『حـَلـٓیڣؖ❥』
پارت نود رمان عشق وطن شهادت #محمد منتظر تو اتاق عقد نشسته بودیم... نگاهی بهش کردم... قیافش آویزون بو
ای خدا ادامش
من از خنده دارم میترکم 🤣🤣🤣😂
اما اصلا جالب نیست 😐
برای این میگم چون اصلا براساس واقعیت نوشته نشده اخه این چیه؟..رسول فقط بلده حرص عروس و دربیاره اصلا خوب نیست..اما کلی خندیدم 🤣😅..اگه براساس واقعیت نوشته بودی خیلی خیلی قشنگ بود..😍
باید براساس واقعیت نوشته شده باشه..
از نظر من اصلا خوب نیست اینو تو ناشناس هم برات نوشتم🙂
『حـَلـٓیڣؖ❥』
پارت نود رمان عشق وطن شهادت #محمد منتظر تو اتاق عقد نشسته بودیم... نگاهی بهش کردم... قیافش آویزون بو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اعضای جدیدی که هم اکنون به ما پیوستید 💛💛💛💛😍😍😍😍
خیلی خیلی خیلی خوش آمدید 😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍♥️♥️♥️♥️💛💛
اعضای قدیمی که طرفدار ما هستن و کانال رو ترک نمیکنن خیلی خیلی عزیزید 😍😍😍😍😍😍😍💛♥️💛♥️♥️💛♥️♥️💛♥️💛