eitaa logo
غنچه های فاطمی
187 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
158 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
غنچه های فاطمی
#رمان #مجتبی_و_محیا #قسمت_سیزدهم مجتبی پرسید: «پس امامان ما جایگاه بزرگی پیش خدا دارن؟» مامان فهی
محیا با شیطنت دخترانه‌ای گفت: «حرف های پدر و پسری دارید؟!» بعد لبخندی زد و از کنار بابا رد شد. باباحسن به سمت محیا رفت، پیشانی‌اش را بوسید و گفت: «مثل شما و مامان که حرف های مادر و دختری دارید.» گونه‌های محیا از محبت پدر سرخ شد. بابا حسن ضربه‌ی آرام به در اتاق مجتبی زد و گفت: «سلام پسرم!» مجتبی که دور‌تادور اتاقش را از کاغذ‌های مچاله شده پر کرده بود، از روی صندلی میز تحریرش بلند شد و گفت: «سلام بابایی. بفرمایید.» بابا حسن پرسید: «حالت چطوره؟ روبه‌راهی؟» نگاهی به کاغذ ها انداخت و گفت: «خوب نیستم. هنوز نمی‌دونم مخاطب نامه من کیه! اصلا انگار اولین باره که درباره امام زمان(عج) فکر میکنم.» بابا حسن لبخندی زد و گفت: «اینکه خیلی خوبه!» مجتبی با تعجب پرسید: «چی خوبه؟» باباحسن جواب داد: «همین که فهمیدی نمی‌دونی. همین که نسبت به دانستنت دچار شک و تردید شدی. این‌ها همه نشانه رشد و بلوغ فکریه. این مرحله خوبیه؛ اما سرانجام خوبی نیست.» داســـــــتان ادامـــــــــــــه داره... 📚📚📚📚📚📚📚 ┏━━━ 👼🏻🌙 ━━━┓ @aamerin_ir ┗━━━ 👼🏻🌙 ━━