eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
299 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
استوری پندار اکبری↫❤️💜 🐊 ✊ ↬『 @Gand001400 』 ꠹💛🌼
استوری جواد افشار↫❤️💜 🐊 ✊ ↬『 @Gand001400 』 ꠹💛🌼
استوری مجید نوروزی↫❤️💜 🐊 ✊ ↬『 @Gand001400 』 ꠹💛🌼
تیم ستارگان با حضور مجید نوروزی↫❤️💜 🐊 ✊ ↬『 @Gand001400 』 ꠹💛🌼
『حـَلـٓیڣؖ❥』
به نام خدا #رمان_پرواز_تا_امنیت #پارت_دویست_و_یک #رسول ٪ نمیتونم.. حتی اگه خودم بخوام.. € چرا خوب؟
به نام خدا✨❤️ با دل خوش نرفتم دانشگاه😕.. حس میکردم آخرین روز های خوشیمه... باز باید برگردم .. و هیچ پیشرفتی نکنم... اگه هرکس دیگه ای .. هرکسی.. حرفای دیشب رو زده بود... میتونستم به تغییر حرفش وادارش کنم... حتی علی.. رسول.. اما حرف محمد .. دقیقا حکم حرف بابا رو داره... محمد و بابا یا حرفی رو نمیزنن... یا حرفشون .. حرف😓.. تو آژانس ساکت بودم.. دریا هم تو خودش بود.. نمیدونم چی شده بود!؟ * چیه.. ساکتی؟؟ ٪ بیخیال🙁.. دلم‌گرفته.. * چرا خوب.. ٪ هعی.. چی بگم.. به سکوت ادامه دادم تا رسیدیم.. تو کلاس حواسم به درس نبود.. همش تو این فکر بودم .. که سرنوشت من‌‌.. چی میشه!! پس ایندم چی؟؟ تازه میخواستم انتخاب شغل کنم... درسم رو ادامه بدم.. زندگی کنم... از همه مهم تر.. داوود🙂... ● خانم حسینی" ● خانم حسینی"" * رها.. کجایی؟؟ ٪ ام.. بله استاد؟؟ ● حواستون هست؟! اصلا گوش میدین!! ]] مگه کلاغای سیاه فکر هم میکنن🤣 《》نه والا.. فقط راه میرن😂! امیر و رادمهر... دوتا مزاحم .. که فقط برای مسخره کردن این و اون تو کلاس بودن... معنی واقعی دوتا آدم خنگ.. ● اهم... ساکت... خانم حسینی.. جواب این معادله رو برام پاسخ بدید... من که مطمئن بودم نمیتونم.. اصلا گوش نداده بودم... زدم بیرون.. ٪ ببخشید استاد... رو نیمکت نشستم.. چرا انقدر بهم ریختم... مگه چی شده!؟ دنیا که به آخر نرسیده.. صبر کردم کلاس تموم بشه... دریا اومد بیرون.. * چی شد رها.. ناراحت شدی؟! ٪از چی؟ * امیر و رادمهر.. باید بگم گوششونو بپیچونن.. ٪ دریا.. بشین.. بیخود دردسر درست نکن.. من دلم از جای دیگه پره... داستان رو واسش گفتم... * نگران نباش.. اونجا هم میتونی موفق باشی.. ٪ هوف... چند تا کلاس دیگه داریم؟؟ * یکی.. ٪ من که حوصله ندارم.. * بیخود غیبت نکن.. یه حاضری بزن.. به یه بهانه ای برو.. ٪ ن .. اصلا حوصله ندارم... پیامک اومد رو گوشیم... نگاه کردم.. داوود..😃 * چی شد..کیه؟؟ گل از گلت شکفت😅 ٪ داووده😄 پیام داد... بیام دنبالت بریم جایی؟؟ فکر خوبی بود.. شاید حال و هوام عوض شه!! زنگ زد... & سلام عزیزم... کجایی؟؟😇 ٪ سلام.. دانشگاه .. & بیام دنبالت .. ٪ باز میخوای بری پارک😂 & پشت دستمو داغ کردم بدون اجازه برادرتون برم پارک😅.. تو نمیدونی .. رسول تهدیدم کرده😁 .. ن.. پارک نیست.. اومدم بیرون چند تا کار انجام بدم... اجازه گرفتم یه جای خوب بریم؟.. ٪ کجا.. & میام دنبالت.. بعدا میفهمی😜 ٪ باشه.. منتظرتم.. & خداحافظ.. ٪ خداحافظ... دریا رفت سرکلاس.. منتظر موندم .. رسید... & سلااااممم... رها خانم😅 ٪ سلام.. 😂 باز این سندروم رها خانم برگشت😐😂 & ن..خودم خواستم بگم.. ٪ خیلی خوب🙂 & دریا گفت گرفته ای.. چی شده؟! ٪ نخود تو دهن این خواهر شوهر ما خیس نمیخوره😐😂 & چیشد؟؟ خواهر شوهر😅 ٪ بله دیگه😁.. & اون وقت .. شما که گفتی هیچی قطعی نیس😄😐🤓!! ٪ اینم دریا بهت گفته😐😐😐 & تو چی کار داری... از رسول شنیدم که .. گفتن.. باید برگردی🙃.. ٪ آره.. & رها... خواهش میکنم.. هر چی محمد میگه گوش کن... نگران .. منم نباش.. خودم هرچند وقت یه بار میام بهت سرمیزنم☺️ ٪ هعی.. حالا کجا میریم!! & تشیع جنازه یه شهید مدافع حرم🙂.. از بچه محلامون بود.. میشناختمش.. ٪ واقعا.. ........................................... رسیدیم... حال عجیبی داشتم... از میون جمعیت .. چشمم خورد به داوود... زار میزد.. شاید هم بدونم چی میخواد.. احساس سبکی میکردم... راحت شدم... واقعا چقدر خوب بود.. های... حس خیلی خوبی بود.. خیلی خیلی.. ٪ ممنون.. & چی؟؟ ٪ به خاطر.. این.. مراسم.. حالمو خوب کرد.. & چه خوب... رسیدیم خونه.. تو چشمام خیره شد😐..!؟ ٪ هان؟ & مواظب خودت باش☺️.. ٪ تو هم .. خداحافظ...
😢شما میدونید... من بی نظم نبودم.... ولی .. واقعا یه مشکلی هس🙂!! ببخشید
🦋✨🦋
سلام سلام صد تا سلام . امشب اومدم پارت بزارم 😂💔 بعد از قرن ها 😜
✨آغاز پارت گذاری ✨
🌳🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳 🌳🌳 🌳 رمان ✨امنیتی ✨ کار های جا مونده داخل سایت رو انجام دادم و به سمت فرودگاه حرکت کردم . دل تو دلم نبود ! یعنی چه شکلی شده؟ ساعت ۱۱ بود که هواپیما نشست . بی صبرانه منتظر زینب بودم ، این ۱ سال خیلی برام سخت گذشت ! من که داخل مراسم خاک سپاری پدر و مادرم فقط گریه کردم ، الان مثل ابر بهاری دارم اشک میریزم ! خوب شد آقا محمد فقط خودم رو فرستاد دنبالش ! از دور یه خانم چادری که خیلی شبیه زینب بود داشت میومد . رفتم نزدیک ، خودش بود! بدو بدو رفتم پیشش با دیدن من زد زیر خنده ! زینب:سلااااااااااام سعید:سلااااااااااام به شمااااا ، خسته نباشی ! رسیدن به خیر زینب:ممنونم ! سعید:چمدون ها رو بده من . زینب: ممنونم . چمدون هارو گرفتم از فرودگاه اومدیم بیرون . زینب:چه خبر ؟ مامان و بابام خوبن ؟ آبجی مریمت چطوره؟ عروسیش بدون ما خوب بود ؟ سعید:خبری نیست! مامان و بابای گرامی شما هم خوبن ! مریم هم خوبه ! عروسیش به بقیه خوش گذشت ولی به من نه ! زینب:چرا؟ سعید:چون شما نبودی! زینب:اها (بعد زد زیر خنده) سعید:دلم خیلی برات تنگ شده بود باورت میشه؟ زینب:چرا نشه ؟ منم همینطور ! سعید:بهت خوش گذشت؟ زینب:بد نبود ، تو چی ؟ چقدر لاغر شدی! سعید:غم دوری یاره دیگه ! بعد با هم زدیم زیر خنده .بودن کنارش بهترین حس دنیا بود ! سوار ماشین شدیم ، وقتی حرکت کردیم با دقت به بیرون نگاه میکرد ! سعید:چرا اینطوری میکنی ، بیرون تغییر نکرده ... اصلا با بیرون چی کار داری ... الان باید منو دلداری بدی ۱ سال دوری رو تحمل کردما ، باید به من نگاه کنی ! زینب:شما که گلی ! بفرمائید. بعد چرخید طرفم و زل زد بهم . سعید:میشه کم تر بهم نگاه کنی؟ زینب:خودت گفتی به تو نگاه کنم! سعید:منظور اینجوری نبود ، میشه اینجوری نگاه نکنی؟ زینب:نچ! سعید:یه وقت دیدی تصادف کردم ها ! زینب: خدا نکنه ، این ۱ سال چی کارا کردی ؟ غذا چی خوردی؟ خونه کی رفتی ؟ سعید:این یک سال ۱۱ ماهش رو سایت بودم و بقیش رو هم خونه مریم ، غذا هم اگه وقت میکردم داخل سایت میخوردم اگه هم نه سعی میکردم زیاد برای غذا نَرَم خونه مریم ، فقط برای خواب . خودم داخل خونه خودمون یه چیزی درست میکردم . زینب:اها ! سعید:تو چی؟ زینب:نگم برات بهتره ! هیچ جا خونه خود آدم نمیشه ! ادامه دارد...🖇🌻 آنچه خواهید خواند : دوتا خواهر دوقلو تازه استخدام شدن یعنی تا بهشون عادت کنی ۴ ماه طول داره ! کارشون رو بلدن ولی خوب سایت رو میگیرن رو سرشون😐😂 ✨با ما همراه باشید ✨ نویسنده:آ.م
✨پایان پارت گذاری ✨
😊🕊✨مثل اینکه رفقایی دارن بهمون اضافه میشن😉✨❤️ خوش آمدید!! @GandoNottostop
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام صبحتون سرشار از شادی و نشاط. 🌾 جمله انگیزشی: 🐰🐣 >>بزرگ ترین لطفی که میتونی به خودت کنی، تلاش برای رسیدن به خواسته هاته❤️<< 💕✨💕✨💕✨💕✨💕✨💕✨ 🙃❤️ ⛅️🌤☀️
۱=سلام م.ا جان خوبی عزیزم 😂 ۲=من هستم داخل شهر خودمون تو نیومدی کلاس 😕 ۳=فدات بشم من م.ا جاااان❤️ ۴=چش ۵=پس پازل بند هم گوش میکنی اره؟😐😂 ۶=چش
۱=😂 ۲=😐 ۳=😳 ۴=😐 ۵=😶 ۶=😬
۱=❤️ ۲=👁چش ۳=نه کلاس نهم نیست ۴=😶 ۵=yes😐 ۶=۳ تا طلا و ۳ تا هم نقره اگه اشتباه نکنم 🥇🥇🥇🥈🥈🥈
۱=داخل تصویر تار شده بود ، وگرنه موهاش رو خوب کشیدم 🍌😜 ۲=ممنون ۳=میسی ۴=منم یه دوستی دارم رنگ روغن کار میکنه ، بعدا عکسش رو براتون میفرستم 😄
۱=✨❤️ ۲=ممنونم م.ا جانم ، جلسه بعد بیا حضوری ببینش😂❤️ ۳=ممنونم عزیزم❤️ ، شهید داخل رمان ناحله در اصل ترکیب چند شهیده ، این شهید اصلا همسر نداره و مجرده ، داستان زندگی داخل رمان ناحله مال شهید محمد یا مرتضی عبداللهی هست ، ولی اسم این شهید رو سرش گذاشتن 😄🌻 ۴=خادم الزهرا
۱=خادم الزهرا ۲=چش ۳=چش ۴=خجالت بکش ، تو فرودگاه جلو اون همه آدم ؟😐😂
۱=چش ۲=ممنون
شاید باورش سخت باشه😂✨ اما فرمانده پس از حدود ۷۲ ساعت امد😍😁😂😎 چقدر اینجا عوض شده😂... دیوونه هم خودتونید😐😂!!
اهدایی بنزین از طرف دانشجویان دانشگاه به سفارت بریتانیای کبیر😂!!! چی شد؟؟ بریتانیای کبییییییرتون بی بنزین شد😌😂!! اوخی... از همون زمان که از گاندو سوختین سوختن ادامه داره😂✨ .. @GandoNottostop
『حـَلـٓیڣؖ❥』
به نام خدا✨❤️ #رمان_پرواز_تا_امنیت #پارت_دویست_و_دو #رها با دل خوش نرفتم دانشگاه😕.. حس میکردم آخری
به نام خدا & عه.. رها... وایستا..!! ٪ هان؟؟ & یه دقیقه وایستا.. الان میام... داشت یادم میرفت... جعبه رو ورداشتم... تا دریا گفت حالش گرفته فکری خورد تو سرم... یه گوشی نوکیای ساده داشت.. که با اون کار میکرد... موبایلش به خاطر من شکست.. باید هر جوری بود جبران‌ میکردم.. & بفرمایین😍😁 ٪ این چیه؟؟ & پدیده ای به نام ... تلفن همراه😅 .. وا.. سوال می پرسی رها .. خااانم😁 ٪ نمکدون😐 میدونم.. اینجا چی کار میکنه!! & این داشت رد میشد.. گفتم یه دقیقه بیا کارت دارم🤪 ٪ 😐داوود ... یه دقیقه شیطونی نکن 😂.. عین بچه های کوچیک.. چرا انقدر ورجک وروجک میکنی؟؟😐 & دست خودم نیست🤪😂.. ٪ این .. خیلی مدلش بالاس.. خیلی خوبه.. ولی مال من نیست😃.. & برای تو خریدم.. ٪ داوود .. من توقع این ولخرجیا رو از تو ندارم... خودم میخرم..... & 😕 رها.. نزن تو ذوقم دیگه.. بگیرش.. ٪ آخه.. & آخه چی😞؟! ٪ ممنون❤️🧡🙂 & 😅خواهش میکنم .. تازه.. 😜عکس قفلش رو ببین😁😎 ٪ واییی.. اینو خودت ادیت زدی😯؟! این عکس رو از کجا آوردی.. & خود خودم.. عکس خودم و رسول رو 😁 ٪ مگه بلدی😐؟! & پس چی😎😅.. سرکارم ناسلامتی😁 !! ٪ شما سرداری 🤪!! & خیلی خوب.. من دیگه برم کلی کار دارم اداره... رها.. نگران رفتنت هم نباش.. بهش فک نکن... ٪ اطاعت قربان😜❤️💜 احترام نظامی گذاشتم😂❤️.. سوار ماشین شدم... رفتم اداره... رسول ... سعید... مصطفی.. محمد... حسابی سرمون شلوغ بود... & سلام🖤😅 $ سلام.. کجایی؟؟منتظر بودیماا!! € سلام آقا داوود .. با من هماهنگ کرده بودن.. & تشیع جنازه شهید بود... با رها خانم باهم رفتیم $ 😐اون وقت با اجازه کی؟؟ & با اجازه آقا محمد و رضایت خودش😐!! $ داوود .. وضعیت رها الان فرق کرده... جاهای شلوغ امنیت نداره😐 میفهمی؟؟ € رسول.. راجب مسائل شخصی بعدا .. خب.. چی شد داوود... & آقا.. سابقه کیفری خاصی نداره... فقط.. چند تا ضرب و جرح... و دزدی .. که .. بابت همه شون.. حبس معمول خودش رو کشیده.. € خیلی خوب.. سعید .. تو چی؟؟ ₩ آقا این خانم ۶ ماه پیش یه گزارش برای شبکه ماهواره ای من و تو میفرسته... و این یعنی.. با شبکه های معاند ارتباط داره... چند وقت ایران نبوده... و .. از طریق یه مهمونی ساده با رستگاری آشنا شده... چند وقت پیش هم شروع میکنه به همکاری با این آقای رستگاری... البته رفت و آمد بینشون خیلی کمه... & عجیب نیست؟؟ فاصله طبقاتی بینشون زیاده.. آخه.. چجوری.. € جواب این سوال باشه به عهده آقا رسول... حتما یه نفر این دوتا رو باهم آشنا کرده... میخوام بدونم کی.. کار کیه؟؟؟؟ رسول.. & چرا رسول؟؟ € چون من همین الان باید برم برای بازجویی آقای رستگاری و آقا داوود هم همراه من ممیباد برای رسد ✨ آقا سعید هم که قراره برای جابه جایی با فرشید اقدام کنن... و کس دیگه ای هم میمونه؟!😉😒😜 $ خیر. رسول🙁 € آقا داوود.. ابهام.. سوال دیگه ای باشه درخدمتیم؟؟😁😅😂! & ممنون🤓😂 با محمد به سمت اتاق باز جویی رفتیم... €بالا سر بچه ها وایستا.. تمام صحبت ها تحت کنترل باشه... & چشم...