『حـَلـٓیڣؖ❥』
به نام خدا #رمان_پرواز_تا_امنیت #پارت_دویست_و_پنجاه_و_دو #محمد در گیر کار بودیم.. بیخیال همه چی که
به نام خدا
#رمان_پرواز_تا_امنیت
#پارت_دویست_و_پنجاه_و_سه
#رسول
$ مامان من رفتم...
° کجا رسول جان.. تو که هیچی نخوردی!!
$ کار دارم...
¤ رسول... وایستا ببینم..
$ علی محمد منتظرمه.. کلی کار ریخته سرم..
¤ خیلی خوب.. حالا یه دقیقه وایستا..
$ بله😐 ؟؟
¤ شما تو هفته دیگه چی کاره میشی؟!
$ برادر عروس.. که چی؟؟
¤ مث دیشب میخوای با همین پیراهن های ساده بیای؟!
$ وا.. مگه چشه!؟😕
¤ زشته بابا.. تو از شوهر عمه کمتری.. ندیدی کت قرمز پوشیده بود😄😂!
$ الان تو از من میخوای کت قرمز بپوشم؟!😐
¤ قرمز که بهت نمیاد.. ولی یه وقت بزار بریم ..
یه دست لباس بخریم.. چیه آخه.. ابرو ریزیه...
$ یه بسیجی همیشه سادس😎
¤ عه.. برو لوس نشو دیگه...
در رو باز کردم..
٪ رسول .. رسول وایستا..
$ رها به جون مامان دیرم شده...
گوشیم زنگ خورد..
$ جانم..
€ کجایی رسول جان؟؟
$ آقا دارم میام....
€ بدو رسول.. کار واجب داریماا..
$ چشم..
..
$ خداحافظ
٪ رسول.. یه دقیقه به حرف من گوش بده..
موتور رو کنار گذاشتم..
اومد پایین.. دستم رو گذاشتم رو ساعتم..🙄
$ یک دقیقه شما از همین حالا شروع شد!!
٪ رسول... میشه از آقا محمد بخوای این چند وقت زیاد داوود رو به کار نگیره؟؟
اصلا از این پرونده خارجش کنه!!
به جون رسول کلی کار داریم..
خرید لباس ..
سفارش حلقه...
$ تموم شد؟؟
حالا گوش کن...
از این به بعد چه زمانی که شما در این خونه به سر میبری و چه زمانی که از این خونه رفتی..
ن میدونی کار من چیه ن میدونی کار داوود چیه!!
باشه؟؟
٪ هوفف..
$ نشنیدم..
٪ باشه..
$ سفارش داوود رو هم کم و بیش میکنم🙂
٪ فدات😍
$ اجازه هست...
٪ عه نه ..
$ رهااا... دیرم شده... بگو..
٪ یه لحظه وایستا...
رفت داخل...
در رو هم بست😕..
٪ حالااا بروووو😂
$ 🤐...؛
سوار موتور شدم..
سرعت گرفتم تا رسیدم...
.................................................................
€ سعید من آدرس دقیق میخوام!!
محل دقیق...
$ آقا .. هوو... سلام ببخشید دیر شد..
€ رسول کار خودته...
$ هان؟!
€ کار خودته رسول....
$ میشنوم...
€ ببین... این خط متعلق به اپراتور های کشور ما نیست... ن ایرانسل.. ن همراه اول.. ن هیچ اپراتور دیگه!!
این یه خط .. با یه شماره خارجی غیر ایرانی..
که الان توی ایران فعاله..
این که چجوری و از چه طریقی فعاله!!!
ن معلومه.. اهمیتی هم داره...
اما ن به اندازه پیدا کردن شهرزاد رئوف..
$ اون وقت شما از من میخواید که خط رو رد یابی کنم؟؟
€ آفرین... رسول... روی چند ساعت حساب باز کنیم؟؟؟.
$ چند ساعت😮؟!
¥ بله دیگه.... از روزی که شما ردیاب فوق رمز گذاری داوود رو باز کردی دیگه آوازت تا معاونت سایبری پیچیده😅
$ ببینم چ میشه کرد..
€ تو میتونی رسول...
$ داوود کجاست؟؟
¥ دیشب که از مراسم بله برون یه راست با کت شلوار پاشده اومد اینجا..
$ 😅 از جونش گذشته؟؟
¥ بلههه... تیغش زدیم چجورم... یه شام تپل من و فرشید مهمون شدیم...
$ اووو... پس همین اول زندگی رفیق بازی شروع کرد .. زد تو ولخرجی😂!!
¥ عکس داشت..
$ چی؟؟
¥ هیچی دیگه.. عکس با کت و شلوارش گرفتیم..
شام داد عکس ها رو خرید...
$ رشوه؟؟ داوود🤭😲
¥ رسول... بشین پشت میزت که کلی کار داری...
۳ تا شماره مشکوک..
۲ تا گزارش پلیس.. که احتمال ربط به شهرزاد رئوف رو داره!!
$ برمیگردم سریع...
به سمت اتاق محمد رفتم...
$ اجازه هست؟¿
€ بیا داخل رسول
$ آقا یه درخواستی داشتم..
€ بگو...
$ ام.. اگه میشه.. ۲..۳ روز من جای داوود شیفت وایستم....
€ مهربون شدی؟؟😄
$ اگه اجازه بدید...
€ چون یه تیم از بچه ها رفتن ماموریت...
کمبود نیرو داریم...
مجبورم .. واگرنه جبران نمیخواست...
$ خودش هم خبر دار نشه!
€ آقا رسول... ایشالا دامادی شما😁✨
$ با اجازه🤒
€ رسول... دارم میرم بازجویی رئوف..
بیا وایستا پا سیستم..
$ چشم...