یا من أحببتك
حتي إحترق الحب!
أحبيني!
ای آنکه آنچنان
دوستت داشتم
که عشق آتش گرفت!
مرا دوست بدار!
#نزار_قبانی
@Nabzghalam
زن اگر دوستت داشته باشد
میتواند برای پاسخ به دعوت تو برای نوشیدن قهوه، از پاریس به دمشق بیاید
و اگر قلبش را به روی تو ببندد،
خسته تر از آن است که یک حبه قند با تو بخورد!
#نزار_قبانی
@Nabzghalam
رفتنت آنقدرها هم که
فکر میکنی
فاجعه نیست!
من؛ مثل بیدهای مجنون
ایستاده میمیرم...
#نزار_قبانى
@Nabzghalam
کتاب دستان تو امپراتور کتابهاست
با شعرهایی آراسته به طلا
و متنهایی با تاروپود زر
با رودخانههای شراب
و رودِ ترانه و طرب!
دستانت بستری از پَر
که هنگام غلبهی خستگی
برآن پلک میبندم.
دستانت،
ذات شعرند در فُرم و معنا..
بیدستانت
نه شعر بُود، نه نثر
نه چیزی که به آن ادبیات میگویند !
#نزار_قبانی
@Nabzghalam
"عشق"
لرزشِ
انگشتان است
و لب هاے فروبسته ے غرقِ سوال
"تـو" را در خلال اندوهم
دوســت می دارم اے رخساره ے
دست نیافتنی ...
#نزار_قبانی
@Nabzghalam
زن ،
مردی ثروتمند نمی خواهد یا
خوش چهره
و یا حتی شاعر !
او مردی را می خواهد
که بفهمد چشم هایش را
و اگر ناراحت شد
به سینه اش اشاره کند و
بگوید:
اینجا وطن توست !
#نزار_قبانی
@Nabzghalam
#نزار_قبانی
کاش یکی بود
چشمامونو میفهمید،
وقتی ناراحت میشدیم به سینهاش اشاره میکرد
و میگفت اینجا وطن توست ...