『حـَلـٓیڣؖ❥』
به نام خدا #رمان_پرواز_تا_امنیت #پارت_دویست_و_پنجاه #رسول ۱ هفته بعد........ خسته از سایت برگشتم.
به نام خدا
#رمان_پرواز_تا_امنیت
#پارت_دویست_و_پنجاه_و_یک
#رسول
🤨داوود همچنان در کمال پرویی در حال مزه پروندن بود ...
😂من که رفیق بودم ..(؛
نمیدونم چرا اون روز حس حسود بازیم گل گرفته بود😐..
دلم میخواست یه جوری .. یه حالی به این دوتا کفتر عاشق بدم که یادگار بله برونشون بمونه...
& رها ... خیلی سرم درد میکنه...
٪ ای وای؟؟ سرت ... میخوای بریم دکتر ... پاشو .. پاشو بریم دکتر...
$ اوووه .. رها😐... بابا سرش درد میکنه... تیر که نخورده😐... داوود تو هم پاشو جمع کن خودتو😐😂 هی هرچی هیچی نمیگم پرو تر میشه...
٪ یعنی چی رسول... دکتر گفت تا دوهفته..
$ یه هفتههه😐
٪ حالا همون... تا یه هفته هر نوع علائمی داشت بیارید بیمارستان ... شاید عفونتی وارد بدنش شده😐...
$ این آقا هیچیش نمیشه.. سالم تر از من و تو😐😂
الانم داره خودش رو واسه تو لوس میکنه...
٪ مگه دختر بچه ۶ سالس😐..
& رها جان... دکتر نمیخواد.. فقط اگه یه قرص سردردی چیزی دارید برام بیار.. یکم بخوابم..
آخ.. خسته شدماا...
$ ب فرما... دیشب تا صبح من شیفت بودم...
آقا خسته شده😐...
رها قرص رو آورد..
داوود هم قرص رو که خورد گرفت خوابید...
انگار علی هم دلش با من بود...
با صدای بلند گفت...
¤ عه عه... رسول .. یادم رفت...
$ چی رو..
با عجله کنترول رو ورداشت..
تلویزیون رو روشن کرد...
صدای تلویزیون روز ۳۲😂😂...
فوتبال...
° علی صدای اون تلویزیون رو قطع کن مادر..
داوود خوابه...
¤ حرفی میزنیا مامان... مگه میشه از فوتبال گذشت😐😂 ...
$ آره... اصلا نمیشه.. راه نداره...
• علی گناه داره... خاموش کن اونو...
¤ آه... زهرا بیخیال... بزار فوتبالمونو ببینیم ..
رها بدو بدو از آشپزخونه اومد...
٪ هع... رسول مگه نمیبینی داوود خوابه؟؟؟؟؟
$ خوابه که خواب😐.. مگه اینجا خوابگاهه؟؟؟
٪ رسول ... جون رها.... ماماااان..
$ ایش... نگاش کن... 😒خود شیرین...
٪ رسول یه چیزی بهت میگما😐
داوود بیدار شد...
$ روز خوش😂
& آقا رسول اگه شب جلو مهموناتون از حال رفتم پای تو عه ها!!!!🙄
٪ پاشو بریم تو اتاق....
& ن دیگه... من که بیخیال خواب شدم...
برم یه سر پای لپ تاپ... کلی کار دارم...
٪ منم نگفتم که بخواب... گفتم بیا ... یکم حرف بزنیم...
$ با اجازه کی؟؟🙄😐
¤ن سوال منم همینه... بزرگ تری گفتن .. کوچیک تری گفتن... یعنی چی🤓😀😐
٪ داوود پاشو بریم... حوصله دوتا گوله نمک رو ندارم... پاشو...
& بریم...
رها رفت😂...
اما نقشه های من و علی پایان نیافت😛😈
☆ میبینی که نگران داوود.. چرا اذیتش میکنین شما دو تا...
$ من؟.😳.. من که اینجا دارم فوتبالمو نگاه میکنم...
الانم خسته ام .. دارم میرم استراحت کنم...
¤ وایستا منم باهات بیام..
° حالا تا اون دوتا رفتن تو اتاق شما هم ریسه شدین دنبالشون😠..
$ وا.. مامان جان من دارم میرم اتاق خودم...
چه به اون دوتا؟؟
° اونام که رفتن همونجا... آخه اتاق رها رو آوردم بیرون تمیز کنم...
لبخند خبیثی به علی زدم
باهم به طرف اتاق رفتیم😂...
در رو باز کردم..
داوود روی تخت من نشسته بود...
رها هم روی صندلی رو به روش...
٪ منظور من آینده شغلی بود...
&اون که معلومه..
٪ مکانش هم اوکی؟؟
علی رفت کنار داوود روی تخت...
منم بالا سر صندلی رها😂..
٪ بله؟؟😑
$ هان؟😧
٪ کاری داشتید؟؟
$ ن.. من که کاری ندارم.. اینجا اتاقمه.. اومدم تو اتاقم... علی جان تو کاری داری؟؟🤨😂
¤ منم که... اومدم یه احوالی از داماد آیندمون بپرسم😃
٪ عه... چی شد اون وقت شما دوتا یه دفعه مهربون شدید😐😅 ؟؟
$ من که اصلا مهر و محبت تو ذاتم.. میدونی...
٪ آره.. میدونم😏😂
¤ خوب اقا داوود... در چه مورد صحبت میکردین؟؟
& ام رها گفت که..
٪ در موردی کاملا خصوصی و بی ارتباط به دو علف هرز 😐!!
& عه رها😂
٪ والا... مامااان..
¤ هیسس😐✨.. مگه مهد کودک هی مامان مامان... اینجا مامان مامان نداریما رها!!!
$ من میگم اصلا چه کاریه... ما پاشیم بریم هان؟؟.ما که تا اینجا اومدیم
٪ 😂آخه شما دوتا چرا انقدر اذیت میکنین..
$ اذیت چیه... داوود بدنش خشک شده..
خوب تیر خورده دیگه...
& هان؟؟😳 من؟؟
¤ بابا چیزی نیست که.. یه مشت و مال خوب میشی..
& علی جون داوود... علیی.. من تورو عین برادرم دوست دارم.. دخترت به من میگه عموووو😂..
عه.. جان داداش.. به جون خودم .. به جون رها بدنم کوفتس.. آییی آییی
٪ علی ولش کن گناه داره😫😂..
علی..
¤ آقا شونه هاش رو دارم نرمش میدم😂
☆ آروم بچه ها... چه خبره🤫😳
بچه شدین شما دو تا؟؟؟😠
پاشید... پاشید کلی کار داریم... کلی خرید داریم.. گرد گیری داریم.. شب کلی مهمون دارن میان..
$ بابا من شیفت بودم خستم به جون رها..
& چرا به جون رها😑؟!
$ 😂بزار دو روزت بشه .. بعد رگ غیرت وردار😒😂
☆ پاشو بهونه بی خود نیار... علی.. پاشو
¤ من که اصلا حالم یه جوریه..
☆ پاشیننن ببینم ...
باهم خندیدیم.. البته بماند که کل کارای خونه ریخت رو سر ما😕
پ.ن 😐✨😂پارت سنگینی بود...