🕊🎋🌺❣🇮🇷❣🌺🎋🕊
🕊ابراهیمیشویم🕊
🌺خواهرشهیدابراهیمهادی :
🛵یک روز موتور شوهرخواهرم را از جلوی منزل مان دزدیدند!!
عده ای دنبال #دزد دویدند و موتور را زدند زمین...!!
ابراهیم رسید و #دزد زخمی شده را بلند کرد!!
نگاهی به چهره #وحشتزدهاش انداخت و به بقیه گفت:
اشتباه شده...! بروید....!!
ابراهیم، دزد را برد #درمانگاه و خودش #پیگیر درمان زخمش شد!!
😔آن بنده خدا، از رفتار ابراهیم #خجالت زده شد!!
ابراهیم از زندگی اش سوال کرد؟
🛠 #کمکش کرد و برایش #کار درست کرد!
طرف #نماز خوان شد، به #جبهه رفت و
🦋بعد از ابراهیم، در جبهه #شهید شد...!!
#مچ_گرفتن_آسان_است!
#دست_گیری_کنیم.
🇯🇴🇮🇳 ↯
╔═ ⚘════⚘ ═╗
🌺🍃
@gharar_ashghi
╚═ ⚘════⚘ ═╝
#دو_رفیق_دو_شهید 😍✌️
دو رفیق ؛ دو شهیــ🕊ـــد...
همه جا #معروف شده بودن به
باهم بودن☺️
تو #جبهه اگه از هم جداشونم
می کردن آخرش ناخواسته و
تصادفی دوباره برمی گشتن پیش
هم😍
خبر #شهادت علی رو که آوردن،
مادر محمد هم دو دستے تو سرش
میزد و می گفت: "بچم !!!"😭
اول همه فکر میکردن علی رو هم
مثل بچش میدونه بخاطر همین داره
اینجوری گریه می کنه😔
بهش گفتن مادر تو الان باید قوی
باشی، تو هنوز زانوهات محکمه تو
باید مادر علی رو دل داری بدی😢
همونجوری که های های اشک
می ریخت گفت :
"زانوهای محکم کجا بود؟!
اگه علی #شهید شده مطمئنم
محمد منم #شهید شده اونا محاله
از هم جدا بشن😞
عهد بستن اخه مادر ...
عهد بستن بدون هم پیش
#سیدالشهدا نرن😭💔
مامور سپاهی که خبر آورده بود
کنار دیوار مونده بود و به اسمی
که روی پاکت بعدی #نوشته شده
بود خیره مونده بود ....
#شهید_سید_محمد_رجبی
╔═ ⚘════⚘ ═╗
🌺🍃
@gharar_ashghi
╚═ ⚘════⚘ ═╝