•|💌🔗|•
#ازبابڪ_بگو🌸✨
#محفل_الشهدا
🌾↜رفیقشهید:
🥀عابدی درمورد#ڪارهاینوعدوستانه #بابڪ همبیانڪرد: منظورازڪارهای خیرڪمڪ وسرڪشیبهنیازمندایی بود ڪهخودشمیشناختوگاهیبهآنهاسر میزدوڪمڪهاےنقدی میڪردواگر خانوادهاینمی#توانستبرایفرزندش لباس 👕تهیهڪند
☘ باهم دستآنبچه رامیگرفتیم وبرایشخریدمیڪردیم،گاهی#وسایل منزلتهیه میڪرد وسعیمیڪردهمه اینڪارهاراڪسی #متوجهنشودوبه صورتناشناسانجاممیداد،حتی در انجمنهایخیریهزیادی عضو بود.
#ڪمڪ ڪردن رادوستداشت..
#شهیدبابکنورے🕊🦋
╔═ ⚘════⚘ ═╗
🌺🍃
@gharar_ashghi
╚═ ⚘════⚘ ═╝
#محفل_الشهدا
#شبنشینیباشهدا
#مهمانداریمچهمهمانی
🔰 گره گشایی خیریه و کار جهادی در برزخ
🌱 یادبود راه شهیدان
🍃 محمد در انجام بسياري از كارهاي خيرخواهانه چه در محيط كار سپاه و چه در محيط خارج از آن پيشقدم بود و با همين روحيه بود كه نخستين گروه جهادي را با عنوان علمدار، با حضور دانشجويان تشكيل داد تا بتوانند در مناطق محروم به مردم خدمت كنند.
🍃 یکی از کارهای ماندگار او ایجاد صندوق خيریه امام زمان (عج) قائمشهر بود، صندوقی كه با هدف جمع آوري كمك هاي خيرین براي محرومان راه اندازي شد و هنوز نيز فعاليت خود را ادامه مي دهد.
🍃 همسر شهید می گوید که؛ یک شب خواب محمد را دیدم، پرسیدم حال و روزت چطور است؟ گفته بود: «حالم خیلی خوب است و شرایطم عالی است، هرجا به مشکلی بر می خورم به دو نکته اشاره می کنم و رد می شوم. یکی خیریه صاحب الزمان که در مازندران تاسیس کردم و دیگری فعالیت های جهادی که انجام دادم... »
✍ به نقل از برادر و همسر شهید مدافع حرم محمد بلباسی
🗓 به مناسبت بازگشت پیکر مطهر #شهید_محمد_بلباسی
#شهداي_خان_طومان
╔═ ⚘════⚘ ═╗
🌺🍃
@gharar_ashghi
╚═ ⚘════⚘ ═╝
#شبنشینیباشهدا
#محفل_الشهدا
✨ آن شب درگيري شديدي ميشود. اميرحسين تماس ميگيرد و از سجاد ميخواهد كه به كمكش برود.
سجاد تكتيرانداز و به اسم مستعار ابراهيم بود و اميرحسين حاجنصیری به اسم مستعار اسماعيل.
✨شب علمیات خيلي رشادت به خرج ميدهند و خيلي از بچهها را از اسارت نجات ميدهند و بسيار پيشروي ميكنند، اما در آن درگيري تيربارانش ميكنند. يك تير به سينه سجاد اصابت ميكند كه به شهادت ميرسد.
✨یکی از دوستانش ميگفت: سجاد هنگام شهادت خواست تا سرش را بلند كنم تا به آقا سلام دهد. سرش را كه بلند كردم گفت: «صليالله عليك يا اباعبدالله».
✨يكي از دوستانش ميگفت چند روز قبل از شهادت، وقتي سجاد از حرم حضرت زينب(س) بيرون آمد، انگار يك متر از زمين بالاتر بود و ديگر مال اين دنيا نبود. واقعاً سجاد به عشق شهادت رفته بود.
#ما_ملت_امام_حسینیم
╔═ ⚘════⚘ ═╗
🌺🍃
@gharar_ashghi
╚═ ⚘════⚘ ═╝
#شبنشینیباشهدا
#محفل_الشهدا
📸تنها عکسی که از لحظه شهادت شهید شیرودی در حافظه تاریخ ماند!
🔹هنگامی که پرواز می کنم احساس میکنم همچون عاشق به سوی معشوق خود نزدیک می شوم ودر بازگشت هرچند پرواز موفقیت آمیز بوده باشد مقداری غمگین هستم چون احساس می کنم هنوز خالص نشدهام تا به سوی خداوند برگردم / فرازی از وصیت علی اکبر قربان شیرودی، خلبان
╔═ ⚘════⚘ ═╗
🌺🍃
@gharar_ashghi
╚═ ⚘════⚘ ═╝
دل بده ♥️
#محفل_الشهدا
#شبنشینیباشهدا
« ما الان تنها با آنهایی ڪار داریم ڪه رهرو عشقند ، نه رهرو تڪلیف ؛
" رهرو عشق " یڪ گام بالاتر از تڪلیف است .»
« عجیب این جمله رو دوست داشت .»
امام خمینی (ره) در خواب این جملہ رو بهش گفتہ بود .
اما طوری با این جمله حال میڪرد ڪه انگار امام اون رو مستقیم توی گوشش زمزمه ڪرده ...
وقتهایی ڪه از ڪم لطفیها دلش میگرفت همین جمله رو تڪرار میکرد .
این جملہ روی سنگ مزارش هم نوشته شده است ...
#شهید_مجید_پازوکی
#جستجوگر_نور
╔═ ⚘════⚘ ═╗
🌺🍃
@gharar_ashghi
╚═ ⚘════⚘ ═╝
#شبنشینیباشهدا
#محفل_الشهدا
فرار✨
سربازیش را باید داخل خانه ی جناب سرهنگ👮 می گذراند .آن هم زمان شاه🤴.
وقتی وارد خانه شد و چشمش به زن نیمه عریان👱♀ سرهنگ افتاد ، بدون معطلی پا به فرار گذاشت 🏃♂🏃♂و خودش را برای جریمه ای که انتظارش را می کشید ، آماده کرد.
جریمه اش تمیز کردن تمام دستشویی های 🚽 پادگان بود . هیجده دستشویی که در هر نوبت ، چهار👥👥نفر مامور نظافتشان بودند!
هفت روز از این جریمه سنگین می گذشت که سرهنگ👮 برای بازرسی آمد و گفت:«بچه دهاتی! سر عقل اومدی؟»
عبدالحسین که نمی خواست دست از اعتقادش بکشد گفت:«این هیجده توالت که سهله ، اگه سطل بدی دستم و بگی همه این کثافت هارو خالی کن تو بشکه ، بعد ببر بریز توی بیابون و تا آخر سربازی💂هم کارت همین باشه ؛با کمال میل قبول می کنم؛ ولی دیگه توی اون خونه🏡پا نمی گذارم😏».
بیست روزی این تنبیه ادامه داشت اما وقتی دیدند حریف اعتقاداتش نمی شوند ، کوتاه آمدند و فرستادنش گروهان خدمت.😎🤗
#غیرت
#شهید_عبدالحسین_برونسی
╔═ ⚘════⚘ ═╗
🌺🍃
@gharar_ashghi
╚═ ⚘════⚘ ═╝
🥀🌸🥀🌸🥀
🌱فرمانده میگفت باید مردم معترض بیگناه را از این صف جدا کرد.
"بدون سلاح" بین جمع رفت.
همین که میخواست با مردم هم صحبت شود، چند نفر محاصرهاش میکنند. یک نفر تیر به پهلویش میزند🥺 بعد با چاقو🔪 به قلبش می زنند، وقتی مانند حضرت عباس♥️ خونین روی زمین میافتد🕊 و بیحال میشود یک نفر چاقو را در سرش فرو میکند ...
✍️به روایت همرزم شهید 🌷
💖شهید مدافع امنیت
پاسدار #شهید_مرتضی_ابراهیمی 🌹
#محفل_الشهدا
#شبنشینیباشهدا
╔═ ⚘════⚘ ═╗
🌺🍃
@gharar_ashghi
╚═ ⚘════⚘ ═╝
#شبنشینیباشهدا
#محفل_الشهدا
🔻دوست شهید:
💢 یک بار موتورش🏍 را دزدیدند.
ملامتش کردم که آخر مرد حسابی، چرا یک قفل درست و درمان نمی بندی به بدنه این زبان بسته
می گفت: بیخیال!
💢 صبح ها که می خواست سر کار برود، با جثه لاغرش، موتور🏍 به آن سنگینی را هل میداد و می برد تا سر خیابان.
که نکند صدای روشن شدن موتور، #همسایگان را از خواب بیدار کند📛
💢 دو سال همسایه بودیم، به آداب همسایگی کاملا مسلط بود! همه چیز را رعایت می کرد.
از تفکیک زباله های تر و خشک گرفته، تا سر وقت⏱ زباله ها را به دم در آوردن و تحویل نیروهای شهرداری دادن.
💢 آدم ها را باید از سبک زندگی شان شناخت.
اعتقادم این است حامد قبل از عزیمت به #سوریه و دفاع از حرم عقیله بنی هاشم، خاص بود و خاص زیست و برای #شهادت، انتخاب شد✅
#شهید_حامد_کوچک_زاده❤️
#شهید_مدافع_حرم
╔═ ⚘════⚘ ═╗
🌺🍃
@gharar_ashghi
╚═ ⚘════⚘ ═╝
#محفل_الشهدا
#شبنشینیباشهدا
راوی :همسر شهید
عاشقآنہهاے شهدا✍❣
یک بار که مجروح شده بودی😔 گفتم:
«دیگه نباید بری!»
گفتی:«مثل زنان کوفی نباش!»😕
گفتم:«تو غمت نباشه من دوست دارم با زنان کوفی محشور بشم، تو اصلا اذیت نشو و فقط نرو!»😏
گفتی:«باشه نمی رم!»😐
بعد از ناهار گفتم:«منو می بری؟»😌
_کجا؟؟😯
_کهنز😶
_چه خبره؟؟😁
_هیئته.🙃
_هیئت نباید بری!😠
_چرا؟؟🙄
_مگه نگفتی من سوریه نرم. من سوریه نمی رم ، اسم تو هم سمیه نیست، اسم جدیدت آزیتاست.اسم منم دیگه مصطفی نیست، کوروشه . اسم فاطمه رو هم عوض می کنیم .💔 هیئت و مسجدم نمی ریم و فقط توی خونه نماز می خونیم ، تو هم با زنان کوفی محشور می شی!😊
_اصلا نگران نباش . هیئتم نمی ریم!😒
بعد از ظهر نرفتم .شب که شد ، دیدم نمی شود هیئت نرفت .😅
گفتم:«پاشو بریم هیئت !»😓
_قرار نبود هیئت بریم آزیتا خانم!😉
_چرا اینجوری می کنی آقا مصطفی؟😢
_قبول می کنی من سوریه برم و تو اسمت سمیه باشه و اسم من مصطفی و اسم دخترم فاطمه و اسم پسرم محمد علی؟ در آن صورت هیئت و نماز و مسجد هم می ری!😊
_من رو با هیئت تهدید می کنی؟🤔
_بله یا رومی روم ، یا زنگی زنگ.😑
_کمی فکر کردم و گفتم :«قبول!اسم تو مصطفاست.»💜💙💚💛❤️💘
برشی از کتاب اسم تو مصطفاست به روایت همسر شهید صدرزاده...
#یاد_شهیدان
#سبک_زندگی شهدایی
#شهدا_عاشقترند
╔═ ⚘════⚘ ═╗
🌺🍃
@gharar_ashghi
╚═ ⚘════⚘ ═╝
#محفل_الشهدا
#شهدا_عاشقترند
#شبنشینیباشهدا
💫دومین ماموریت ایشان سه ماه طول کشید. وقتی برگشت، من و بچه ها منزل مادرم بودیم. ساعت 2:30 نیمه شب بود که تماس گرفت. خواب نبودم و با دیدن شماره ایشان به سرعت جواب دادم.
💫 گفتم: «برگشتی؟» گفت: «آره توی حیاط هستم اما کلید درب ورودی را ندارم.» گفتم: «بیا اینجا. چرا اطلاع ندادی؟» گفت: «نه مزاحم نمی شوم. داخل انباری را نگاه می کنم شاید کلید را آنجا گذاشته باشم.» گفتم: «هوا سرد است، سرما می خوری.» راضی نشد بیاید.
💫بالاخره صبح شد. برادرم ما را به خانه مان رساند. زانوهایش را زمین گذاشت و دستهایش را مثل بال پرندگان باز کرد و فرزندان خود را در آغوش کشید. گفت: «شب که آمدم خیلی خسته بودم اما خوابم نمی برد. یک ساعتی را کنار وسائل و کتاب ها و دفترهای بچه ها بودم و ورق می زدم. توی خونه می چرخیدم. چقدر امنیت خوبه، چقدر خونه خوبه. بعد از نماز صبح بود که خوابیدم.»
✍روایتی از همسر #شهید_حمیدرضا_انصاری
╔═ ⚘════⚘ ═╗
🌺🍃
@gharar_ashghi
╚═ ⚘════⚘ ═╝
📩
◄ #ڪـــــلام_شهـــــید
#محفل_الشهدا
🍁شهید محـمد ابراهیم همت:
#یاد خدا را فراموش نکنید مرتّب
بسم الله بگویید با یاد و ذکر خدا
و #عمل برای رضایخدا خیلی از
مسائل حل می شـــود.
╔═ ⚘════⚘ ═╗
🌺🍃
@gharar_ashghi
╚═ ⚘════⚘ ═╝
#محفل_الشهدا
#همنشینی_باشهدا
🌟💫 مهمان سفره شهید 🌷 ایوب توانایی 🌷 هستیم.
شهیدی که همه زندگیاش با «ماه رمضان» گره خورد
ایوب در ماه مبارک رمضان متولد شد، در ماه مبارک رمضان برای فراگیری دروس حوزوی عزیمت کرد. در ماه مبارک رمضان عازم جبهه شد. در عملیات رمضان شهید و مفقودالجسد شد. در ماه مبارک رمضان پیکر مطهرش به زادگاهش بازگشت.
پی نوشت:خیلی وقت بود از این مهمونهای عزیز و شهید نداشتیم
دلم خواست هم سفره باشیم باهاشون
هرکس این پیام روخوند بدونه مهمون شهید عزیزمون شده
ما رو هم دعا کنه
╔═ ⚘════⚘ ═╗
🌺🍃
@gharar_ashghi
╚═ ⚘════⚘ ═╝