پارت شصت و پنج
#محمد
- با فلش خودم میتونم بازش کنم......برای چی؟؟؟؟ مگه فلشش پیش شماست؟؟؟
+ آره پیش ماعه....
- چجوری؟؟؟؟
+ خانم محمدی فلششو داده به برادرش....برادرش هم فلش رو داده به ما.....
- پس خواسته تارک رو لو بده؟؟؟ شاهین الان پیش شماست؟؟؟
+ آره شاهین پیش یکی از همکارامه..... داخل فلش چی هستش؟؟؟
- شایلین تقریبا از همه گند کاری های تارک خبر داشت.....هم با خبر بود و هم شاهد....
از همشون هم مدرک جمع کرده و تو اون فلشه....
+ مثلا؟؟؟
- من خبری از گند کاری های تارک نداشتم.... برای همین نمیدونم.....
سرمو تکون دادم و شماره رسول رو گرفتم.....
+ سلام رسول جان....فلشو بیار به این آدرسی که برات میفرستم....
رو به یاسمن کردم و گفتم
+ خب تو فلش تو چیا هست؟؟؟؟
- مکالمه های منو شایلین و مدارک بی گناهی منو نیما....
+ مدارک بی گناهی تو و نیما؟؟؟؟
- بله....مدارکی که ثابت میکنه نیما بی گناهه.... فقط یه سپری برای گند کاری های تارک و گروهش بوده
+ خب مدارکو بده ببینم....
- نمیشه....
+ چرا؟؟؟؟
- چون فلش منم با فلش شایلین باز میشه....
+ چرا همون وقتی که نیما دستگیر شد مدارکو نیاوردی.....
- چون شایلین گفت هنوز وقتش نیست..... درضمن نیما جاش پیش شما امن بود.....
- کی فلشو میارید؟؟؟
+ چرا اینقدر آشفته ای؟؟؟؟؟
- تارک با آقا داوود کاری نداره.... چون هدفش اون نیست..... ولی شایلین پا رو دم تارک گذاشته.... تارک و اوزان هرکاری از دستشون بر میاد.....
+ اوزان کیه؟؟؟
- دست راست تارک.... یه دیوونه تمام عیار.... از کشتن و شکنجه کردن دیگران لذت میبره....خیلی خطرناکه.... تارک با اوزان تارک شده....
حدودا نیم ساعت چهل دقیقه گذشت تا رسول رسید
پیام داد
$ آقا من رسیدم....بیام داخل؟؟؟
+ نه صبر کن من الان میام....
+ فلش رو آورده..... میرم ازش بگیرم... تو این فاصله تو هم آماده شو....
سرشو تکون داد...
از اتاق بیرون اومدم و به سمت در خروجی رفتم....
رسول کنار ماشین تو حیاط اداره منتظرم بود
تا منو دید به طرفم اومد و گفت
$ سلام آقا....
+ سلام رسول جان....شاهین پیش کیه؟؟؟
$ پیش خودمه تو ماشین خوابیده....
+ آها... فلشو آوردی؟؟؟
$ بله آقا....
دست کرد تو جیبشو فلش رو دراورد و گذاشت تو دست من....
+ تو ماشین بشین و منتظر خبر من باش....
منتظر جوابش نشدم و وارد اداره شدم...
مسیر اتاق بازجویی رو در پیش گرفتم.....
نویسنده ثمین فضلی پور
لایک یادت نره
لطفاً حمایت کنین
امروز براتون ی چالش گذاشتم و این چالش نه جایزه ای و نه مسابقه ای فقط در نظرتون رو در پی وی بنده می نویسید ...
(اگر در سریال گاندو محمد ی خواهر داشت که مثل خودش مامور امنیتی بود )خوب میشد یا بد ؟
نظرتون رو بنویسید 👇🏻
https://eitaa.com/Raha894
بنویسید منتظرم 😍👆🏻..👇🏻ادامه چالش ..👇🏻
و حالا ادامه چالش اگه خواهر محمد بیشتر رسول در کارش حرفه ای بود دوست داشتین که رسول استاد بشه در همه ی کار ها
یا خواهر آقا محمد
؟؟🤔🧐...
『حـَلـٓیڣؖ❥』
امروز براتون ی چالش گذاشتم و این چالش نه جایزه ای و نه مسابقه ای فقط در نظرتون رو در پی وی بنده می ن
و اینکه اسم خواهر آقا محمد در سریال گاندو رو چی میزاشتین؟؟...
از نظر من (مرضیه )
چون اسم مرضیه با اسم محمد ست میشد 😍
من با نظر ایشون کاملا موافقم 😍
اگه استاد رسول استاد در همه کار ها بشه خیلی خوبه و در اینجا علاقه ای هم بینشون به وجود میومد و سریال گاندو از فاز عملیاتی به فاز عاشقی تغییر می کرد...
و کل سریال میشد (رسول و خواهر آقا محمد )
اما اینطوری هم خوب نمیشد چون بعضی از مخاطبین دوست داشتن که فقط عملیاتی و تحقیقاتی باشه .😍
و حالا در ناشناس هر چی دوست دارین بنویسید 😍
لطفا فقط در مورد سریال گاندو نظر و انتقاد بدین و همین در مورد چیز دیگه ای صحبت نکنید ..😉..
https://harfeto.timefriend.net/16222598313397
منتظر نظر های شما در چالش حرف ناشناس هستم ..😍
با چالش موافق بودید ؟
دوست داشتید و اینکه من از نظر های زیباتون لذت بردم😍
بازم بزارم یا نه؟
https://eitaa.com/Raha894
#خادم_المهدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آنچه در فصل بعدی گاندو خواهیم دید؟..😍
#گاندو
#وحیدرهبانی
#مجیدنوروزی
#علیافشار
#پنداراکبری
به ما بپیوندید 😍..
💟@GandoNottostop
🌈 ⃢🌴گمنام 1
🌈 ⃢🌴گمنام 2
🌈 ⃢🌴هدی
🌈 ⃢🌴فرمانده محمد
🌈 ⃢🌴زهرا
🌈 ⃢🌴حیدر
🌈 ⃢🌴فاطمه معصومه
🌈 ⃢🌴فاطمه
🌈 ⃢🌴محمد
💟💛چالش داریم❤️💟
🌻💛نوع راندی🌻🧡
🌴💛هرچقدر شد ❤️🌴
🧡 هدیه برنده میفهمه💛
❤زمان هروقت ظرفیت پر شد❤
اسم بدید
https://eitaa.com/Raha894