『حـَلـٓیڣؖ❥』
به نام خدا😊🦋 #رمان_پرواز_تا_امنیت #پارت_هشتاد_و_دو #رسول بیدار شدم.. به ساعت نگاه کردم.. ۸ صبح بود
به نام خدا😊🦋
#رمان_پرواز_تا_امنیت
#پارت_هشتاد_و_سه
#رسول
علی گوشش بدهکار نبود..
انقدر دنبال رها دوید تا آخر سر رها پشت سر من قایم شد😐
$ بیا اون ور دیوونه... الان به جای تو من رو میکشه😂 من رو وارد خل چل بازیاتون نکن..
٪ رسول تو رو خدا😭😅
$ علی ولش کن... میخواسته تو خیالت راحت شه بخوابی😂❤️
¤ ۸ ساعت من بیدار موندم ... که ایشون حالش خوب شه... الان استراحت نمیکنه بلند میشه باز همون آش و همون کاسه... این دلش برای من نسوخته .. میخواسته از دستم در بره .. ولی من که بیخیالش نمیشم...
$ غلط کرد😂 علی بیخیال... برو .. خستس آنقدر ندونتش😂
¤ رسول برو کنار😐😂
مطمئن بودم کاری به کارش نداره .. فقط داره سر به سرش میزاره😅
ولی جرئت نکردم برم کنار...
خوشبختانه رها عقلش کشید و خودش آروم در رفت
¤ رها... با زبون خوش وایسا😆
٪ نمیخوام😫
این دفعه پشت زن داداش قایم شد😂
+ علی.. زشته... برو اون ور .. عه
¤ زهرا برو کنار دخالت نکن😁. من که آخر گیرش میندازم...
زن داداش کنار رفت ... رها به طرف راه رو رفت😂😂🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
راه خروجی نبود...
خودش رو جمع کرد😱
چشماش رو بست ..
دستاش رو یاد بالا😒😐😑
همه داشتیم از تعجب شاخ در میوردیم🤪
حتی خود علی😂🤣
علی زد زیر خنده و بوس محکمی به پیشونی رها کرد😑
اه ... چقدر بدم میاد از این لوس بازیای علی🤢
¤ شیطون جوری خودت رو جمع میکنی که دل سنگ آب میشه😂
یکی ندونه فک میکنه من تاحالا چند بار تورو کتک زدم اینطوری چشمات رو بستی 😂
چچچ...
٪ خواستم ظاهر سازی کنم🤣
$ بسه دیگه😐 ... ایش... رها بدو وسائلی رو که میخواستی جمع کن... شب یکم استراحت کردی باید بریما😶
٪ باشه... حالا الان که زوده😃
¤ رسول تو برو... من خودم بعدا رها رو میارم🤓
$ اصلا نمیشه... دلیلش رو هم نپرسین که نمیتونم بگم🙂
¤ یعنی چی؟؟؟ چیشده؟؟
$ چیزی نشده... فقط رها همراه من میاد😐
¤ اون وقت کی میگه😏.؟
$ من😂
¤ برو بچه بگو بزرگ ترت بیاد😂چچچ... یادش رفته خودش با اجازه من رفته... برو بابا..
$ علی مسخره بازی در نیار😂...
تو اینجا مادر هست... بابا هست...
زن داداش... نازگل😍
من چی؟؟؟
¤😂خب میخواستی ازدواج کنی..
$😞 مسخره بازی در نیار..
اصلا همه چی بهانس..
من... من اونجا تنهام ... بزار رها با من بیاد🙂
¤ خیلی خوب حالا😂 فیلم هندی بازی نکن😆
میاد...
$ ایییییوووووللل😛
¤😳😳😳😳😳😳
$ ببخشید😂
نازگل رو برداشتم.... به سمت اتاقش رفتم😄
$ جون عمو بگو عمو😂😂😂
• عمو🐰
$ جونم😅 عزیزم... کاش تو هم با من میومدی😍
یه عروسک دادم دستش..
گذاشتمش رو زمین😜
خودم رو به خواب زدم😂
عروسک رو خیلی آروم تکون میداد..
با غوم غوم ها و دادا هایی که میگفت احساس میکردم داره لالایی میخونه😂😂😂😂😂
وای خدا..
آروم گوشی رو در آوردم...
فیلم گرفتم😜
خیلی خوب شد
$ عزیزم.... وای چه عشقی بشی تو عمو😘
مامان برای ناهار صدام کرد😊🦋
.........
امروز هم مثل دیروز و روز های دیگه تموم شد...
بالاخره شب شد...
یاد اولین باری که میخواستیم بریم تهران افتادم😢
یادمه از اینجا که میخواستیم بریم همه گریه میکردن😂
رها تا خود تهران اشک ریخت...
هر روز زنگ میزد😂..
یادش به خیر...
وسایلا رو گذاشتیم تو ماشین☺️🌙
نازگل بغلم بود...
$ رها بریم خداحافظی 😁
٪ حح... بریم🙂💔
$ مامان بابا ... علی... زهرا خانم ... همگی بدی خوبی دیدین حلال کنین... علی ببخشید شب آخری نزاشتم بخوابی😂😅
¤ 😌به خاطر تو که نیومدم😂
بعدم شما بیا یه لحظه من باهات کار دارم😐
یا خدا..
یعنی چی کار داره؟
به نام خدا😊
#رمان_پرواز_تا_امنیت
#پارت_هشتاد_و_چهار
#رسول
¤ ببین چی دارم بهت میگم.....
حواست رو میزاری رو رها...
حواست باشه..
تنها نمونه...
مبادا به خاطر کارت یا تنهایی خودت ...
یا یه نفر دیگه تنها بمونه..
$ چی میگه علی😐
¤ ساکت ... سر کار برو ... ولی حواست به خواهرتم باشه.... رسول .. اگر یه روزی بفهمم بررای رها اتفاقی افتاده سر به تنت نمیزارم😏
فهمیدی
$😊 تو راجب من تو ذهنت چی فکر کردی؟؟
خب پس بزار بهت بگم..
برای ها محافظ گذاشتم...
میدونی که چیه؟؟؟
هر جا هم که بخواد بره با ماشین و راننده مصلح میره..
خودم هم تا جایی که بتونم کنارشم😏
اینارو گفتم که بدونی فقط تو به فکر خواهرت نیستی😄
بغلم کرد😍😄
علی در ظاهر خیلی خشک بود....
اما دل خیلی مهربونی داشت
¤ داداش ناراحت نشو😂
من اگر ذره ای به غیرتت ... یا عقلت شک داشتم رها رو دستت نمیدادم... فقط مواظبش باش🤓
$ چششششششممممممم
اومدیم..
٪ کجایی یه ساعت...
رها با همه خداحافظی کرد ...
لحظه آخر نازگل رو بغل گرفتم🙂
$ میخوام باهاش عکس بگیرم...
باهم عکس گرفتیم..
$ ایشالا وقتی دوباره دیدمت بتونی یه جمله بگی ...
مثلا...
اوم...
عمو دوست دارم😅🤣
خداحافظ عمو🙁
خداحافظ خانم خوشگله ...
• عمو🐰
$ جانم...
خدا حافظ...
ساعت ۱۲ شب بود...
پیامک دادم به محمد..
$ سلام آقا... فردا صبح راس ساعت ۷ اونجام ..
سلام دوستان عزیزم
من برای ارسال قسمت دوم سریال خیلی تلاش کردم ولی ارسال نمیشه و همش اخطار میده
سعی میکنم تا فردا ارسال کنم
#همراه_گاندو