استان چهار محال و بختیاری پیدا کردم، دیدم پارچه‌ای مشکی به دیوار مدرسه نصب شده و درگذشت مدیر خوبم را تسلیت گفته‌اند. 🍃 یک هفته‌ای می‌شد که به رحمت خدا رفته بود. خدا او را که باعث انقلابی زیبا در زندگی ما شد بیامرزد. 🍃 حال من مانده‌ام و سجاده آن عزیز که زندگی خانوادگی ما را منقلب کرد. حالا من به تأسي از آن مدير نمونه، مؤمن و متعهد، سالهاست معلم كلاس سوم ابتدايي هستم و در جشن تكليف دانش آموزان، ياد مدير متعهد خود را گرامي مي‌دارم و هر سال که می‌گذرد برکت را به واسطه‌ی نماز اول وقت در زندگی خود احساس می‌کنم. خواهر کوچک شما ـ التماس دعا 📚 کتاب پر پرواز ص ۱۲۲ ❌ ڪانال 💞🍃️ @z_rood 🍃️💞 ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
_نجات_خوزستان _اصفهان 💯نجات و یعنی: ✔️جلوگیری از ریزگردها و رفع کامل آن ✔️ رونق کسب و کار بویژه در کشاورزی و ... ✔️ رونق صنعت گردشگری ✔️ نشاط و شادابی عمومی مردم اثرات منفی ناشی از خشک شدن هورالعظیم و زاینده رود 🔸 افزایش آلودگی ها و به تبع افزایش بیماری 🔸 جلوگیری از رونق کسب و کار 🔸 مهاجرت روستائیان به سمت شهرها و افزایش معضلات حاشیه نشینی 🔸 افزایش بیکاری ما از دولت آینده خواستاریم با تشکیل یک کمیته فنی و علمی از اندیشمندان و صاحبان دانش و تجربه خوش فکر این سرزمین، با بررسی دقیق ، راهکارهایی زود بازده برای نجات دو شاهرگ اصلی یعنی هورالعظیم و زاینده رود ارائه داده و با تامین مالی مناسب و به اجرا درآمدن طرحهای ارائه شده، مردم این دو استان را از معضلات به وجود آمده نجات دهند. 👈با پیوستن به این و انتشار از آن به مردم این استان ها کمک کنیم.🙏🏻 لینک حمایت در فارس من: https://www.farsnews.ir/my/c/82821 ╔═∞══❀•○●○❀══∞═╗ 🇮🇷به گلچین سیاسی بپیوندید Eitaa.com/Golchinseyasy ╚═∞══❀•○●○❀══∞═╝
سوال: چرا تا پریروز که اعتراضات مسالمت آمیز بود و تا دوشب قبل که قرار بود با توافق صورت گرفته ختم تحصن اعلام بشه، این حجم از حمایت دشمنان رو نمی‌دیدیم!؟ تا اینکه دیشب همون‌طور که فیلم دوربین های مدار بسته هم نشان داد عده‌ای چادرها رو آتش زدند و امروز هم کشاورز نماها به میدان آمدند، با این حمایت گسترده منافقین و سعودی و رسانه های معاند میشه فهمید اینها فقط دنبال آتش و خرابی هستند و نه کشاورز براشون مهمه و نه ایران و ایرانی! @madare0120 ╔═∞══❀•○●○❀══∞═╗ 🇮🇷به گلچین سیاسی بپیوندید Eitaa.com/Golchinseyasy ╚═∞══❀•○●○❀══∞═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گزارش صدا و سیما از اصفهان/ آتش زدن موتور پلیس و تخریب آمبولانس توسط معترضین 🔹از صبح امروز با اتمام تجمع ۱۶ روزه کشاورزان در زاینده رود، عده‌ای دیگری که گفته می‌شود از کشاورزان نیستند وارد صحنه اعتراضات شدند. 🔹نوع اعتراضات متفاوت از تجمع آرام روزهای گذشته بود. روشن کردن آتش در معابر اطراف، سنگ پرانی به پلیس و آتش‌زدن اموال عمومی نمونه‌ای از کارهای این عده است. 🔹نیروی انتظامی در مواجهه با این افراد اقدام به شلیک گاز اشک‌آور کرد و تلاش می‌کند مانع از بی‌نظمی و ناامنی شود. 🔹خبرها حاکی‌است در میدان بزرگمهر، خواجو و خیابان‌های اطراف برخی افراد به سمت نیروی نظامی سنگ می‌زنند. عده‌ای با حمله به یک آمبولانس شیشه‌های آن را شکستند. یک موتور پلیس را به آتش کشیدند و با آتش زدن درختان در اطراف پل فردوسی و سی‌وسه پل فضای رعب و‌ وحشت برای عابرین ایجاد کرده‌اند. 🔹این افراد در دسته های ۴۰ و ۵۰ نفره در خیابان‌های اطراف پل خواجو حضور دارند و تعدادشان در حال حاضر حدود ۳۰۰ نفر برآورد می‌شود. @madare0120 ╔═∞══❀•○●○❀══∞═╗ 🇮🇷به گلچین سیاسی بپیوندید Eitaa.com/Golchinseyasy ╚═∞══❀•○●○❀══∞═╝