ابراهيم را در محل همه ميشناختند
هر كسی با اولين برخورد
عاشق مرام و رفتارش ميشد ...
هميشه خانه ابراهيم پُر از رفقا بود
بچههايی كه از جبهه می آمدند
قبل از اينكه به خانه خودشان بروند
به ابراهيم سر ميزدند ...
يك روز صبح امام جماعتِ مسجدِ
محمديه (شـهدا) نيامده بود
مردم به اصرار ، ابراهيم را فرستادند
جلو و پشت سر او نمـاز خواندند ...
وقتی حاج آقا مطلع شد
خيلی خوشحال شد و گفت :
بنده هم اگر بودم افتخار ميكردم
كه پشت سر آقای هادی نماز بخوانم.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
#شهید ابراهیم هادی
☀️صبحت بخیر آقاے من☀️
🍀دیر گاهیست که ما
🍀تشنه ی دیدار تو ایم
🍀قد رعنا بنما
🍀جمله خریدار تو ایم
🍀گر چه با دست و زبان
🍀موجب آزار توایم
🍀گل نرگس نظرے
🍀ما همگے خار تو ایم
💫🌙💫🌙💫🌙💫🌙💫🌙
فصلها تمام میشوند
یکی یکی
زمستان هم از راه رسید
کی می آیید
بهار عالم، امام عصر علیه السلام ...؟
▪️درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود
▫️اللهم عجل لولیک الفرج