eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
294 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
🌳🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳 🌳🌳 🌳 رمان✨امنیتی ✨ بلند شدم و سمت اتاق رها رفتم ... کلی تمرین کردم که مثل همیشه باشم . شاد ، سر زنده ، خندان ، وقت گیر حرفه ای 😂💔 با لبخند وارد شدم که با تعجب بهم نگاه کرد ... رفتم کنارش و روی سرشو بوسیدم و گفتم رسول:سلام آبجی رها ، چطوری؟ رها:سلام داداش ممنون شما خوبی؟ رسول:بعععلعههع رها:بابا چی خوبه ؟ دوستام هنوز برام از بابا خبر جدیدی نیاوردن ! یکم این پا اون پا کردم ... برای اینکه اشک تو چشمام رو نبینه رفتم سمت یخچال و آبمیوه ایی رو بیرون اوردم ... مشغول باز کردنش بودم که دوباره سوالش رو تکرار کرد ... سرم رو بلندکردم و نگاش کردم ... منتظر بود . در عمرم بهش دروغ نگفته بودم‌.. حالا چطور باید بهش میگفتم ؟ اولین دروغ عمرم به رها رو گفتم رسول: خوبه حالش ، نفسش کند شده بو که برگشت 😊 رها: اها ! لیوان اب میوه رو دستش دادم .. چند جرعه ازش خورد و گفت رها:رسول؟ رسول:هم؟ رها:نگام کن ؟ پ.ن: رها گناه داره 💔 ادامه دارد...🖇🌻 آنچه خواهید خواند: مامان رو کجا سپردید ؟ ✨با ما همراه باشید ✨ نویسنده:آ.م