#زندگی_به_سبک_شهدا🌷
مادرش تعریف می کرد:
رضا صبح و شب کارش شده بود
گریه یه روز گفتم رضا جان
چرا انقدر گریه میکنی؟
گفت من #عاشق شدم !
گفتم هرکسی رو بخوای
برات میگیرم فقط تو بگو کیه؟
گفت: مادر من عاشق #الله شدم
دیگر نمیتونم بمانم خواهش می کنم
از بابا #رضایت بگیربا #توسلی که
کردم از پدرش رضایت گرفتم.
رضا مال من نبود
#عارف۱۲ساله
#هیئت_دخترانه_ریحانة_الرسول
@bent_alRasuol