eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
269 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدا😃 دقیقا ساعت ۵ صبح بلند شدم ... نمازم رو خوندم😇 دیگه از اون حال کسل کننده خبری نبود.. خیلی حالم بهتر بود... همه بچه ها بیدار بودن... الا داوود😶 $ داوود پاشو بینم.. & چیه مردم آزار.. $ مررم آزار عمه... نه ببخشید پسر عمته🤪 & 😐اصلاحیه هات تو حلقم ... $ پاشو ببینیم امروز چه غلطی.. چه کاری باید بکنیم ...😂 & چیه رسول ... امروز رفتی جاده خاکیا... $ 😅 یه روزم من شاد شنگولم تو ناراحتی؟ & من غلط بکنم.... ناراحتید تاوان داره😂 همون شاد باشی بهتره😐 $ وقت دنیا رو می گیرید با این افکار مریضتون پاشدم به سمت یخچال رفتم... ₩ هوی ... اینجا یخچال خونتون نیست درش رو باز کنی عنوان دسر ها رو ببینی... این خیلی توش باشه یه لیوان آب و یه ظرف غذا.. $ علیک سلام .. صبحتون به خیر☹️ یعنی تو اول صبحم ول نمیکنیا... راستم میگفت... جز آب و یه ظرف غذا که نصف غذاش هم نبود چیز دیگه ای نبود... $ 🙄ببینم این غذا مال منه نه؟ ₩ مال شما بود🤩 $😂 مگه ملک شخصیمه؟ ₩ ملک شخصیت هم بوده الان نیست.. $ یادم نمیاد به نام کسی کرده باشم😐 ₩ بله دیگه ... غذا مال شبه ... هرکس رگ غیرتش زد بالا غذا نخورد یه سری از اوباش گشنه میان و غذا رو به مالکیت خودشون در میارن.... تازه برو خدا رو شکر کن که من قاضی بودم نصف غذات رو به نفع خودت مصادره کردم😂 بلند داد زدم .. $ هرکی غذای من رو خورده خیلی نامرده😐 اصلا هم مهم نیست کی بوده.. & گدای کی بودی تو رسول🤣 $ تو خودت اگه یه دونه برنج از غذات کم بشه لپ تاپت رو گاز میزنی... بعد به من میگه..🌽😐 در یخچال رو بستم ... نیم ساعت گذشت که محمد اومد.. $ سلام آقا... خوبین ... خانواده خوبن؟؟ € علیک سلام🙂 الان منظورت از خانواده رهاست😂؟! $ نه کلی گفتم به خصوص رها😁 € همه خوبن ... به خصوص رها😐 $ خب خدا رو شکر .. € اره ... یه خدا رو شکر بزرگ تر واسه اینکه جنابعالی آروم گرفتی.. $ ببخشید دیگه ... اگه به هرکس دیگه ای گفته بود چیزی نمی گفتم... اما خیلی با گستاخی حرف میزد... € درک میکنم... میخوام انتقالش بدم زندان دیگه .. دیگه نمیتونیم اینجا نگهش داریم.. $ آقا .. نمیخواید اعتراف ازش بگیرید؟؟ € چرا ... فعلا کار های مهم تر از شمسایی داریم.. € خب داوود .. تو امروز اداره ای دیگه نه؟ & سلام آقا... نه دیگه ... ت.میم رئوفم.. € سعید تو چی؟ ₩ منم که امروز باید برم آگاهی برای کارای پرونده.. € فرشید هم که بعد از یه هفته تازه یه ساعته رفته خونه... امیر تو چیکاره ای؟ □ آقا من باید برم برای احراز هویت جسدی که به همه تون گفتم... $ آقا ببخشید من اینجا علف خرسم😐 خب چرا از من کمک نمی خواهید... € همین مونده تو بشی مامور انتقال شمسایی تا محمد این رو گفت همه جیغشون در اومد.. & نه بابا... آقا یه وقت همچین اشتباهی رو نکنیدا □ نه نههه.. من شده از کارم بزنم من میرم ولی این نره.. $ خیلی خوب شمام... خودم میرم € امکان نداره... $ آقا .. € همین که گفتم.. صلاح نیست ... با من بحث هم نکن ناراحت از پله ها رفتم پایین..