تو مرا آزردی...
که خودم کوچ کنم از شهرت،
تو خیالت راحت!
میروم از قلبت،
میشوم دورترین خاطره در شبهایت
تو به من میخندی!
و به خود میگویی: باز میآید و میسوزد از این عشق ولی...
برنمیگردم، نه!
میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد...
عشق زیباست و حرمت دارد...
#سهراب_سپهری🩶🗞
من در این آبادی، پی چیزی میگشتم
پی خوابی شاید
پی نوری، ریگی، لبخندی
پشت هیچستانم
پشت هیچستان جاییست
پشت هیچستان رگ های هوا
پر قاصدهایی است که خبر می آرند
از گل واشده ی دورترین بوته ی خاک
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی، سایه ی نارونی تا ابدیت جاریست
به سراغ من اگر می آیید
نرم و آهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من!
#سهراب_سپهری
◇@HGraphi◇