#عاشقانه 💍| #همسرانه ❤️
پنج روز گذشته بود ...
در مسیر برگشت ڪه بودم ،
بارها با من تماس گرفت .
میخواست بداند
چه ساعتی به قزوین میرسم ؟!
وقتی از اتوبوس پیاده شدم ،
آنطرف خیابان ڪنار موتورش ،
ایستاد بود .
به گرمی از من استقبال ڪرد .
ترڪ موتور ڪه سوار شدم ،
با یڪ دستش رانندگی میڪرد ،
و با دست دیگرش ،
محڪم دستم را گرفته بود ؛
حرفی نمیزد .
دوست داشتم یڪ حرفی بزنم
و این قرق را بشڪنم ،
ولی همین محڪم گرفتن دستم ،
خودش یڪ دنیا حرف داشت ! :)
🧕🏻 #همسر_شهید_حمید_سیاهکلی
╔═ ⚘════⚘ ═╗
🌺🍃
@gharar_ashghi
╚═ ⚘════⚘ ═╝